اما مجال، تنها صحنه کارزار و هنگامه ناگزیر بذل جان نیست، بلکه شور عشق و شوق وصالی است که مصاف نبرد را به معراج انسانیت بدل میکند و چشمهای میشود جوشان از تجلی تام و تمام حقیقت وجودی انسان. عاشورا چنین محملی است و چهبسا از همین روست که گذر ایام، ماناییاش را مضاعف و یادش را در ذهن و ضمیر حقجویان، هر دم از نو زندهتر میکند.
ازجمله مهمترین تجلیات انسانشناختی واقعه عاشورا، ماجرای اسارت اهل بیت و قیام دلیرانه شیرزنی به نام زینب است که با نقش مثالزدنی خود در واپسین روزهای مبارزه، اسارت را به مجالی برای افشاگری و از آنجا آغاز ساحت دیگری از قیام حسینی بدل میکند که ابتنایش بر خطابه و زدودن غبار از چهره حقیقت است. خطبه حضرت زینب سلاماللهعلیها در مجلس یزید جلوهای از هوشمندی تحسینبرانگیز انسانی رشد یافته است که در سختترین شرایط ممکن همچون اسارت نیز عنان عقل و هوش را به هیجانات احساسی بیثمر نمیسپارد و با شناختی ژرف از زمان و مکان و با تفکیکی خردمندانه میان تقدیر الهی و تکلیف انسانی، پایهگذار مفهوم عمیق و آموزندهای میشود که با نام صبر جمیل میشناسیمش. صبری که نه کوچکترین نسبتی با جبرگرایی منفعلانه و عافیتطلبانه ـ که توجیه مظلومیت و عدم ایستادگی در برابر ظلم را نتیجه میدهد ـ دارد و نه منافاتی با رضایت و تسلیم ایمانی به مبدأ لایزال وجود. بردباری کمالیافتهای که ریشه در شرح صدر و عظمت روح دارد و حد جامعی میان پذیرش ماوقع و تلاش برای اصلاح امور است یا به بیانی دیگر: تسلیم در برابر اراده حق و ایستادگی در برابر غلبه باطل.
این عبارات، طلیعه خطبه شجاعانه زینب است: «ای یزید، آیا گمان میبری اینکه اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شدهای؟ خود را بزرگ پنداشتهای و به خود میبالی، شادمان و مسروری که میبینی دنیا چند روزی به کام تو گشته و کارها بر وفق مراد تو میچرخد و حکومتی که حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است، آرام باش، آهستهتر. آیا فراموش کردهای قول خداوند متعال را که: «گمان نکنند آنان که کافر گشتهاند اینکه ما آنها را مهلت میدهیم به سود آنهاست، مهلتشان میدهیم تا گناه بیشتر کنند و عذابی دردناک در انتظارشان باشد.»
تسلط زینب بر احساسات خویش آنچنان است که نه فقط رنجها را پنهان نمیکند و درصدد انکار اهانتها و تظاهر به نادیده گرفتن آنها نیست، بلکه با تصریح و اشاره مستقیم به آنها و یادآوریشان در مجلس یزید، به بازتعریف آنها با پردهگشایی از واقعیت زشت و کریه این اقدامات میپردازد و از ادبیاتی استعلایی برای بیان منظور خود استفاده میکند تا نه فقط نامشروع بودن خلافت او را در حضور همگان گوشزد کند، بلکه بر نامسلمانی یزید نیز با ذکر آیهای از قرآن کریم درباره کافران تاکید نماید.
حضرت زینب(س) در ادامه دست به مقایسهای هوشمندانه میان اهل بیت به اسارت گرفته شده با زنان دربار یزید میزند و با بیانی کنایهآمیز میگوید: «آیا عادلانه است، ای فرزند بردگان آزاد شده، که تو زنان و کنیزکان خود را پشت پرده نگاه داری و دختران رسول خدا ـ صلیالله علیه و آله ـ اسیر باشند؟ پرده حشمت و حرمت ایشان را هتک کنی و صورتهایشان را بگشایی، دشمنان، آنان را شهر به شهر ببرند، بومی و غریب چشم بدانها دوزند، و نزدیک و دور و وضیع و شریف چهره آنان را بنگرند در حالی که از مردان و پرستاران ایشان کسی با ایشان همراه نیست و چگونه امید میرود که مراقبت و نگهبانی ما کند کسی که جگر آزادگان را جویده و از دهان بیرون افکنده است و گوشتش به خون شهیدان نمو کرده است؟ (کنایه از اینکه از فرزند هند جگرخوار چه توقع میتوان داشت) چگونه به دشمنی با ما نشتابد، آن کسی که کینه ما را از بدر و احد در دل دارد و همیشه با دیده بغض و عداوت در ما مینگرد؟»
این عبارات به قدری امروزی و ملموس هستند که تو گویی زمان با همه دگرگونیهای ژرفی که در زبان ایجاد میکند، اینجا دست از تغییر و تبدل کشیده و در تائید مدعای «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا (هر روز عاشورا و هر جا کربلاست)» نقش ایفا نموده است. بهترین بیانی که میتوان در شرایطی اینچنین در برابر حاکمی مستبد و متظاهر به فسق و فجور اتخاذ نمود، همین آمیزهای از استفهام انکاری و قیاس و کنایه است. ابتدا سخن از عدالت به میان میآید و به نظر میرسد گوینده قصد دادخواهی دارد، اما در ادامه نخست با قیاس و سپس با کنایه سخن به جایی میرسد که نه فقط سودای دادرسی در چنین محکمه باطلی، امری محال و خیالبافته تلقی میشود بلکه ظلم و جور و درندهخویی، خصلت آبا و اجدادی شخص حاکم عنوان میگردد و نهایتا با این بیان، عمل به فحوای این آیه شریفه عملا تحقق پیدا میکند: «به ستمکاران تکیه نکنید و دل مبندید، که آتش دوزخ به شما هم خواهد رسید. شما را جز خدا هیچ دوستی نیست و کسی یاریتان نخواهد کرد» (هود، 113)
و بالاخره آخرین فراز از خطبه درسآموز زینب تاکید کاملی بر اتکای بندگان خدا به خالق هستیبخش است و لبیک آریگویانهای به ندای «الیس الله بکاف عبده (آیا خدا برای بندهاش کافی نیست؟)» (زمر، 36): «ای یزید! هر کید و مکر که داری بکن، هر کوشش که خواهی بنمای، هر جهد که داری به کار گیر، به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یاد ما را محو کنی، وحی ما را نتوانی از بین ببری، به نهایت ما نتوانی رسید، هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود، رای تو، سست و روزهای قدرت تو اندک و جمعیت تو رو به پراکندگی است.» حضرت زینب کبری(س) نه فقط از یزید تقاضایی نمیکند و خواستهای مبنی بر کاهش تألمات ندارد، که از او میخواهد هر کید و مکری را که دارد به کار بندد و از هیچ جهد و تلاشی در راه عیان کردن حقیقت وجودیاش فروگزار نکند، چراکه زینب خواهر حسین است و دختر علی و این هر دو تا پای جان در راه احیای حق و عدالت ایستادهاند. او نه از سر ناچاری و صرفا از باب تسکین خاطر که قلبا و با ایمانی قرین با شناخت و معرفت راستین باور دارد، این اصل اعتقادی مهم را که هرگز نمیبایست از امید به عنایت پروردگار دست شست و مأیوس گردید، چراکه قانون لایتغیر جهان آنچنان است که در صحیفه هستی هیچ ملکی با ظلم باقی نماند و عاقبت همواره از آن مؤمنان و پرهیزکاران باشد.
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند
چو پردهدار به شمشیر میزند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
به این رواق زبرجد نوشتهاند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند
آزاد جعفری / جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در پانزدهمین سالگرد تأسیس شبکه مستند سیما با حسین زارعزاده گفتوگو کردیم
«جامجم» در گفتوگو با عضو هیات علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی به بررسی اثرات منفی حفر چاههای عمیق میپردازد