از سوی دیگر اوکراین به منطقهای برای نزاعها و درگیریها میان روسیه و غرب مبدل شده که سابقه آن به قرنهای 19 و 20 نیز باز میگردد.
در ماههای اخیر با سرنگون شدن دولت اوکراین به ریاستجمهوری یانوکوویچ از سوی جریانهای غرب گرا در کودتایی سیاسی این تنشها ابعاد جدیدتری گرفته است که نتیجه آن نیز جدایی منطقه کریمه از اوکراین و بازگشت آن به روسیه بوده است.
مردم کریمه در همهپرسی بازگشت به مام میهن (روسیه) که در دهه 1950 توسط خروشچف رییس جمهور وقت اتحاد جماهیر شوروی سابق به منطقه اوکراین واگذار شده بود با 98 درصد آرا بر بازگشت به روسیه تاکید کردند.
چنانکه پیشبینی میشد برگزاری همهپرسی و رای مردم کریمه مبنی بر پیوستن به روسیه به جای اوکراین، پایان جدال میان روسیه و آمریکا و اروپا نبوده و هر روز ابعاد جدیدی از این تنشها را شاهد بودهایم.
هر کدام از طرفین تلاش کردهاند تا از ابزارهای متعدد سیاسی، نظامی و اقتصادی برای به چالش کشاندن طرف مقابل بهره گیرند. رقابتی شدید که میتواند تاثیرات بسیاری بر معادلات منطقهای و جهانی داشته باشد.
نکته مهم دیگر در تحولات اوکراین، سوءاستفاده دوباره آمریکا از اروپاست. آمریکا با محور قرار دادن اروپا و ناتو به عنوان مقابلهکننده با روسیه در اوکراین، عملا به دنبال سوءاستفاده از آنهاست.
رفتارهای آمریکا نشان میدهد که این کشور از ناکامی در برابر روسیه در اوکراین آگاه است، از این رو برآنند تا هزینههای خود را در این ناکامی کاهش دهند.
سناریوی آمریکا چنان است که در صورت شکست غرب در اوکراین، این اروپا است که محور شکست معرفی شده در حالی که در نهایت این اروپاییها خواهند بود که هزینههای اقتصادی تقابل با روسیه را خواهند پرداخت.
اروپا اکنون در دو مرحله با ناکامی مواجه شده است؛ نخست آنکه جدایی کریمه از اوکراین و برتری مسکو بر غرب در اوکراین، شکستی سنگین در صحنه جهانی برای اروپا و آمریکاست زیرا عملا مهر ابطالی بر ادعای این کشورها مبنی بر توانایی در حمایت از دیگر کشورهاست.
غرب ادعا دارد هر کشوری که با آنها ارتباط داشته باشد میتواند به بقای خود ادامه دهد و نداشتن روابط با آنها برابر با حذف خواهد بود.
تحولات اوکراین نشان داد که این امر ادعایی بیش نبوده و غرب توان اجرای چنین ادعایی را ندارد. دوم پیامدهای سرشاخ شدن با روسیه برای اروپاست.
هر چند که آمریکا در این معادلات ضررهایی را متحمل میشود اما به دلیل وابسته نبودن به منابع انرژی روسیه از چالشهای کمتری برخوردار میشود. بیش از 50 درصد و برای برخی از کشورهای اروپایی 100درصد منابع انرژی از روسیه تامین میشود.
با تنشهای اخیر، روسیه بهانهای یافت تا بهای انرژی را 40 درصد افزایش دهد که فشار اقتصادی سنگینی را به اروپا تحمیل خواهد کرد.
این مسأله ضمن تاثیرگذاری بر اقتصاد اروپا، نارضایتی بیشتر مردم اروپا از دولتمردانشان و حتی شکاف بیشتر در اتحادیه اروپا را همراه خواهد داشت.
نکته بسیار مهم آنکه آمریکا در معادلات اوکراین از اروپا سوءاستفاده کرده بهگونهای که خط مقدم مقابله با روسیه و موضعگیری در قبال اوکراین به این کشورها واگذار شد که با شکست در برابر روسیه، بازنده اصلی این کشورها قلمداد میشوند.
آمریکا در ورای اروپا چهره شکستخورده خود را پنهان ساخته و هزینهها را بیشتر متوجه اروپا ساخته است که پیامدهای آن در آینده بیشتر مشهود خواهد بود.
نشست اروپا درباره تحریم روسیه در یونان در حالی برگزار شد که ابعاد این نشست نشان داد اروپا توان تحریمهای سنگین علیه مسکو را ندارد و راهبرد سیاسی را مورد تاکید قرار میدهد چنانکه اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز در سخنانی از عدم رویکرد اروپا به دوران جنگ سرد سخن به میان آورد.
هر چند اروپاییها در ظاهر بر تشدید تحرکات در قبال روسیه تاکید میکنند اما عملا توان مقابله ندارند که نمود آن را در موضع انفعالی اروپا در الحاق کریمه به روسیه میتوان مشاهده کرد.
با توجه به آنچه ذکر شد میتوان گفت که اروپا در نهایت در معادلات اوکراین بازندهای با بیشترین هزینه بوده است که صرفا با فضای تبلیغاتی و حاشیهسازی به دنبال کم رنگ نشان دادن این ناکامیهاست؛ در حالی که نگرانی این کشورها از آینده مناسباتشان با روسیه بویژه در حوزه انرژی را در انتقادهای شدید آنها از رویکرد مسکو به افزایش بهای انرژی ارسالی به اوکراین که در نهایت به مسیر اروپا میرود، میتوان مشاهده کرد.
قاسم غفوری - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد