به گزارش جام جم سرا به نقل از روزنامه خراسان- یکی از آن نویسندههای نامدار، جایی در مقالهای با عنوان «اصول داستان نویسی» آورده که نوشتن یک داستان آن هم از نوع عاشقانهاش کار دشواری است. او بازی قلم با کاغذ را خلق یک جهان تازه توصیف کرده و گفته بزرگترین دشواری برای نویسنده، مواجه شدن با همه آن شخصیتها و یا اتفاقاتی در طول داستان است که خود نویسنده هم انتظارشان را نمیکشیده و حتی به آنها فکر هم نکرده بوده، فقط در سلسله اتفاقات به آنها برخورده و گرفتارشان شده است. اگر فرض کنیم که هرکدام از ما نویسنده قصه خودمان هستیم، باید باور کنیم که هنوز انبوهی از غیرمنتظرهها انتظارمان را میکشند و همچنان تجربههای تازه زیادی هستند که مزه مزهشان نکردهایم، گاهی مسیر برایمان دشوار میشود، همان طور که عرصه بر قهرمان داستانها تنگ میشود اما چه خوب است که ایمان داشته باشیم اگر شخصیت سفید که نه حتی اگر همان خاکستری روشن ماجرا هم باشیم، شاید در پایانبندی داستان یک موفقیت نصیبمان شود. آنکه دانای کل است میداند که آخر قصه چه میشود اما شاید که قسمت ما نوشتن یک قصه سرراست باشد با حجم کمتری از حادثهها و غیرمنتظرهها...
راستی قصه شما به کجا رسیده، شاید بهتر باشد بپرسم، شما کجای قصه زندگیتان ایستادهاید؟ پاسخ این سوال را حسین خوران و ریحانه ذوقیان خوب میدانند...
***
زوج ۳۰ و ۲۶ سالهای که آشیان زندگیشان را تازه بنا کردهاند و معتقدند که؛ «ما در ابتدای یک مسیر بلند و پرفراز و نشیب هستیم اما میدانیم در پایان به یک مقصد ایده آل خواهیم رسید، آخر قصه ما حتما خوب خواهد بود چون میدانیم خدایی که گفته از رگ گردن به ما نزدیکتر است، در هر قدم ما را همراهی میکند و اگر همانی باشیم که او میخواهد، هرگز نه پایمان میلغزد و نه در مسیر دیگری قدم خواهیم زد و از همه اینها مهمتر، ما حتما خواهیم رسید.»
همراهی مخترع و پزشک
دیوار منزل این زوج پر است از تابلوها و افتخارات آقای خوران. او که کارشناسی ارشد مخابرات خوانده، ۹ اختراع ملی را تا به امروز به ثبت رسانده و صاحب دو مدال نقره از مسابقات جهانی اختراعات ژنو و مسکو و همچنین دو مدال طلا از همین مسابقات در کشورهای مالزی و کره جنوبی است. خوران در اولین جشنواره ملی جوان ایرانی در سال ۹۰، جوان برتر شناخته شده و در دهها جشنواره دیگر داخلی نظیر «مهرآفرین» و «نوآوری و شکوفایی» هم صاحب عنوان بوده است. همسر او خانم ذوقیان هم دانشجوی سال پنجم پزشکی است و در بخش پژوهش بسیار فعال است. با این اوصاف میشود گفت که این زوج حسابی سرشان شلوغ است اما آنها معتقدند که توانستهاند تعادل را به کار و زندگیشان بیاورند. خوران درباره ازدواجش میگوید: عقد ما در یک خرداد داغ بسته شد اما قبل از آن، با هم نشسته و صحبت کرده بودیم و از زندگی و نوع نگاهمان به آن گفته بودیم. اولویت اول من برای انتخاب نه زیبایی بود، نه تحصیلات و نه وضعیت مالی خانواده همسرم. برای من اعتقادات و باورهای طرف مقابلم حرف اول را میزد. میخواستم با کسی پای سفره عقد بنشینم که یک انسان کامل باشد یا حداقل در مسیر رسیدن به کمال قدمهای مثبتی برداشته باشد. خوشبختانه همین هم شد. او به حرفهایش این نکته را هم اضافه میکند که؛ «خانواده همسرم هم مبنای دیگر من برای قضاوت و انتخابم بود. همسرم فرزند شهید است و مادر خانمم یک زن خودساخته و خداشناس است که در تربیت فرزندش کم نگذاشته و او را هم چنین بار آورده است.» ذوقیان هم از انگیزههای انتخابش این طور میگوید: خواستگاری و دوره آشنایی ما، ۶ماه و با نظارت خانوادهها بود. در این مدت از توحید تا مسائل سیاسی را مورد بحث قرار دادیم. همینها هم باعث شد تا چارچوب فکری همدیگر را بشناسیم و بفهمیم که باورهای ما چقدر به هم نزدیک است. انگیزه دیگر او برای «بله» گفتن، همت همسرش بوده برای بزرگتر شدن و رشد کردن؛ «خیلی از جوانها را میبینی که تکلیفشان تا یک قدم بعدشان هم مشخص نیست اما همسر من میدانست که چه میخواهد. «افق» داشتن در زندگی مهم است، شما را از گرفتار شدن به رکود و در جازدن نجات میدهد.»
عهدی برای همراهی
اما این همه حرف زدیم که برسیم به همان کلمه «افق». کلمهای که برای این زوج در جوار خانه خدا و در سفرشان به مکه مکرمه معنا پیدا میکند. خوران آن را این طور توضیح میدهد: در کنار خانه خدا بود که با هم عهد بستیم که سد راه هم نباشیم و جایش موتور محرکه همدیگر شویم.
قسم خوردیم تا راه پدر شهید همسرم را پی بگیریم. نیت کردیم تا فرزندانی تربیت کنیم که دوستدار اهل بیت (ع) و در معنای دقیق کلمه «انسان» باشند و بالاخره از خدا خواستیم تا توفیقمان دهد در مسیر رشد علمی و اجتماعیمان، مایه آرامش هم باشیم نه بهانه ترس و تردید. خانم ذوقیان هم عنوان میکند: از خدا خواستیم کمکمان کند تا هرکاری که انجام میدهیم و به هر قله علمی که میرسیم، در مسیر خدمت خلق گام برداریم.»
دعوت نامهای برای شما
قرار است هر هفته یک خانواده موفق ایرانی را معرفی کنیم. نه از آن خانوادههای اسم و رسم دار که سوپراستار بودن یکی از اعضای خانواده، بهانه گرفتن عنوان «موفق» برایشان شده است. نه! قرار است سراغ خانوادههایی برویم که طعم واقعی خوشبختی را چشیدهاند. خانوادههایی خیلی معمولی که خوشبختی را تنها زیر سقف خانهشان جستوجو کردهاند. اگر احساس میکنید خانواده شما نیز میتواند در قاب «خانواده ایرانی» جای بگیردیا درمیان دوستان واقوام، خانواده یا افرادی رامیشناسید که ویژگیهای یک خانواده موفق را دارند، با ما تماس بگیرید.
* شما چه نظری دارید؟ تجربهها و نظراتتان را در این زمینه، با ما در میان بگذارید *
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد