گفت‌وگو با مسعود مددی؛ کارگردان

«گیتا» روایت غصه‌های زنانه

فیلم «گیتا» یک فیلم زنانه است. فیلمی در ژانر ملودرام اجتماعی که می‌توان آن را از موفق‌ترین نمونه‌ها در این چند سال اخیر دانست. داستان خانواده‌ای که به مرز نابودی می‌رسد، اما دوباره جان می‌گیرد. گیتا اولین تجربه بلند سینمایی مسعود مددی است که با حضور بازیگرانی چون مریلا زارعی، حمیدرضا آذرنگ، سارا بهرامی و... موفق شده با مخاطبان ارتباط خوبی برقرار کند. با مسعود مددی درباره اولین ساخته‌اش به گفت‌وگو نشستیم.
کد خبر: ۹۸۶۳۳۴
«گیتا» روایت غصه‌های زنانه

ایده اولیه «گیتا» چطور شکل گرفت؟

ایده اصلی فیلمنامه را حدود دو سال پیش خانم میترا تیموریان (شاید بتوان گفت نویسنده اصلی فیلمنامه) طرح کرد. بعد از آن خیلی در موردش بحث کردیم که این ایده چقدر قابلیت تبدیل شدن به یک فیلم بلند داستانی را دارد. در همین گفت‌وگوها بود که متوجه شدیم اجزا و عناصر داستانی ایده اولیه آنقدر کیفیت دارد که بشود آن را گسترش و تعمیم به یک داستان بلند سینمایی داد. این‌طور شد که فیلمنامه را بازنویسی کردیم و شد «گیتا».

به نظرم در فیلم خودتان را به عنوان کارگردان کنار گذاشتید و سعی کردید دوربین و تمام عوامل پشت دوربین تا جای ممکن در فیلم احساس نشوند. در واقع فیلم سکانس به سکانس خودش جلو رفته. خودتان این نظر را چقدر قبول دارید؟

یک اصل و قانونی است که می‌گوید به طور طبیعی رد پای کارگردان، نویسنده و... نباید در فیلم دیده شود. یعنی اگر در صحنه به قدری غلو شود که چشم شما را به عنوان مخاطب طوری بگیرد که به اصل داستان توجه نکنید یا اگر کارگردانی به قدری درشت باشد که روال داستان از دست شما خارج شود، یعنی کارگردان بیشتر از این‌که به پیشبرد داستان اهمیت بدهد به کار خودش اهمیت داده است. من در «گیتا» به عنوان کارگردان در خدمت داستان بودم.

«گیتا»، فیلمی اجتماعی و اخلاق‌مدار است که شخصیت‌هایش تحت هیچ شرایطی ارزش‌های اخلاقی را زیر پا نمی‌گذارند. این دغدغه اخلاقی ریشه در کجا دارد؟

در موقع نگارش از زاویه دید اخلاق‌مداری به فیلمنامه نگاه نکردیم، اما اخلاقیات بخش مهمی از زندگی همه ماست. در این داستان هر تصمیمی که شخصیت‌ها در بحران‌ها و مناسبات اجتماعی می‌گیرند در چارچوب اخلاق هم قابل تفسیر است. ما از این منظر سعی کردیم واقعگرا باشیم. یعنی خارج از قواعد مرسوم زندگی کاری نکنیم.

چطور شد نقش‌های اصلی فیلم را به مریلا زارعی و حمیدرضا آذرنگ سپردید؟

محوریت فیلم یک زن بود با ویژگی‌هایی مشخص و بنابراین این نقش خیلی برای ما مهم بود و ما از همان زمان نگارش فیلمنامه، به خانم زارعی فکر می‌کردیم.

منظورتان دقیقا از ویژگی‌های مشخص چیست؟

این نقش توانایی حسی و فیزیکی بالایی می‌خواست و از نظر ما نزدیک‌ترین فرد به این نقش مریلا زارعی بود. در مورد حمیدرضا آذرنگ هم در مرحله پیش تولید بودیم که فیلمنامه را به او دادیم و پذیرفت با ما همکاری کند. در انتخاب بازیگران بیشتر از گیشه به توانایی و تاثیرگذاری آنها فکر کردم. قطعا به این هم فکر می‌کردم که فیلم دیده شود. گیتا یک فیلم واقعگرا و در واقع شبیه به زندگی است که سعی داشتیم مردم آن را باور کنند. به همین دلیل متناسب با داستان به بازیگران هم فکر کردم.

با توجه به این که مریلا زارعی در این فیلم نقش مادری را بازی می‌کند که پسری جوان دارد، نگران نبودید به لحاظ فاصله سنی نقش باورپذیر نشود؟

یک کارگردان در مجموع همیشه و نسبت به همه چیز نگران است. من بازی خانم زارعی را در فیلم‌های قبلی‌شان دیده بودم و می‌دانستم در این نقش، سن، جایگاه و... می‌توانند بخوبی از عهده آن برآیند.

چرا حمیدرضا آذرنگ به عنوان پدر داستان آنقدر منفعل است؟

به نظرم اصلا منفعل نیست، اما چون خانم زارعی به عنوان شخصیت محوری تمام توجهات را به خود جلب کرده، سایر کاراکترها کمرنگ‌تر به نظر می‌آیند. اتفاقا آذرنگ بخشی از کنش ماجرایی را که در گذشته اتفاق افتاده به دوش می‌کشد و الان از نظر مادر مقصر است. لذا این شخصیت اصلا نمی‌تواند منفعل باشد و باید بخشی از تصمیمات گیتا را که بانی مشکلات داستان است، شفاف و روشن کند.

قهرمان‌های فیلم شما کارهای خارق‌العاده نمی‌کنند و درگیر مشکلات عجیب و غریب نیستند. آنها آدم‌های عادی هستند که در زندگی روزمره شبیه آنها را زیاد می‌بینیم. از ابتدا درباره شخصیت‌ها همین نظر را داشتید یا در زمان ساخت چنین شد؟

اتفاقا به دلیل همین عادی بودن در مورد آنها سعی می‌کنم از واژه قهرمان استفاده نکنم و بیشتر ترجیح می‌دهم بگویم شخصیت‌های محوری. شخصیت محوری این فیلم «گیتا»ست و پیرو آن یک خانواده که پدر هم نقش جدی در آن دارد. هدف ما نمایش یک زندگی معمولی و ساده با التهابی در زیر این ظواهر ساده و دلپذیر خانوادگی بود و می‌خواستیم این التهاب را بموقع نشان دهیم.

در چند سال اخیر انگار رسم شده فیلم‌ها داستان نداشته باشند. این موضوع بخصوص در فیلم اولی‌ها رواج دارد. فیلم‌هایی سرد، بی‌قهرمان، پررخوت و... که حوصله مخاطب را سر می‌برد. چطور شد که شما در فیلم اولتان داستانی ساده را که البته قدری هم کلیشه‌ای است، انتخاب کردید؟

اساسا سینما حول کلیشه‌ها می‌گردد اما نحوه برخورد با کلیشه‌ها مهم است. جزئیاتی در «گیتا» وجود دارد که خیلی قصه را متفاوت می‌کند و ممکن است با برداشت اولیه بیننده متفاوت باشد؛ اما این که در فیلم به داستان پرداختم به دو دلیل است. اول به میل و تمایل شخصی خودم به داستان‌گویی برمی‌گردد و دوم این که متاسفانه در سینمای ما نویسندگان کمتر به داستان‌گویی رغبت نشان می‌دهند. من دوست داشتم برای شروع به سمت یک داستان با حفظ عناصر داستانی بروم. سینمای ما نیاز به ژانرهای متفاوت دارد و باید به ژانر بیشتر از اینها توجه شود.

قبول دارید در بعضی قسمت‌ها ریتم فیلم کند می‌شود؟

این کندی از نظر من اقتضای فضا و داستان بود که در زمان ساخت آن را ضروری می‌دیدم. من متناسب با نیاز داستان این کار را کردم، اما اگر این احساس برای برخی مخاطبان به عنوان ضعف تعبیر شده، به آن احترام می‌گذارم.

از شرایط اکران فیلم راضی هستید؟

متاسفانه به نظرم از ظرفیت فیلم در اکران درست استفاده نشده است. انتظار دارم سئانس‌های بیشتر و بهتری به آن اختصاص یابد. الان از شهرستان‌ها ما فقط مشهد و آبادان را داریم و در آبادان هم فقط یک سئانس. قطعا «گیتا» فیلمی است که در شرایط اکران بهتر می‌توان بیشتر به فروشش امیدوار بود.

غم و اندوه کشنده یک مادر

فیلم گیتا، روایتگر زندگی زنی به نام گیتا (مریلا زارعی) و همسرش امیر (با بازی حمیدرضا آذرنگ) است که چند سالی است پسرشان متین به خارج از کشور رفته، اما گیتا هنوز دلتنگ اوست و دوری اش را بر نمی‌تابد. متین پسری است وابسته به خانواده، اما سرنوشت بازی‌های غیرمنتظره‌ای را برای او و خانواده‌اش رقم می‌زند. گیتا از بهترین ملودرام‌های چند سال گذشته است که با وجود ضعف‌هایش، بیراهه نمی‌رود. مریلا زارعی بیشترین تلاش ممکن را در پروراندن شخصیت گیتا دارد و بخوبی توانسته نقش مادری را بازی کند که کم‌کم نه تنها خودش که زندگی‌اش هم به سمت فروپاشی می‌رود. در مقابل اما حمیدرضا آذرنگ، نقش مردی سرزنده و شوخ طبع را بازی می‌کند که گاه در برابر انتقال تلاطم‌های روحی‌اش ناتوان است!

چندی پیش، گیتا در اکرانی ویژه برای استادان دانشگاه‌های آمریکا، انگلیس، استرالیا، آلمان و سوئیس که برای شرکت در سومین کنگره بین‌المللی اضطراب در تهران حضور پیدا کرده بودند، به نمایش درآمد و در خلال آن برت دیکان، استاد دانشگاه ولفنگونگ استرالیا با تاکید بر این‌که فیلم بخوبی احساسات او را درگیر کرده و در برخی صحنه‌ها بسیار منقلب شده، گفت: غم و اندوه همیشه برای انسان‌ها دردناک است و تا زمانی‌که نتوانیم خاطرات را از ذهنمان دور کنیم، رهایی از این درد وجود ندارد و نباید امیدوار باشیم زمان همه این زخم‌ها را ترمیم کند. مشکلاتی که شخصیت‌های اصلی فیلم با آن روبه‌رو بودند، زیاد بود و به نظر می‌رسید باید به روان‌شناس مراجعه کنند، اما آنها توانستند با مشکلاتشان روبه‌رو شوند و اجازه ندهند زندگی‌شان زیر بار مسائل و ناراحتی‌ها از بین برود.

ساناز قنبری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها