هارلوک در تعریف بازی مینویسد: «بازی» عبارت است از هرگونه فعالیتی که برای تفریح و خوشی، و بدون توجه به نتیجه نهایی، صورت میگیرد. انسان به طور داوطلبانه به این فعالیت میپردازد و هیچ نیروی خارجی یا اجباری در آن دخیل نیست.
«کار» عبارت از نوعی فعالیت برای رسیدن به هدف است. شخص این فعالیت را نه تنها به خاطر آن که از آن لذت میبرد، بلکه چون خواهان نتیجه نهایی آن است، به انجام میرساند. کار ممکن است به طور داوطلبانه یا غیر داوطلبانه انجام گیرد.
پیاژه، روان شناس معروف سویسی، برای تمیز و تشخیص بازی از کار، پنج معیار را به عنوان شاخصهای بازی معرفی میکند:
کودک خردسال بیشتر به بازی انفرادی نیاز دارد که بعداً با بازی موازی دنبال میشود؛ یعنی دو کودک در کنار هم و نه با یکدیگر به بازی میپردازند |
1- بازی دارای هدف در خود است.
2- بازی اختیاری است، نه اجباری.
3- بازی دلپذیر و خوشایند است.
4- بازی ترتیب و سازمانی ندارد.
5- بازی از قید کشاکش و پرخاش آزاد است.
به طور کلی، نمیتوان فعالیتی را به طور مطلق «بازی» یا «کار» نامید. این که فعالیتی به کدام یک از این دو دسته تعلق دارد، وابسته به فعالیت نیست، بلکه به انگیزه و نظر شخص در مورد آن فعالیت بستگی دارد. برای مثال، نقاشی را میتوان به عنوان فعالیتی دلپذیر و لذت بخش (بازی) در نظر گرفت که منظور شخص کسب لذت از آن است. اما وقتی انگیزه فرد از نقاشی این باشد که از راه نقاشی امرار معاش کند، نقاشی نوعی کار به شمار میآید، نه بازی. هر نوع فعالیتی را که به جای لذت بردن صِـرف به سوی هدفی هدایت شود، دیگر نمیتوان بازی نامید.
بازیها و ورزشها برای خردسالان بازی محسوب میشود، چون به فکر برنده شدن و رقابت با دیگران نیستند، بلکه هدفشان تفریح و لذت بردن از آن است. به تدریج که کودکان بزرگ تر میشوند، موضوع رقابت و برنده شدن بیش از بازی برایشان لذت آفرین است. به همین دلیل این فعالیتها بیشتر کار محسوب میشود تا بازی.
عوامل مؤثر در بازی کودکان
عوامل متعددی در بازی کودکان تأثیر دارد که مهمترین آنها عبارت اند ازسن، جنس، هوش و محیط.
تأثیر سن
کودک در هر سنی، بازی ویژه ای را میپسندد. مثلاً او در همان روزهای نخست تولد، به لگد زدن و حرکت دادن دستها علاقه دارد. او از این که باد در گلو اندازد و از حنجره و دهان صدا خارج کند و لبها را به حرکت در آورد، لذت میبرد. کمی که بزرگتر میشود، اطرافیان با او بازی میکنند و مثلاً صورت خود را با دستهایشان میپوشانند و سپس آنها را بر میدارند و میگویند «دالّی» که این کار موجب شادمانی و لذت کودک میشود.
الگوی بازی کودکان در سالهای اولیه کودکی، نشانه تغییر رشدی آنان است. کودک خردسال بیشتر به بازی انفرادی نیاز دارد که بعداً با بازی موازی دنبال میشود؛ یعنی دو کودک در کنار هم و نه با یکدیگر به بازی میپردازند. آنان ممکن است از یک وسیله نیز استفاده کنند، ولی مستقل از یکدیگر و بدون ارتباط زیاد با هم به کار و بازی بپردازند.
بچههای کودکستانی از بازی با مکعبهای چوبی دست میکشند، زیرا اشیایی از قبیل رنگ، گل رس، مداد رنگی و ... فعالیتهای جالب تر و متنوع تری را به آنان عرضه میکنند |
کودکان سه تا چهار ساله، بیشتر به بازی ارتباطی میپردازند. یعنی آنان با کودکان دیگر نیز بازی میکنند و میتوانند وسایل خود را، تا اندازه ای معین، به دیگران بدهند و با آنان شریک شوند، ولی در عین حال، نمیتوانند علایق فردی خود را فدای گروه کنند و به اصطلاح تابع گروه شوند. از چهار تا شش سالگی است که کودک بیشتر و بیشتر به بازی اشتراکی روی میآورد، یعنی در موقعیتهای گروهی که هدفی مشترک را دنبال میکنند، به بازی گروهی میپردازند. بهترین تقسیم بندی را در این باره ژان پیاژه انجام داده است: «در جریان رشد سه نوع بازی مشاهده میشود که از نظر ساختار با یکدیگر تفاوت دارند و به ترتیب یکی پس از دیگری ظاهر میشوند.»
الف- بازیهای تمرینی
( بدو تولد تا 2 سالگی) پیاژه در بیان چگونگی بازیهای تمرینی، بازی را وسیله ای برای لذت بردن از حواس میداند؛ زیرا کودک لمس کردن، چشیدن، گوش کردن، حرکت اعضای بدن و احساس کیفیت مختلف اشیا را از راه به کارگیری حواس در مییابد و این امر سبب لذت بردن او میشود. کودک، با استفاده از حواس، از تقلید پا فراتر میگذارد، به تکرار میپردازد و حرکاتش، از شکل ابتدایی آزمایش و خطا، به مهارت میرسد. این حرکات تقلیدی مقدمه ای میشوند تا کودک بتواند به کارهایی پیچیده تر دست بزند.
ب- بازیهای نمادی
(2 تا 5 سالگی) در این مرحله از بازی که از دو تا پنج سالگی ادامه مییابد، عناصری جدید وارد بازی کودکان میشوند. واقعیتها تغییر شکل مییابند. اشیایی که وجود ندارند به وسیله اشیای دیگر نمایش داده میشوند. از تکه چوبی اسب و با قرار دادن چند بالش در کنار هم خانه یا باغچه ای میسازند. کودک در این مرحله به تمرین تجربیات زندگی میپردازد و آنها را به شکلهای مختلف تجربه و آزمایش میکند.
ج- بازیهای با قاعده
(7 تا 11 سالگی) در این مرحله، آثار بازی برای همه عمر باقی میماند و همزمان با رشد کودک و گذشت زمان، به صورتی کامل تر انجام میشود. قواعد بازیهای با قاعده معمولاً از بزرگترها به کوچکترها یا از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. در بازیهای با قاعده، رقابت وجود دارد و افزون بر آن، هر بازی قراردادهایی دارد که نمادی شده است و یا قرار دادهایی که امکان دارد همیشگی یا براساس توافق موقت خود بازیکنان باشد. کودک در هر سنی، به بازیهای خاصی میپردازد و بعضی از آنها را رها میکند. برای مثال، بچههای کودکستانی از بازی با مکعبهای چوبی دست میکشند، زیرا اشیایی از قبیل رنگ، گل رس، مداد رنگی و ... فعالیتهای جالب تر و متنوع تری را به آنان عرضه میکنند.
پسران بازیهای توأم با فعالیت و پر تحرک را که مستلزم صرف انرژی و مصرف نیروی بدنی، چابکی، مسابقه و رقابت است ترجیح میدهند، اما دختران معمولاً به بازیهای ساکنتر و نیازمند تحرک کمتر و آرام علاقه دارند |
وقتی کودک نمیتواند اسباب بازیها و عروسکهای خود را جاندار فرض کند، این بازیها نیز جذابیت خود را از دست میدهد و او کم کم به سوی بازیهایی مانند فوتبال، بسکتبال، شطرنج و بازیهای فکری پیچیده میرود که نیازهای فکری، جسمی، روانی و اجتماعی او را بهتر برآورده میکند.
تأثیر جنس
جنسیت یکی از عوامل مؤثر در بازی است و از این رو میتوان گفت که بازی پسرها با دخترها تفاوت دارد. در تفاوت میانبازی دختران و پسران عمده ترین عوامل عبارت است از:
الف- مربوط به طبیعت و فطرت کودک میشود. بعضی از دختران طبیعتاً به بعضی از بازیها علاقه نشان میدهند و برخی از پسران به بازیهای دیگر.
ب- انتظارات و توقعات والدین و جامعه از دختر و پسر نیز کم کم آنان را به سوی تفاوت میان بازیهای دخترانه و پسرانه سوق میدهد.
ترمن فهرستی از بازیهایی را تنظیم و عرضه کرده است که دختران و پسران علاقه ای چشمگیر به آنها از خود نشان میدهند. بازیهایی که پسران بیشتر انتخاب میکنند و به آن علاقه دارند، عبارت است از: استفاده از ابزارها، تیراندازی، بادبادک بازی، دوچرخه سواری، تیله بازی، کشتی، مشت زنی، فوتبال، فرفره بازی، کامیون و ماشین بازی، دویدن و ... بازیهای مورد علاقه دختران عبارت است از: عروسک بازی، طناب بازی، مهمان بازی، پذیرایی، تشکیل کلاس درس، بافندگی، رقص، خیاطی، فروشندگی، معما بازی و ...
گفتنی است بازیهایی وجود دارد که هر دو جنس به آن علاقه مندند.
لمان و ویتی با استفاده از پرسشنامه و در ضمن تحقیقی گسترده، به این نتیجه رسیده اند که پسران بازیهای توأم با فعالیت و پر تحرکی را که مستلزم صرف انرژی و مصرف نیروی بدنی، چابکی، مسابقه و رقابت است به انواع دیگر بازی ترجیح میدهند، در حالی که دختران معمولاً به بازیهای ساکن تر و نیازمند تحرک کمتر و آرام علاقه دارند. این مطلب را تحقیقات دیگری نیز تأیید کرده است.
مارژوری هونزیک و اریکسون در مورد بازی ساختمان سازی کودکان یازده تا سیزده ساله تحقیقاتی انجام داده اند. پسران، بیشتر اوقات با استفاده از مکعبها، ماشین، آدمکهای یک شکل با لباسهای همسالان، ساختمان، جاده، کوچه و فروشگاه درست میکردند. دختران بیشتر به نظافت داخلی خانه میپرداختند و صحنههای خانوادگی را نشان میدادند.
در دوران کودکی، میان بازی دختران و پسران تفاوت چندانی مشاهده نمیشود، ولی به محض این که سن ورود به دبستان فرا میرسد، اختلافات آشکارتر میشود و ارزشهایی که جامعه برای هر جنس قائل است، خود را در بازیها نشان میدهد. در حدود هفت یا هشت سالگی، تفاوتهای جنسی آشکارتر میشود. پسران بیشتر تمایل دارند با همدیگر بازی کنند و این امر در دختران نیز به چشم میخورد. پسران، به جای بازی با دختران، آنان را آزار میدهند و مسخره میکنند. اگر پسری با گروهی از دختران بازی کند، دیگر پسران او را مسخره میکنند.
فرهنگ هر جامعه در بازی اثر میگذارد و میتوان گفت که بازی کودکان، به نوعی منعکس کننده فرهنگ آن جامعه است |
تأثیر محیط
تأثیر محیط بر بازی کودک را از دو دیدگاه میتوان بررسی کرد:
1- غنا بخشیدن به محرکاتی که کودک با آنها بازی میکند؛
2- تفاوت بازیهای کودک در محیطهای مختلف از نظر جغرافیایی.
1- برخی از روان شناسان تنوع محرکات را مهمترین عامل محیطی در رشد هوش میدانند. کودک هر اندازه بیشتر ببیند، بشنود، لمس کند و از حواس خود بهره بگیرد در سالهای بعدی زندگی به دیدن، شنیدن، لمس کردن و استفاده از دیگر حواس خود علاقه بیشتری نشان خواهد داد. البته، باید تواناییها و محدودیتهای فکری کودک را شناخت و کیفیت و کمیت محرکها را با آن تطبیق داد؛ یعنی محرکهای محیطی باید بجا و به اندازه باشند؛ وگرنه، نه تنها اثر مثبتی ندارند، بلکه ممکن است سبب اغتشاش فکری و اختلال در یادگیری کودک شوند. کمبود محرکهای لازم برای رشد، به رشد ناکافی سلسله اعصاب مرکزی و به ویژه مغز منجر میشود؛ در نتیجه، شخص از نظر هوش که عملکرد مغز به خصوص قشر مغز است، رشد کافی نمیکند.
همانطور که وجود نور برای رشد و تکامل چشم لازم است و اگر انسان در خردسالی از نور محروم باشد در آینده، حتی با وجود چشم سالم، فاقد حس بینایی است؛ کودک باید دنیای اطراف خود را بشناسد، مثلاً انسانها، حیوانات و اجسام را ببیند، اشیا را لمس کند، صداها را بشنود. کودک باید امکان تجربه رفتارهای گوناگون را داشته باشد.
از این رو، تأکید میشود که تنوع و تحرکات محیطی برایش فراهم سازید و اسباب بازیهای مختلفی بخرید تا هر چه بیشتر به پرورش حواس او کمک کند. یعنی، هر اندازه بیشتر ببیند، بشنود، لمس کند، گفت و گو کند در واقع به رشد عقلانی، عاطفی، اجتماعی، اخلاقی، روانی او کمک میشود.
2- بنابر تحقیقات انجام شده، کودکان ژاپنی بیشتر به فعالیتهای غیر رسمیگروهی توجه نشان میدهند، در حالی که بچههای آمریکایی به بازیهای گروهی و رقابت علاقه بیشتر دارند. کودکان آمریکایی، تنها در مراحل آغازین دوران کودکی به بازیهای مهیج علاقه مندند، ولی بچههای ژاپنی این علاقه را برای مدت طولانی تر حفظ میکنند.
نه تنها بازیهای دو کشور، بلکه بازیهای شمال و جنوب یک کشور و حتی محلههای یک شهر نیز با هم تفاوت دارد. فرهنگ هر جامعه در بازی اثر میگذارد و میتوان گفت که بازی کودکان، به نوعی منعکس کننده فرهنگ آن جامعه است.
در مناطق محروم، به این دلیل که افراد توانایی اقتصادی زیادی برای خرید وسایل و اسباب بازی برای کودکان ندارد، آن دسته از بازیهای سنتی را که نیاز چندانی به آلات و اسباب ندارد به کودکان خود میآموزند.
کودکان تیزهوش، به دلیل تواناییهای بیشتر، به انجام دادن بازیهای انفرادی تمایل نشان میدهند |
در این جوامع، کودکان یاد میگیرند که برای خود اسباب بازی بسازند. این تولید و سازندگی نیز گونه ای بازی و فعالیت دلچسب برای این قبیل کودکان به شمار میآیند.
تأثیر هوش
هوش میتواند بر نحوه بازی و نوع آن، انتخاب اسباب بازی و استفاده از آن تأثیر بگذارد. در این جا به نحوه برخورد کودکان باهوش و کم هوش با بازی و اسباب بازی اشاره میشود. کودکان تیزهوش سعی میکنند وسایل و اسباب بازیهایی را انتخاب کنند که بتوانند با آنها به ابتکار و ابداع دست بزنند و قوای ذهنی خود را به کار گیرند. کودکان باهوش تر مدت کمتری به یک بازی مشغول میشوند؛ زیرا خواهان تنوع هستند و از تنوع لذت میبرند. کودکان باهوش در سنین بالاتر به بازیهایی که مستلزم فعالیتهای ذهنی و جسمیاست میپردازند؛ مثلاً جمع آوری اشیای مورد نظر (کلکسیون) برای آنان جذاب و لذتبخش تر است.
کودکان تیزهوش، به دلیل تواناییهای بیشتر، به انجام دادن بازیهای انفرادی تمایل نشان میدهند و معمولاً انرژی بدنی را در حد زیادی مصرف نمیکنند. به نظر میرسد که کودکان تیز هوش و کودکان عقب مانده بیشتر به بازیهای انفرادی میپردازند؛ زیرا کودکان تیزهوش، به علت توانایی زیاد، و کودکان کم هوش، به سبب توانایی کم، معمولاً به خوبی در گروه پذیرفته نمیشوند.
اگر یک ماشین اسباب بازی در اختیار کودک عقب مانده گذاشته شود، ممکن است آن را به اطراف بکوبد یا آن را متلاشی کند، ولی کودک تیزهوش سعی میکند با آن بازی رمزی انجام دهد و حتی ممکن است به بررسی کنجکاوانه ماشین اسباب بازی بپردازد و آن را باز کند تا از محتویاتش آگاهی یابد.|راهنمای انتخاب اسباب بازی|محمدرضا مطهری|
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد