دلم میخواست زمین دهان باز کند و مرا ببلعد. قلبم تیر کشید. خودم را به آشپزخانه رساندم و روی زمین فرو ریختم اما این من نبودم، تمام سالهای از دست رفتهام بود که روی من آوار میشد. انگار زیر حجم این توهینها داشتم خفه میشدم.
دخترم قرار بود با شوهرش برود آمریکا همان موقع تصمیم گرفتم از شوهرم جدا شوم و با او بروم. برایم مهم نبود که کسی خرجیام را ندهد. آشپز بسیار ماهری بودم و دیپلم خیاطی داشتم و مزدی دوزی میکردم. به هر حال گلیم خودم را از آب بیرون میکشیدم.
بیش ازاین تاب نمیآوردم که در شصت سالگی جلوی غریبه و آشنا از شوهرم سرزنش بشنوم. باسواد بود یا بیسواد، با فرهنگ بود یا بیفرهنگ، پدربچههایم بود یا دشمن جانم، هرچه بود دیگر برایم مهم نبود و مثل یک بنای کاهگلی موریانه زده از او دل بریدم و دیگر نخواستمش.
از خودم بدم آمد که چطور گذاشتم جلوی پنج بچه قدو نیم قد به من فحش و ناسزا بدهد اما آن روز فهمیدم دیگر آزادم. کوچکترین فرزندم هم مستقل شده بود و خدا را شکر در آن خانه کسی به من نیازی نداشت و اگر هم داشت مشکل خودش بود.
وقتی برای دیدن با دخترم به آمریکا رفتم دیگر برنگشتم و همانجا درخواست طلاقم را برایش فرستادم. چند بار رفتم و آمدم تا با طلاقم موافقت کرد و مدتی گذشت تا به خاطر اقامت بچهها در خارج از کشور من هم اقامت گرفتم.
برای این کار خیلی دیر شده بود، اما آدم وقتی در سن سالمندی حرمت نداشته باشد دیگر هیچ چیز ندارد.
اکنون چندسال است که از او جدا شدهام و با بچههایم رفت و آمد دارم و همه به من احترام میگذارند. همسرم بارها درخواست کرده که باز با هم زندگی کنیم، اما دیگر نمیتوانم به خودم توهین کنم.
این صحبتهای پریوش خانم، همسایه قدیمیمان است که گاه برای دیدن خواهر و برادرهایش به ایران میآید.
براستی زوجهایی که یک عمر با هم با بیعدالتی برخوردکردهاند میتوانند کمکم وقتی پا به سن میگذارند با هم محترمانه رفتار کنند؟
اگر خدای ناکرده شما هم بعد از یک عمر زندگی به جای حرمتگذاری، الفبای احترام متقابل و خوشبختی را فراموش کردهاید، بد نیست این الگوها را دنبال کنید، برای قدرشناسی هیچوقت دیر نیست.
گل سر سبد
سمیه خانم وقتی در مورد همسرش حرف میزند میگوید: «باید او را ببینید، وقتی جوان بود تلخ بود، اما از وقتی عروسدار و داماددار شدهایم از اینرو به آنرو شده و آنقدر به من عزت و احترام میگذارد که خانوادههای وابسته نیز به من طور دیگری احترام میگذارند.»
سمیه خانم که 57 سال دارد، میگوید: «همسرم در جمع دوستان و فامیل از من تقدیر و تشکر میکند و کاری میکند که انگار من گل سر سبد جمع همسالان هستم. از دستپختم تعریف میکند و تربیت بچهها را ثمره تلاش من میداند و همیشه به بچهها میگوید به خاطر چیزی که هستید قدردان مادرتان باشید.»
وقتی انسان پا به سن میگذارد قدرشناسی و حس خوشایند در مورد آنچه هست و انجام داده به او اعتماد به نفس میدهد، زیرا آنچه امروز پیش رو دارد ثمره کارهایش است که زمانی برای تکرارشان نیست.
برای هم
«ما برای هم ماندهایم. اگر الان به هم نرسیم کی برسیم؟» این جملهای است که حاجحسین، خیاط پیر محله میگوید که همسرش همیشه کنارش مینشیند و ظهرها ناهار را با هم صرف میکنند و با هم به خانه میروند.حاج حسین که70 سال دارد، میگوید: «وقتی جوان بودم آنطور که باید، نمیتوانستم قدر زنم را بدانم. در خانه نبودم و همهاش کار میکردم. بچهها بودند و زمانی برای هم نداشتیم، اما مدتهاست که بچهها رفتهاند و ما برای هم ماندهایم و اگر الان به فکر هم نباشیم کی باشیم؟»
او میگوید: «سالی دو بار سفر میرویم. یکی به حرف من و یکی به حرف خانم. گاهی با هم پیادهروی میکنیم و گاهی به خانه دوستان و اقوام میرویم. گاهی با هم به پارک میرویم و خاطرات گذشته را مرور میکنیم و با هم میخندیم. خدا همسرم را حفظ کند همیشه از اینکه هست و مرا تنها نمیگذارد از او ممنون هستم. مگر آدم از خدا چه میخواهد جز یک یار یکرنگ؟»
به خاطر هر چه داریم
فاطمه خانم شصت ساله است و رمز خوشبختی در سالمندی را قدرشناسی و شکرگزاری میداند.
او میگوید« من و همسرم گاهی بد میشویم و بیماری و مشکلات ما را بد خلق میکند، اما با هم قرار گذاشتهایم برای اینکه شیطان توی جلدمان نرود هروقت بدخلق شدیم چیزهای خوبمان را به هم یادآوری کنیم. مثلا هر وقت شوهرم شروع به گلهگذاری از بچهها میکند به او میگویم، خدا را شکر همه سالم هستند. انشاءالله داغ فرزند نبینیم. خدا را شکر که ما مستقل هستیم و نیاز به کسی نداریم و یک چاردیواری داریم که منت کسی را نکشیم... و هزار چیز دیگر خوب زندگیمان را برایش میشمرم تا اخلاقش خوب میشود. او هم همین کار را میکند.»
نگرش مثبت در مورد داشتههایتان، آنچه دارید و هستید، چه درباره شخصیتتان چه درباره اموالتان، میتواند در هر وضعی به شما حس خوشایندی بدهد. مثبتاندیشی عضلات مغز شما را نوازش میدهد. مهم نیست که شما انسان کاملی هستید یا خیر، به هر حال همین که با هم هستید و از آن لذت میبرید، خوشبختی است.
>> جام جم/ ضمیمه چاردیواری/ ماندانا ملاعلی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد