اگرچه علاقه زیادی به مقایسه شرایط کشور در زمینههای مختلف با جهان غرب ندارم ولی به نظرم خوب است که گاهی یک نگاه گوشه چشمی نیز به دیگران داشته باشیم تا درک واقع بینانهای از موقعیت خود در جهان پیدا کنیم.
گزارش اخیر سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) نشان میدهد کشورهای عضو به طور متوسط حدود پنج درصد از تولید ناخالص داخلی خود را در موسسات آموزشی (از ابتدایی تا آموزش عالی) هزینه کردهاند در حالی که بین 30 تا 70 درصد هزینههای آموزش همچنان به عهده خانوادهها بوده است و دولتها برای تضمین عدالت آموزشی و تامین هزینههای مستقیم و غیرمستقیم آموزشی، اقدام به پرداخت وامهای بدون بهره و با مهلت طولانی میکنند.
در یک مقایسه کلان، سهم آموزش از تولید ناخالص ملی ایران حدود یک درصد است و اگر وعدههای بودجهای داده شده در حوزههای علم و فناوری تحقق پیدا کند، ایران را میتوان جزو کشورهایی دستهبندی کرد که کمی بیش از یک درصد تولید ناخالص ملی خود را به بخش پژوهش اختصاص داده است. موضوع سهم و میزان و نحوه تخصیص و هزینه کرد اعتبارات فرهنگی هم که حکایتهای خاص خود را دارد.
باید اعتراف کرد که متاسفانه عرصههای فرهنگی و آموزشی در طول سالیان متمادی با سعی و خطا اداره شدهاند و سندهای تحول هیچگاه جدی گرفته نشده و به اجرا درنیامده است.
تسلط تاریخی تفکر دانشآموختن بر مهارتآموزی، ناهمگونی جنسیتی در پذیرش دانشجویان، توسعه کمی بیهدف در آموزش عالی، بحران بیکاری دانشآموختگان دانشگاهی، جایگاه مبهم مهاجران خارجی در سپهر دانش و فرهنگ کشور، رواج مشاجرات سطحی به جای مجادلات بنیادی در میان اهالی علم و فرهنگ و هنر، عدم برقراری ارتباط ارگانیک با نهادهای فرهنگی سایر کشورها و نقش ناچیز نهادهای صنفی در تصمیمسازی و تصمیمگیری، همه ناشی از ناخوش احوالی است.
نشانگرهای پایداری توسعه و کیفیت زندگی ایجاب میکند که یک بازمهندسی در حوزه آموزش و فرهنگ ایجاد شود، ولی این اصلاح بنیادین نیازمند تضارب افکار و درس آموختن از تجربیات مدیریتی و کارشناسی است و با دعواهای جناحی و تلاش برای رد و اثبات دیانت و تخصص و تعهد افراد راه به جایی نخواهد برد.
دکتر اصغر محمدیفاضل - رئیس پیشین دانشگاه محیط زیست
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد