2. این بحث همیشه بوده، اگر صفحات نشریات را بگردیم، در همه مقاطع زمانی مقالههای بسیاری در این مورد نوشته شده است. در دهه 50 سردبیر مجله کیهان ورزشی در مقالهای میگوید که به جای این که پول مملکت را صرف مربیان خارجی کنید، بهتر است توپ بخرید و میان جوانها تقسیم کنید که فوتبال اینگونه سریعتر رشد میکند. در دهه 60 ورود مربیان خارجی متوقف شده بود، اما در دهه 70 وقتی دوباره پای مربیان خارجی به ایران باز شد، دوباره این بحث شدت گرفت، این بحث در دهههای 80 و 90 هم ادامه داشت. زمانی تومیسلاو ایوویچ را به رگبار بستند که چرا با مدیسن بال در سالن تیمش را آماده میکند. زمانی میروسلاو بلاژوویچ را به سیاهبازی متهم میکردند و زمانی برانکو ایوانکوویچ را برای نیمکت ایران کوچ برشمردند. هر زمان که مربی تیم ملی ایرانی بود هم این جدال ادامه داشت و همواره منتقدانی مربیان ایرانی را به بیدانشی متهم میکردند. البته در هر دو مدل انتقاد، مغالطه، مصادره به مطلوب و اغراق و نادیده نگرفتن بخشی از واقعیت مشهود بود و هست. این مساله حتی در رشتههای دیگر ورزشی هم به چشم میخورد و بارها سایر ورزشها در این چرخه گرفتار شدهاند.
3. مزیت مربی خارجی چیست؟ مربی خارجی به علم روز باید مجهز باشد تا با تزریق دانش به پیشرفت تیمی که زیر نظر دارد کمک کند. مربی خارجی از روشهایی برای تمرین و کوچینگ استفاده میکند که شاید مربی ایرانی آنها را نشناسد. مربی خارجی غریبه است و از باندبازیهای درونی ما دور است. مربی خارجی فرهنگ حرفهای دارد و میتواند این فرهنگ را به ورزش ما هم انتقال دهد و...
مزیت مربی ایرانی چیست؟ مربی ایرانی فرهنگ بازیکن ایرانی را بهتر میشناسد. مربی ایرانی با بازیکن راحتتر ارتباط میگیرد و نیازهای روحی او را بهتر میشناسد. مربی ایرانی از شرایط بومی آگاه است و پیشزمینه ورزش را میداند و برای همین از خیلی از آزمون و خطاهایی که یک مربی خارجی باید انجام دهد تا به شناخت برسد، دور است. مربی ایرانی دلسوزتر است و برایش شکست بازتابهای ملی دارد و به مربیگری به چشم یک شغل نگاه نمیکند.
اینها جملاتی است که در همه این سالها از زبان موافقان و مخالفان تیم ملی بسیار شنیدهایم.
4. شاید زمان آن رسیده و حتی دیر هم شده باشد. زمان آن است که در این بحث تغییراتی در پیشفرضهایمان بدهیم. زمان آن رسیده است که بدانیم، هر که از خارج میآید به علم روز ورزش مجهز نیست. هر مربی ایرانی هم دلسوز نیست. شاید زمان آن رسیده است که به جای این بحث که مربی باید خارجی باشد یا ایرانی، بر سر این بحث کنیم که مربی خوب چه ویژگیهایی دارد و مربی بد چه خصوصیاتی ؟... ما باید هدف خود را از استخدام یک مربی مشخص کنیم. برنامههای کوتاهمدت و بلندمدت خود را مشخص کنیم.
آن وقت است که میتوانیم با نگاهی واقعگرایانه به مربی خارجی نگاه کنیم. گاهی حتی بزرگترین مربیان جهان وقتی ابزار مناسب در اختیارشان نباشد هم نمیتوانند کاری پیش ببرند و گاهی یک مربی کوچک خارجی هم میتواند گرههای به ظاهر کور ورزش را باز کند. اینجاست که بحث انتخاب با شناخت پیش میآید. انتخابی که با در نظر گرفتن همه جنبهها صورت گرفته و میتواند باتوجه به شرایط مربی خوب و درواقع بهترین مربی را برای تیم ملی برگزیند.
5.با نگاه واقعگرایانه نه تمام مربیان خارجی رانده میشوند و نه تمام مربیان ایرانی. اگر به تاریخ ورزش ایران نگاه کنیم، نمیتوانیم نقش مربیان ارزشمند خارجی را در بالا رفتن پرچم ایران در میدانهای ورزشی نادیده بگیریم. ورزش ایران فارغ از اینکه بخواهیم قبول کنیم یا نخواهیم بپذیریم؛ به مربیانی چون رایکوف، بوگانیکف، ایوویچ، ایوانف، ولاسکو و... مدیون است. این مربیان هرکدام نظمی را پی انداختند که پایههای موفقیت ورزش ایران و افتخارآفرینی بودند. در مقابل خیلی از مربیان خارجی هم بودند که نهتنها تاثیرگذار نبودند که چیزی جز بدهی برای فوتبال ایران به همراه نداشتند. تفاوت میان این مربیان بیشتر از آن که در جنس مربی برگردد، در نوع انتخاب بوده... گاهی شاهد هستیم که تنها برای نمایش فعالیت و دوری از انفعال یک مربی خارجی استخدام میشود، اینگونه نمایشهای تبلیغاتی بدون مطالعه هیچ گاه به موفقیت ختم نمیشود. در مقابل گاهی درباره مربیان ایرانی هم جفا میشود و یک نام بزرگ در زمانی نابهنگام پستی را قبول میکند و او چون هنوز شرایط احراز این پست را ندارد، نمیتواند موفق شود و میسوزد. انتخاب باید اصلح باشد؛ این همیشه یادمان باشد.
6.نکتهای که نپرداختن به آن جفای به ورزش محسوب میشود، نحوه تربیت مربیان ایرانی است. ما وقتی میتوانیم توجهای ویژه به مربیان ایرانی داشته باشیم که ارادهای برای ساختن مربی ایرانی داشته باشیم. روال تا به امروز این بوده که هرکس استعداد دارد خودش باید راهی برای رسیدن به موفقیت پیدا کند. تا یک نظام آموزشی درست برای کشف و پرورش مربیان نباشد، مربیان خوب ایرانی آنقدر در دسترس نیستند که بتوان روی آنها حساب ویژهای باز کرد. این معضل باعث میشود که در همه رشتهها، فقط چند نام مطرح باشند که نوبتی جای خود را تغییر میدهند.
باید از تمام کمیتههای آموزش فدراسیونهای ورزشی پرسید که خروجی آنها در تمام این مدت چه بوده؟ آیا آنها سیستم کارآمدی برای پرورش مربیان نخبه و کارآمد داشتهاند یا نه؟ سوال بعدی که باید از خودمان بپرسیم که وقتی یک مربی خارجی به ایران میآید، آیا ساز و کاری برای تخلیه اطلاعات او وجود دارد یا خیر؟ بهعنوان مثال وقتی کارلوس کیروش از ایران برود، آیا کسی در کنار او بوده که بتواند سطح علمی خود را بالا ببرد؟ ما بهتر مربی ایرانی خوب بسازیم، آن وقت است که دفاع از او آسانتر است.
افشین خماند / گروه ورزش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد