بله قبول دارم و خیلی هم پشیمانم، اما حالا دیگر فایدهای ندارد چه کنم که نتوانستم خودم را کنترل کنم و این اتفاق افتاد.
چرا این کار را کردی؟ مگر همسرت چه کرده بود؟
حرفهایی پشت سرش بود که مرا اذیت میکرد و به همین دلیل هم مدتها بود با هم درگیری داشتیم.
اینکه کسانی پشت سر همسرت صحبت میکردند، دلیل قانعکنندهای برای قتل است؟! اگر کسانی پشت سر تو حرف میزدند، همسرت باید تو را میکشت؟
اشتباهم را قبول دارم. در آن لحظه خیلی عصبی بودم و نمیتوانستم خودم را کنترل کنم. ناراحت بودم و فکر میکردم هر اتفاقی در زندگیام میافتد، به خاطر رفتارهای همسرم است که مردم هم در موردش صحبت میکردند.
مردم چه میگفتند؟
آنها میگفتند همسرم با کسی رابطه دارد. چون سیما تصمیم داشت از من جدا شود و دیگر مثل سابق رفتار نمیکرد، من هم فکر میکردم حتما این حرفها درست است و رفتار زنم به همین دلیل تغییر کرده است.
چرا سیما میخواست از تو جدا شود؟
میگفت دیگر مرا دوست ندارد و نمیتواند مرا تحمل کند. به من میگفت تو بیکار و بیعار هستی و به درد زندگی نمیخوری.خودش کار میکرد و به من میگفت نمیخواهد خرجی مرا بدهد. سیما باور نداشت من دوستش دارم.
این چه دوست داشتنی بود که زنت مجبور بود خرجی تو را بدهد، چرا خودت کار نمیکردی؟
کار میکردم اما هزینهها بیشتر از درآمد من بود. خیلی از زوجها با هم کار میکنند و خرجشان را درمیآورند. سیما زن بسیار خوبی بود. او از همان اول ازدواج برای زندگیمان خیلی تلاش میکرد و من هم این را میفهمیدم، اما نمیدانم این اواخر چرا آنقدر تغییر کرده بود و میگفت نمیخواهد با من باشد.
گفتی مردم پشت سر همسرت حرفهایی میزدند و میگفتند او با کسی رابطه دارد ولی مشخص شده مقتول انسان شریف و بااخلاقی بود. در این باره چه توضیحی داری؟
من هم چیزی ندیده و فقط حرفهایی از مردم شنیده بودم و چون او قصد داشت از من جدا شود، فکر میکردم واقعیت دارد.
تو با نقشه قبلی دست به این قتل زدی؟
نه هیچ نقشهای در کار نبود.روز حادثه به خانه رفتم و درباره حرفهایی که مردم میگفتند، با او صحبت کردم. او گفت همه این شایعهها بیاساس است، بعد هم دعوا کردیم و گفت اصلا به تو ربطی ندارد و هرکاری بخواهم میکنم. من هم عصبانی و با او درگیر شدم و بعد هم زنم را کشتم. من عاشق زنم بودم و نباید حرف از جدایی میزد.
فکر میکنی کار درستی کردی؟ هرکسی بخواهد از شوهرش جدا شود، باید او را کشت، این تفکر درستی است؟
من که نمیخواستم واقعا زنم را بکشم فقط قصدم ترساندن او بود و میخواستم نشان بدهم زنم را دوست دارم. قبول دارم راه اشتباهی را رفتم حالا نهتنها زنم که همه زندگیام را از دست دادهام و خودم یک مرده متحرک شدهام.
شما فرزند هم داشتید؟
بله من یک بچه دارم که زمان دستگیریام خیلی کوچک بود اما حالا بزرگ شده و همه چیز را میفهمد. برعکس همه زندانیان محکوم به قصاص که دغدغه اعدام شدن را دارند، من از این ناراحت بودم که چطور جواب پسرم را بدهم. همیشه این فکر در سرم بود که وقتی با او روبهرو شوم، به من چه خواهد گفت و من چطور میتوانم توضیح بدهم چه رابطه عاشقانهای بین من و مادرش بود و نمیخواستم او را از دست بدهم. آنقدر این موضوع برایم مهم بود که گاهی میگفتم ای کاش اعدام شوم و با این سوال روبهرو نشوم اما مادر همسرم کاری در حقم کرد که هیچکس نکرده بود.
مادرهمسرت تو را بخشید و در واقع زندگی دوبارهای به تو هدیه کرد.
کاری که او برایم کرد خیلی بیشتر از بخشش بود. با اینکه من او را داغدار کردم اما او طوری با فرزندم رفتار کرد که هیچ کینهای از من به دل نگیرد. وقتی هم به دیدنم آمد، به من گفت مرا بخشیده است.
مادر همسرم با اینکه برایم درخواست قصاص کرده بود، اعلام گذشت کرد. واقعا لطف خیلی بزرگی در حق من کرد.
فکر میکنی چرا مادرزنت چنین رفتاری کرد، تو ضربه بزرگی به او زدی؟
او مرا به خاطر تنها یادگار دخترش بخشید و گفت دلش نمیخواهد نوهاش که بیمادر شده، بیپدری را هم تجربه کند و بیشتر از این اذیت شود.با اینکه میدانم بچهام هرچه بزرگتر شود سوالات بیشتری در این باره از من میپرسد که شاید نتوانم به آن جواب بدهم اما خوشحالم که او هم مرا بخشیده و دیگر به خاطر مرگ مادرش از من کینهای به دل ندارد.
پسرت کجا زندگی میکند؟
او با مادر همسرم زندگی میکند. مادرزنم خیلی خوب از بچهام مراقبت میکند و به من هم گفته تا زمانی که زنده است، اجازه نمیدهد این بچه سختی بکشد تا به حال هم روی حرفش بوده است.
او بچهام را برای ملاقات به زندان میآورد فقط خدا میداند این کار چقدر برایش سخت است اما تحمل میکند تا نوهاش سختی نکشد و من به این خاطر از او بسیار ممنون هستم.
پس از آزادی، میخواهی چه کار کنی؟
اول به خانه مادرزنم میروم تا از او که درس انسانیت به من داد، قدردانی کنم. او طوری رفتار کرد که همه عمر مدیونش خواهم بود. از پسرم نگهداری و از قصاص هم گذشت کرد. تا زنده هستم به او خدمت خواهم کرد.
حالا که به گذشته برمیگردی، درباره همسرت چه فکر میکنی؟
خدا رحمتش کند. او با کسی رابطه نداشت و من هم مدرکی برای اثبات حرفم نداشتم و به همین دلیل محکوم شدم. چون ما اختلاف داشتیم، مردم برایش حرف درآورده بودند. خدا از آنها نگذرد هم مرا قاتل کردند، هم زنم را از دستم گرفتند. چند خانواده به خاطر حرف مردم تحت فشار قرار گرفتند و همه چیز تغییر کرد. از خدا میخواهم کمکم کند تا بتوانم به زندگیام سر و سامان دهم. با اینکه بدون او زندگی برایم معنا ندارد، اما برای پسرم سعی میکنم پدر خوبی باشم.
بین زن و شوهرها اختلاف پیش میآید و حتی ممکن است آنها به جدایی هم فکر کنند. در این باره حرفی داری که به زوجهای جوان بزنی؟
توصیه من به زن و شوهرهایی که بین آنها اختلاف ایجاد شده، این است که با صحبت کردن، مشکل خودشان را حل کنند و از مشاور کمک بگیرند یا راهحل دیگری پیدا کنند. در این گونه مواقع مردم حرفهای زیادی میزنند؛ حرفهایی که باعث میشود آدم هزار فکر بکند اما خود زن و شوهرها نباید به حرف مردم توجه کنند. اگر چیزی را با چشم خودشان دیدند، قبول کنند وگرنه زندگیشان را به خاطر حرف دیگران به آتش نکشند.
مردان باید بدانند وقتی کار به دادگاه کشید، قاضی منشا آن شایعه را حتی احضار هم نمیکند و آن فرد میماند و جرمی که مرتکب شده و مجازات قصاص. ضمن اینکه فرد عذاب وجدان شدیدی خواهد داشت و این عذاب آنقدر آزارش میدهد که خواب و خوراک را از او میگیرد. من دچار این وضع شدم و میدانم چقدر سخت است و هیچکس نمیتواند به آدم کمک کند. سالهاست در این عذاب میسوزم و هزاران بار از خودم پرسیدم چرا باید قاتل زنی بشوم که عاشقش بودم و هستم. (ضمیمه تپش)
مریم عفتی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد