جام جم سرا: اینجا رنگ حرف اول را میزند. کفشها خودشان به مانتو میآیند از بس طرح و نقششان یکی است. اینجا خانه مانتوهای طراحی است که دلش میخواهد مردم لباسهایش را بپوشند و شادتر باشند.
میگوید: «دوران دبستان که همه بچهها نقاشی کوه و خانه و درخت و پرنده میکشیدند من همیشه یک آدم میکشیدم با یک لباس زیبا. مدام طرح میزدم. عاشق لباس و لباسهای رنگی و مدل دار بودم. از بچگی یعنی از دوران راهنمایی لباسهای افراد خانواده را من طراحی میکردم. اگر مهمانی یا عروسی بود برایشان طرح میکشیدم و میدادند به خیاط. بعد در هنرستان، گرافیک خواندم. دانشگاه هم گرافیک خواندم.
روزهای اول فکر میکردم من به تصویرسازی علاقه دارم. اما بعد کم کم به سمت طراحی لباس کشیده شدم. یک دوره طراحی لباس هم گذراندم. یک مدرک آنلاین بینالمللی هم که توسط طراحان لباس ایتالیا برگزار میشد، گذراندم.
در ۲ فیلم کوتاه و ۲ سریال هم طراح لباس بودم. فیلم خاندان سیبیلیان و فیلم شب و سریالهای جاده در دست تعمیر است و خاطرات خاموش. اما این کار را دوست نداشتم. سلیقه من نبود. من دلم میخواست نشان و محصول خودم را داشته باشم برای همین دست به کار شدم.
پول عیدی و سنوات
نخستین کارم را با پول عیدی و پس اندازم راه انداختم. یک سال و نیم در یک شرکتی گرافیست بودم. هر ماه پولهایم را پسانداز میکردم آخر سال هم عیدی و سنواتم را گرفتم و کارم را شروع کردم. در کنار شرکت به تولیدیهای دیگر هم طرح میفروختم.
قبل از آن خواهرم که عکاس است اجازه میداد هفتهای یک بار در آتلیهاش نمایش لباس داشته باشم. اما وقتی پولهایم را جمع کردم کارم را دائمی کردم. آن موقع مانند حالا دست زیاد نبود و خیاط هم کم بود. من و دوستم پارچه را میریختیم توی نایلون و با مترو میرفتیم باقرآباد. خیاطی که مزد کم بگیرد آنجا زیاد بود. اول کارمان بود و نمیتوانسیتم پول خیاط بدهیم. برای همین از نیاوران میرفتیم باقر آباد. آنجا یک پارکینگی بود که چند خیاط دور هم چند میز بودند و سفارشها را میدوختند.
روزهای اول کلی از پارچههایمان را خراب کردند و ضرر کردیم تا راه افتادند و دستشان آمد که چه میخواهیم. هفتهای سه بار کارم همین بود. کم کم از آنجا شروع کردیم تا حالا که خیاط مخصوص برای خودم دارم. حالا خیلی راحت حرفهای هم را میفهمیم و مشتریها هم راضی هستند.
آن اوایل پارچه خاص و مورد پسند من خیلی کم بود برای همین مینشستم تا صبح روی پارچهها نقاشی میکشیدم. بعد که مشتری زیاد شد با خودم میگفتم خدایا حالا من چطور باید این همه نقاشی بکشم! شروع کار خیلی سخت بود ولی حالا بهتر شده و تعداد مغازههایی که پارچههای زیبا میآورند هم زیاد شده.
بازی با رنگها
من کلاً رنگ را خیلی دوست دارم. خیلیها میگویند پائیز و زمستان نباید رنگ باشد و بیشتر در کارهایشان از رنگهای خسته و مرده استفاده میکنند اما به نظر من پائیز خودش فصل رنگ است. پر است از رنگ و زیبایی باید سلیقه مشتری را عوض کرد. من اصلاً از مدلهای قدیم ایده نمیگیرم. مانتویی را طراحی میکنم که فقط مال آن فصل نباشد. مثلاً برای پائیز حتماً روی طرحهایم برگ و درختهای پائیزی نمیکشم. یا رنگها نارنجی و زرد نیست.
البته فصل را هم نادیده نمیگیرم. همیشه حواسم هست که مانتوی پائیزه را در زمستان هم میتوان پوشید و مانتوی زمستانی در بهار هم کاربرد دارد. اگر بخواهم روی مانتوی زمستانی برف بکشم دیگر برای بهار بیاستفاده میشود همیشه سعی میکنم تم هر دو فصل پشت سر هم را داشته باشد تا مشخص شود مال کدام فصل است اما خیلی هم مختص یک زمان خاص نباشد تا بتوان برای فصلهای دیگر هم آن مانتو را انتخاب کرد.
هم خیاط هم طراح
روزهای اول فقط طراحی میکردم. طرح را میبردم پیش خیاط. خیاط تا طرح را میدید میگفت این طرح روی کاغذ قشنگ است اما روی پارچه چیز دیگری در میآید. شکلی که در ذهن هست تا روی پارچه بیاید کلی کار میبرد. وقتی دیدم به این روش نمیشود و من نمیتوانم با خیاط ارتباط ذهنی پیدا کنم دوره خیاطی هم دیدم. بعد از آن دیگر طراحیهایم هم بهتر شد. دیگر با الگو کشیدن هم آشنا شده بودم.
قبل از اینکه خیاطی یاد بگیرم بیشتر طرحهایم قشنگ بود اما فقط روی کاغذ! وقتی با خیاطی آشنا شدم بیشتر طرحهایم روی پارچه هم اجرا شد و وقتم هدر نرفت.
من وقتی پارچه میبینم طرح میزنم. مثلاً یک پارچه را از فصل قبل نگه میدارم بعد تا وقتش میرسد سریع مدلش هم در ذهنم میآید و طراح را میکشم. بعضی وقتها طرح رابالای سر خیاط میکشم. همیشه مدل دادن را دوست دارم. برای من مدل دار بودن مانتو خیلی مهم است. از مانتوهای ساده خوشم نمیآید. مدل خاص است که میماند. روی مدل که مانور بدهی همیشه طرح داری و هیچ وقت تمام نمیشود. من با یک نوع پارچه بیست مدل مانتو میتوانم طراحی کنم. دو سال برای تولیدیها طرح کشیدم اما هیچ وقت طرحهایم تمام نشد و به مشکل کمبود طرح برنخوردم.
صندوقچه مادر بزرگ
همیشه دنبال پارچههای خاص هستم. هر جا بروم پارچه میخرم. چشمهایم همیشه دنبال مغازههای پارچه فروشی است. البته من باید دنبال پارچهای باشم که پشت بند داشته باشد. یعنی اینکه فقط همان یک طاقه نباشد.
اگر مشتری خوشش آمد و سفارش گرفتم باید آن پارچه پشت بند داشته باشد تا بتوانم جواب مشتریهایم را بدهم. البته دنبال کارهای تک هم هستم. مثلاً مادر بزرگم منبع پارچههای قدیمی و خاص است. هر بار میتوانم از لای پارچههایش یک کار تک پیدا کنم. البته بیشتر این کارها را برای خودم میدوزم از بس که قشنگ است دلم نمیآید آنها را بفروشم و البته اینکه پارچههای مادر بزرگ پشتبند ندارد و فقط میتوان یک طرح از روی آنها زد برای همین آن کار همیشه مال خودم است.
مانتو با پرده و رومبلی
جنس پارچه هم برایم مهم است. دلم میخواهد کاری که دست مشتری میدهم دوام داشته باشد. هیچ وقت از پارچه ارزان و بیارزش و بیکیفیت استفاده نمیکنم. شاید به خاطر همین است که مشتری اگر یک بار از من خرید میکند معمولاً دوباره هم میآید. پارچههای رو مبلی و پردهای برای این فصل خیلی مناسب است. برای همین بعضی از پارچههایم رومبلی و پرده است. کلی هم طرحهای قشنگ از این کارها در میآید. برای پالتو و مانتوی پائیز هم مناسب است و نظر مشتری را جلب میکند.
من تعصب خاصی ندارم که حالا حتماً پارچه پالتو و مانتوهایم باید از فلان برند باشند. برای من کیفیت و جنس کار مهم است. ممکن است قیمتش هم بعضی وقتها بیشتر شود اما وقتی کیفیت کار بالا باشد مشتری به قیمت توجه نمیکند.
چند وقت پیش یک مشتری به من گفت کوسنهای مبلهای من از این پارچه پالتویی شماست. من هم گفتم خب من این پارچه را از رومبلی فروشی خریدم. یا یک مانتو دارم که طرحش از پارچه گل سرخی پردهای است. یک بار خانمی به من گفت پرده اتاق خواب من از این پارچه است. این حرفها برای من مهم نیست؛ مهم این است که کارم خاص است و به چشم میآید.
کفش و مانتو
نقاشی و طراحی روی کفش خیلی اتفاقی بود. یعنی برنامهای برایش نداشتم. یک روز خیلی دلی، برای خودم روی یک کفش بینقش و نگار نقاشی کردم. روی مانتو هم همان نقش را کشیدم.
هنر دست هنرمند قابل مقایسه با کار خارجی نیست. میتوانست کپیبرداری باشد اما نیست. من نشستهام طرحشان را روی کاغذ کشیدهام. بالای سر کار بودهام تا آنچه مد نظرم است در بیاید و بین کار دستدوز تا سریدوزی کارخانه هم خیلی فرق است اما تا این فرهنگ جا بیفتد که ممکن است جنس خارجی بهتر از ایرانی نباشد خیلی طول میکشد |
مشتریها دیدند و خوششان آمد و سفارش دادند. تقاضا که زیاد شد به یک کارگاه تولید کفش سفارش دادم. برایم هفتصد جفت تولید کردند و بعد رویآنها بر اساس طرحهای مانتوهایم طراحی کردم.
این طوری کفش و مانتو با هم ست میشود و مشتری که دنبال کار خاص است با خیال راحت برای مانتویش کفش هم دارد و دیگر مجبور نیست دنبال کفش مناسب مانتو بگردد. خدا را شکر استقبال خیلی خوب بود. من هم کار را کنار مانتو و پالتو ادامه دادم.
کپی رایت
متأسفانه بزرگترین مشکل ما طراحها نبود حق کپی رایت است. طرح مال من است، ایده مال من است و درآمد من از این راه است. همین چند وقت پیش خانمی همه طرحهای مرا کپی کرده بود و به نام خودش شو هم گذاشته بود. خیلی ناراحت میشوم که حقم پایمال شود. من عضو رسمی بنیاد پوشاک هستم. چند تا از طرحهایم آنجا تصویب شده و «کد شیما» هم دارم اما فقط مالکیت معنوی آن طرح مال من است. بقیه خیلی راحت از طرحهای من استفاده میکنند.
من نمیدانم این چه اصراری است که کسی که طراح نیست بخواهد از طرح من استفاده کند. خب خودش طراحی کند. خیلی حرص میخورم اما همه میگویند حرص نخور چون کاری نمیتوانی بکنی. دوستان و خانواده میگویند اشکالی ندارد در عوض مردم خوش تیپتر میشوند. درست است مردم خوش تیپ میشوند اما حق من این وسط چه میشود؟
جنگ برند ایرانی و خارجی
هنوز هم مردم دنبال جنس خارجی هستند. اگر یک مانتو یا لباس مارک خارجی داشته باشد بیشتر توی چشم است تا یک محصول ایرانی. مثلاً وقتی قیمت مانتو را میبینند میگویند خب خارجیاش که بهتر است. نمیدانند این طرح چقدر کار برده و پارچهاش چه جنسی است و خیاط چقدر ظریف و بادقت دوخته و کلاً این طرح تک است نه سری.
هنوز این جنگ را داریم. هنوز باید به مردم توضیح بدهیم که این کار ایرانی است اما با کیفیت است و...
کار سختی است. بعضی وقتها توضیح میدهم که هنر دست یک هنرمند چه میشود؟! اینها اصلاً قابل مقایسه با کار خارجی نیست. من کار خودم را نمیگویم همه کارهایی که از ذهن یک طراح بیرون میآید و دوخته میشود به نظر من عرضه یک هنر است.
به یاد بیاوریم که همه اینها میتوانست کپیبرداری از یک کار خارجی باشد اما نیست. من نشستهام تک تک کارها را روی کاغذ کشیدهام. بعد بالای سر کار بودهام تا آن طرحی که میخواهم در بیاید. بین کار دستدوز تا سریدوزی کارخانه خیلی فرق است اما تا این فرهنگ جا بیفتد که همیشه جنس خارجی بهتر از ایرانی نیست خیلی طول میکشد. (ایران)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد؛
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد