لیلا ارشد، مددکار اجتماعی، 30 سال است که در حوزه زنان آسیب دیده اجتماعی فعال است. او که سال گذشته پیشنهاد صدور کارت سلامت برای این زنان را به بهزیستی ارائه داد، معتقد است نگاه برخی افراد در جامعه حکم میکند که در مورد این مسائل صحبت نشود، پس مجبور میشویم سکوت کنیم و به اندازه کافی نگوییم و این نگفتنها خطرات موجود را افزایش میدهد. ارشد، با اشاره به اینکه چند سال گذشته بدترین و سخت ترین سالهایی بوده که در حوزه زنان فعالیت کرده، میگوید: «اینها زنانی هستند که منبع درآمد ندارند، بی سرپرست یا بد سرپرست هستند، شناسنامه ندارند، اما اغلب بچه دارند. اینها شرایط را برای کمک به کاهش آسیب سخت میکند.» گفت و گوی «قانون» با این مددکار اجتماعی را در ادامه بخوانید:
* شما اولین کسی بودید که بحث صدور «کارت سلامت» را برای زنان آسیبدیده مطرح کردید. با توجه به حساسیتهایی که وجود دارد، چه شد که تصمیم گرفتید این موضوع را مطرح کنید؟
**اغلب زنان سوء مصرف کننده مواد، اوراق هویت ندارند. یا آن را فروخته اند، یا گرو گذاشتهاند، یا از اول نداشته اند و خلاصه که به هر دلیل اوراق هویت از دست رفته و یکی از مشکلات بزرگ در حال حاضر دریافت کارت هویت برای این خانمها و در مواردی فرزندانشان است. این افراد در کنار سوء مصرف مواد، عملا در این کشور وجود خارجی هم ندارند و از بسیاری از خدمات که حق شهروندی است نمی توانند بهره مند شوند. برای مثال با توجه به هزینههای سرسام آور درمان در کشور ما از یک سو و فقدان منبع درآمد برای این افراد از سوی دیگر، برای درمان از دفترچه بیمه هم نمی توانند استفاده کنند. من نمی توانم به سازمانی که محدودیت و تعارضهای خودش را دارد بگویم برای این افراد دفترچه بیمه صادر کن، اما میتوانم بگویم کارت هایی در اختیارشان قرار بده که وقتی به یک بیمارستان دولتی مراجعه میکنند، امکان پذیرش آنها وجود داشته باشد.
موضوع این است که ما اعتقاد داریم اگر به موضوع نپردازیم، اجازه اطلاع رسانی و آگاهی ندهیم و اگر صورت مسئله را پاک کنیم، موضوع تمام است. ولی وقتی میگوییم هست باید برایش چاره اندیشی کنیم |
ویروس اچ.آی.وی در یک محل و یک جا نمی ماند و خطر انتقال آن شهروندان را تهدید میکند، دولت هم فشار زیادی را برای هزینههای درمان متقبل میشود. هزینه هایی که برای پیشگیری صورت میگیرد برای این است که احتمال ابتلا کاهش یابد. حال اگر این افراد کارت سلامت داشته باشند، خطر افزایش ابتلا به اچ آی وی و هزینههای دولت برای درمان نیز کاهش مییابد.
* اما آنچه باعث سر و صدا پیرامون این موضوع شد، بحث صدور کارت سلامت برای «زنان خیابانی» بود، شاید به این دلیل که آن میز گرد، «میزگرد بررسی آسیبهای اجتماعی زنان خیابانی» نام داشت. به هر حال نام «زنان خیابانی» و «کارت سلامت» در کنار هم یادآور سالهای قبل از انقلاب و به نوعی برای برخی پیشنهاد مشروعیت دادن به تنفروشی تلقی شد. در صورتی که بحث شما بحث زنان آسیب دیده بود. زنان معتاد، بیسرپرست، بیخانمان، کارتن خواب و در کنار آنها زنان تن فروش.
**فرض کنیم که این شباهت باشد. یعنی اگر این شباهت باشد، نباید جلوی انتقال بیماری را به درستی گرفت؟ باید به بیماری اجازه انتقال داد؟ بله، بحث من بحث زنان آسیب دیده بود. ما در کشور مسلمانی زندگی میکنیم که دی.آی.سی زنان – مراکز گذری کاهش آسیب اعتیاد - آن در منطقه تک است. من فکر میکنم موضوع این است که ما اعتقاد داریم اگر به موضوع نپردازیم، اجازه اطلاع رسانی و آگاهی ندهیم و اگر صورت مسئله را پاک کنیم، موضوع تمام است. دیگر نه کارت میخواهیم و نه چاره اندیشی اساسی نیاز داریم. ولی وقتی میگوییم هست باید برایش چاره اندیشی کنیم. چرا یک کارت سلامت برای آسیب دیدگان اجتماعی به منظور کسب خدمات درمانی و بهداشتی باید شبهه ایجاد کند؟
* برخوردها بعد از ارائه این پیشنهاد چگونه بود؟
**همان روز بعد از آن جلسه ای که طی آن این پیشنهاد هم مطرح شد، معاون سازمان بهزیستی را عوض کردند!
* این پیشنهاد در حال حاضر فراموش شده. نتوانسته اید مجدد آن را مطرح کنید؟
**من همیشه مطرح میکنم، اما به جایی نرسیده است.
* با این حال آنان زنانی هستند، با انواع و اقسام آسیبها که هر کدام میتواند زمینه آسیبهای دیگر را فراهم کند.
**همین طور است. زنانی که اکثرا شرایط مالی خوبی ندارند، منبع درآمد ندارند، بیسرپرست یا بد سرپرست هستند، شناسنامه ندارند، اما اغلب بچه دارند. این نداشتهها در کنار وجود فرزند، شرایط را برای کمک به کاهش آسیب، مشکل میکند. در کل فعالیت در حوزه زنان به خاطر تابو و انگ هایی که زنان تجربه میکنند خیلی سخت است. من همیشه میگویم فقط زنان نیستند که این را تجربه میکنند. موسساتی که به زنان خدمت کرده و حمایت میکنند نیز به نوعی از این انگ و نگاه اجتماعی ناپسند در امان نیستند. مشکلات سوءمصرف کنندگان زن بسیار بیشتر از سوء مصرف کنندگان مرد است. انجام نقش مادری برای زنی که خود آسیب دیده ، بسیار سخت است. مادران آینده فرزندانشان را متفاوت با خود میخواهند، هر چند که تکنیک خاصی بلد نیستند و جعبه ابزار مناسبی ندارند. با این حال این خواسته و آرزویشان است که فرزندشان راه آنها را نرود. بنابر این زنان وقتی حمایت طلبی میکنند، فرزندانشان رانیز همراه میآورند. هستند زنانی که با فرزندانی تقاضای حمایت میکنند که آن فرزندان با وجود سن کم، تجربه مصرف مواد محرک یعنی آمفتامینها را دارند.
* گویا این سن برای کودکان در حال حاضر به 5 سال کاهش یافته.
**همین طور است. گاهی بین 5 تا 7 سال و بیشتر سن دارند. کودکانی که تجربه استفاده از مواد مخدر و محرک دارند، والدینشان اغلب شناسنامه ندارند و به این ترتیب آنها نیز فاقد اوراق هویت هستند. ما کارت سلامت را برای مادران چنین کودکانی میخواهیم. برای بهبود شرایط نه بدتر شدن آن.
*شما معتقد هستید باید نگاه سیاسی را از زنان دور کنیم. مقاله ای هم با همین عنوان دارید که تاکید کرده اید بسیاری از سازمانهای مردم نهاد فعال در حوزه زنان به دلیل همین نگاه سیاسی برای ارائه فعالیت و خدمات دچار مشکل هستند. کمی دراین باره توضیح دهید.
**من به این معتقدم که برای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی به خصوص در حوزه زنان، اگر اطلاع رسانی و آگاهی کافی نداشته باشیم موفق نخواهیم بود. اما خرده فرهنگی در جامعه وجود دارد مبنی بر اینکه فرد اگر چیزی را نداند واز آن نشنود، درگیر آن نخواهد شد.
ما اگر اطلاعات را پنهان کنیم افراد تا ابد بی خبر نمی مانند. یک نوجوان این اطلاعات را به خصوص در تعامل با دوستانش و فضاهای مجازی کسب میکند اما چون تنها اطلاعات را به دست آورده و آگاهی ندارد، بیشتر در معرض خطر است |
درست برخلاف آنچه اکنون در دنیا وجود دارد که هر چه اطلاعات بیشتری بدهی و بیشتر از عواقب کاربگویی، جامعه را از خطر مصون میداری به این معنی که افراد مشکلات را میدانند، از عواقب آن با خبر هستند پس احتمال اینکه به سمت آن آسیب برود کمتر است. اما ما در چند سال گذشته بدترین سالها را در این خصوص پشت سر گذاشتیم. ما اگر اطلاعات را پنهان کنیم افراد تا ابد بی خبر نمی مانند. یک نوجوان این اطلاعات را به خصوص در تعامل با دوستانش و فضاهای مجازی کسب میکند. اما چون تنها اطلاعات را به دست آورده و آگاهی ندارد، بیشتر در معرض خطر است. اغلب افرادی که با ما مشاوره میکنند حتی فردی که در خانوادههای متوسط یا مرفه بزرگ شده ،دانشجوی دانشگاه دولتی است و خانواده اش هم تحصیلکرده هستند، میبینیم که در خصوص مصرف شیشه آگاهی نداشته اند و میگویند من نمی دانستم، به من گفتند شیشه اعتیاد ندارد! یا خانم هایی که در باشگاهها برای لاغری از شیشه به عنوان دارو استفاده میکنند بدون اینکه از عوارض و عواقب و توهمات ناشی از مصرف آن آگاهی داشته باشند. پس لازم است در حوزه آسیبهای اجتماعی و به طور ویژه در حوزه زنان فضا برای اطلاع رسانی گشوده باشد.
*منظورتان از برخی نگاهها در جامعه همین خرده فرهنگ نگفتن و ندانستن و انجام ندادن بود؟
**منظور این بود که مسائل زنان در کشور ما تابو است و اجازه طرح و بیان آن را نمی دهد. پس مجبور میشویم سکوت کنیم و به اندازه کافی نگوییم و این نگفتنها خطرات موجود را افزایش میدهد. من همیشه امیدوارم شرایط بهتر شود، اما فکر نمی کنم به این زودیها قرار باشد اتفاقهای خوب و مهمی بیفتد. با این حال امیدوارم شرایط گشوده تر و بهتری برای اطلاعرسانی داشته باشیم و رسانه ملی هم در این زمینه فعالیت بیشتری ارائه دهد. جوانان ما که به هر صورت دسترسی به اطلاعات پیدا میکنند. چه بهتر که این اطلاعات واقعی، به اندازه کافی و به موقع و توام با آگاهی باشد. این اتفاق اگر بومی شود میتواند به فرزندان ما در ایران کمک کند.
*شاید دلیل را بتوان به نوعی در عدم نگاه انسانی هم جست و جو کرد، برای مثال در مورد زنان آسیب دیده آنچه همیشه نادیده گرفته شده وجه زن بودن، فارغ از برچسب معتاد، کارتن خواب، خیابانی و... است؟
**به هر حال اعتیاد و آسیبهای اجتماعی در جامعه ما همواره انگ به همراه دارد و تابو است. بله من به شخصه معتقدم باید به زنان سوءمصرف کننده نگاه انسانی داشت. نگاه انسانی است که اجازه میدهد آنها بهراحتی و بدون نگرانی، بدون اینکه حتی مجبور باشند اسم و آدرسشان را بگویند برای درمان مراجعه کنند. مهم این است که ما بتوانیم برای درمان ایجاد انگیزه کنیم.
>> قانون/ فاطمه رمضانیان