
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
برخلاف پدربزرگ که حس خوبی نسبت به این ساعت نداشت، تغییر اعداد به نمایش درآمده روی هوا آرامش خاصی برای من به همراه داشت. پدربزرگم همیشه میگفت چه معنی میدهد چند خط نور روی هوا ساعت را نشان دهد. ساعت باید چرخ دنده داشته باشد و هر ثانیه که میگذرد، صدایی دهد تا آدم از گذر زمان باخبر شود. این چیزها ما را از طبیعت دور میکند و نباید از آنها استفاده کنیم. در همین فکرها بودم که ناگهان سال تحویل شد. همه در خانه دور هم نشسته بودند و تلویزیون در حال نمایش برگهای گلی شاداب بود. تصویر به نمایش درآمده پس زمینه خاصی نداشت و براحتی میشد قاب عکسهای قدیمی را که به اصرار پدر همچنان روی دیوار باقیمانده بود، از میان شیشه تلویزیون دید.
بعد از خواندن دعا و آرزوی سالی خوب برای یکدیگر، پدربزرگ رو به من کرد و با چهرهای درهم گفت: الان که دور هم جمع شدیم، بیشتر جای خالی محمد را احساس میکنم. هنوز جمله پدربزرگ به اتمام نرسیده بود که پدرم از من خواست از طریق تلویزیون با عمو ارتباط تصویری برقرار کنم. بعد از کمی انتظار، تصویر خندان عمو محمد روی تلویزیون به نمایش در آمد. صدا به خاطر سرعت پایین اینترنت، کمی با تاخیر به گوش میرسید، اما بعد از گذشت این همه سال کار با اینترنت کمسرعت دیگر همه با آن کنار آمده بودند. سالها بود که مسئولان وعده و وعید افزایش سرعت اینترنت را میدادند، اما همیشه چند قدم با نیازهای روز ابزار اینترنتی فاصله داشتند.
پدربزرگ و پدرم شروع به صحبت با عمو کردند. مانند گذشته باز هم مادربزرگ با عمو محمد صحبتی نکرد. این چهارمین سالی است که از سفر عمو به خارج گذشته و هنوز هم مادربزرگ نسبت به تصمیم او احساس ناراحتی میکند. نوبت که به من رسید، عمو صحبتهایش را بدون هیچ تبریک و با شگفتی خاصی شروع کرد؛ نظرت درباره عینک جدید چه بود؟ بعد از این سالها بخوبی از کنجکاوی من نسبت به ساختههایش با خبر بود. من هم بدون هیچ معطلی توضیح دادم که از نظر وزن و کیفیت تصویر، دیگر خبری از مشکلات قدیمی نیست، اما همچنان با کنترل آن دچار مشکل میشوم. مشخص بود که در حال ضبط مکالمه است. همیشه دوست داشت نظر مخاطبهایش در ایران را بداند؛ این که آیا با عینکهای جدید برای تجربه بازیهای ویدئویی کنار آمدهاند یا خیر.
یکباره متوجه شدم نزدیک به یک ساعت از شروع صحبتهایمان گذشته. مادرم صدایم کرد که سر میز بروم و سبزی پلو با ماهی همیشگی را برای یک بار دیگر هم شده، تجربه کنم. کسی چه میداند شاید او هم سال آینده راضی به استفاده از چاپگرهای سهبعدی برای تهیه غذا شود و آن وقت است که ما باید ماهی پلوی چاپ شده بخوریم؛ کابوسی که در طول سالهای پیش همراه پدرم بود، اکنون تبدیل به آرزوی همیشگی من شده است. بعد از اتمام غذا تصمیم گرفتم با دوستانم تماس گرفته، سال نو را به آنها نیز تبریک بگویم. تلفن همراهم را دور مچ دست بستم و بعد از به نمایش در آمدن تصویر هولوگرامی آن به ترتیب شماره دوستانم را انتخاب کردم. خوشبختانه تمامی آنها در دسترس بودند. تصویر بزرگی از حلقهای که به دوردستم قرار گرفته بود به نمایش درآمد و براحتی میتوانستم تصویر تمام آنها را مشاهده کنم. مجید که همیشه به فناوریهای جدید علاقه داشت، تبلتی تازه تهیه کرده بود. در همان لحظات ابتدایی متوجه شدم تبلت جدید مجید، از صفحه خمیده استفاده میکند. بعد از دقایقی صحبت با دوستانم به اتاق رفتم. روی تخت دراز کشیدم و تصمیم گرفتم برای ساعتی هم شده، استراحت کنم. نور خورشید که از پنجره به داخل اتاق میتابید، چشمانم را اذیت میکرد.
با استفاده از دستور صوتی، پردههای اتاق را کشیدم و چشمانم را بستم. هنوز چشمهایم گرم خواب نشده بود که صدای آزاردهندهای چرت عصرانهام را قطع کرد. متوجه شدم مادر و پدرم از خانه بیرون رفتهاند و من همراه برادر کوچکم در خانه تنها ماندهام. صدای آزاردهنده متعلق به اطلاعدهنده وضعیت نوزاد بود. حسگر جدیدی که خریداری کرده بودیم، تمام حرکات نوزاد را بررسی و در صورت بیدار شدن با اطلاعرسانی از طریق برخی وسایل هوشمند تعیین شده، دیگران را با خبر میکرد. غروب بود که پدر و مادرم به خانه برگشتند.
پدرم بلافاصله بعد از رسیدن به خانه توضیح داد که فردا به سمت شیراز حرکت میکنیم و بهتر است از همین الان آماده سفر شویم. با جمع شدن اکثر وسایل در دستگاههای کوچک، زمان آنچنانی برای آماده شدن احتیاج نبود. فردا صبح زود از تهران به سمت شیراز حرکت کردیم. نقشه را که نگاه میکردم، متوجه شدم بخشی از مسیر هنوز به مدارهای الکترونیکی متصل نشده و باید از جاده قدیمی سفر را ادامه دهیم. برادر کوچکترم در طول سفر مشغول تماشای یکی از کارتونهای جدیدی بود که شب قبل برایش از اینترنت دانلود کرده بودم. حرکت روی جادههای الکترونیکی به همراه خودرویی که دیگر از بنزین استفاده نمیکند، اجازه میداد که بخوبی از صدای محیط لذت ببرم.
پدر و مادرم در اکثر طول مسیر پنج ساعته به شیراز مشغول بحث درباره اختلاف مادربزرگ و عمو بودند. رادیوی اینترنتی خودرو در حال پخش موسیقی قدیمی بود. پدرم بعد از چند ثانیه صدای رادیو را زیاد و شروع به همخوانی با موسیقی کرد. رو به من کرد و گفت: این موسیقی که گوش میدهی، خیلی دوست دارم. آن زمان که ما بچه بودیم و عیدها با پیکان پدربزرگ به مسافرت میرفتیم، رادیو این آهنگ را زیاد پخش میکرد.
هنوز جای امیدواری است که کسانی پیدا میشوند که چنین آهنگهایی را در رادیو اینترنتی پخش کنند. حلقهای را که به دور دست داشتم، روشن کردم. شاید دیگر این روزها بهتر باشد به آن بگوییم حلقه تا تلفن همراه. پدرم همیشه میگفت زمانی ما باید یک تلفن همراه، تبلت، لپتاپ و مودمی برای اینترنت با خود همراه داشتیم، اما اکنون تمام اینها براحتی در یک حلقه کوچک جا گرفتهاند. کمی از موسیقی را ضبط کرده و سپس با جستجویی کوتاه متوجه شدم پدرم بیراه نمیگفته. زمانی که نسل آنها کودک بود، موسیقی تفاوت بسیاری با آنچه امروز ما میشنویم، داشته. یکی از ویدئوهای خواننده محبوب پدرم را ذخیره و در سیستم تصویری اتومبیل پخش کردم. شاید از معدود دفعاتی بود که پدرم واقعا از پیشرفت فناوری در طول سالهای گذشته احساس رضایت میکرد. در همین حال به قسمت قدیمی مسیر رسیدیم که به سیستم حفاظت اتوماتیک مجهز نبود و خود جاده هم پیچهای فراوانی داشت.
پدر در حالی که به شوی ویدئویی خواننده محبوبش نگاه میکرد، حس نوستالژیکی به سراغش آمده بود و حالا که باید خود کنترل اتومبیل را در اختیار میگرفت، حسابی کوکش کوک شده بود. در آن لحظه فکرش را هم نمیکردم که این چند اتفاق ساده در کنار هم میتواند باعث بستری شدن من در بیمارستان شود و انشای عید امسال مرا این گونه خاتمه دهد.
شاید بهتر بود، مسئولان زودتر جاده جدید را تمام میکردند. بقیه راه هم اتومبیل با کامپیوتر کنترل میشد. تصویری که از استخوان پایم گرفته شده و در نمایشگر روبهرویم به نمایش درمیآید، نشان از شکستگی کوچکی دارد؛ شکستگیای که هر چند در آینده دردسرساز نمیشود، اما مطمئنا عید امسال را تلختر از همیشه کرده است.
محمد طالبیان
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد
فكر می كنم دوست عزیزی كه این مقاله رو نوشته خیلی سعی كرده خلاقیت خودش رو توی مقاله نشون بده اما چیزی كه باعث میشه خلاقیت انسان در بحث تكنولوژی های آینده بیشتر بشه مطالعه زیاد در بحث فیزیك، مواد جدید، و همینطور پیگیری اخبار تكنولوژی هست. كه اگر این مطالب یك مقداری با مباحث آینده پژوهی و مقداری هم رویاپردازی مخلوط بشه قطعا نتیجه بهتری خواهد داشت.