جام جم سرا: از زمستان 45 دیگر او را به نام همسرش مینامیدند، همسری که نه در ایران، بلکه در تمام سرزمینها نام او را بهافتخار عنوان میکردند.
از همان شروع مراسم عقد دیگر باید به زوم دوربینها عادت میکرد، دست در دست جوانمردی داشت که جهانیان او را بر روی تشک کشتی و بهدور از تمام ناجوانمردیهای ورزش حرفهای میشناختند، از سرزمین آئیک از ترک تا مدوید شوروی، او را بهنیکی و پهلوانی یاد میکردند، که بود فرزند ایرانزمین را نشناسد، آری! صحبت از همسر جهانپهلوان تختی است.
در این ایام «غلامرضا» هم نگران است، نگران بانویی که در زمستان سال 46 با او خداحافظی کرد و امروز شهلا یا همان «فاطمه توکلی» بانوی اول پهلوانان ایران، خود بر بستر بیماری به سالها فراق یار خود میاندیشد، به روزهایی که طاغوت، غلامرضا را در تنگنا قرار داده بود، به روزهای اوج جهانپهلوان و روزهایی که نام او بر سر زبانها بود و او شده بود دردانه.
به نقل از تسنیم، شهلا با داشتن پدری صاحبمنصب سر سفره عقد با جوان اول ایرانزمین نشسته بود. غلامرضا تختی و فاطمه توکلی یا شهلا توکلی بهرغم اختلاف طبقاتی که با هم داشتند سر سفره عقد مینشینند. مراسم از ساعت 3 بعدازظهر در خانهای واقع در محله نمازی برگزار میشود. غلامرضا تختی با کت و شلوار تیره با یک پاپیون که مدام اذیتش میکرد به استقبال عروس میرود که با حضور خبرنگاران و عکاسان ورزشی متعددی همراه بود.
.
.
.
مراسم، ساعت 4 با قرائت خطبه عقد آغاز میشود. خطبه عقد غلامرضا تختی با آنچه در عرف رایج است کمی متفاوت میشود. مادر تختی از عاقد میخواهد بهجای اینکه سه بار خطبه را بخواند بهنیت 5 تن آلعبا عقد را 5 بار بخواند که با گریه حاضران همراه میشود و فاطمه توکلی در پنجمین بار بله را به جهانپهلوان میگوید.
مهریه عروس در ابتدا قرار بود یک میلیون ریال باشد اما پدر عروس بهدلیل علاقه زیادی که به داماد داشت این رقم را 500 هزار ریال اعلام میکند و میگوید: «توافق و سعادت این زوج بهترین مهریه بین آنهاست.» در مراسم عروسی این زوج نامدار، 40 سبد گل برای عروس و داماد فرستاده شد که بزرگترین آن را هیئت تحریریه مجله روشنفکر فرستاد، البته یک سبد گل ویژه هم از سوی دانشجویان سال دوم دانشکده تکنولوژی دانشگاه امیرکبیر برای عروس فرستاده شد که فاطمه توکلی در همان دانشکده درس میخواند.
شهلا توکلی که در 30 بهمن سال 1345 با جهانپهلوان تختی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج نیز پسری بهنام بابک بود که در 11 شهریور 1346 به دنیا آمد، امروز در بستر بیماری است، بیماریای که پیش از سال 92 وضعیت جسمی او را بغرنجتر کرد، مگر میشود همسر پهلوان تَب کند، مشتاقان باغیرت سرزمینش خَم به ابرو نیاورند، بهار 93 نیز اخبار بیماری و بستری مجدد همسر پهلوان در رسانهها پیچید، خبر همانند مرگ پهلوان کوتاه بود، «همسر جهانپهلوان تختی در کما».
شنیده ای که همسر پهلوان سالهاست سکوت کرده است، مصاحبه در این خانواده معنا ندارد، خبر بیماری و بستریاش را میگیری، میخواهی منتشر کنی ولی عکسی نداری، آری، شهلا پس از معدود عکسهای عروسیاش با غلامرضا و پس از مرگ پهلوان دیگر کمتر در مقابل دوربینها قرار گرفت، همانا خاموشی پهلوان، به خاموشی شهلا نیز ختم شده بود، هیچ عکسی از همسر پهلوان در سالمندی نمییابی، آری بانوی جهانپهلوان، دیگر میانه خوبی با قاب دوربینها نداشت، گویی با دوربینها سالهاست که قهر کرده است... .
بیمارستان همسر پهلوان را مییابی، چند روز طول میکشد تا برای تهیه گزارش هماهنگیها انجام شود، میگویند در حالت نیمهکما قرار دارد، «از چه میخواهید گزارش بگیرید»، ولی چهکسی است که نخواهد با نزدیکترین همنوای پهلوان دقایقی به گفتوگو بنشیند، کما اینکه کلامی در کار نباشد، همان نگاه خسته و تنهای یار پهلوان گویای یک دنیا حرف است.
خلاصه کلام، پس از مشقت بسیار پای به طبقه چهارم بیمارستان میگذاری، در اتاق را باز میکنند، بانوی سپیدمو، رو به پنجره، چشم بسته، افق نگاهش به آسمان است، چهرهای محکم و در عین حال مهربان که نشان از سالها رنج تنهایی پهلوان است، ثانیهها بهسرعت میگذرد، مصاحبهای در کار نیست، 47 سال است که از آقاتختی کلامی نمیگوید ولی این بار نه بهاختیار، بهحکم تقدیر باز هم سکوت بانو نباید بشکند.(عکس: فؤاد اشتری)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد