یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از بیست اسکریپت مگ،در این مقاله گنجاندهایم تا یاد بگیریم چطور بر موانعی که در مسیر رسیدن به هدفهایمان قرار میگیرند، غلبه کنیم. با ما همراه باشید.اهدافمان
بر اساس آمار این نظرسنجی، تنبلی ۳۱ درصد از کل دیدگاهها را به خودش اختصاص داده است. واقعا چرا احساس تنبلی تا این اندازه در بین بیشتر مردم دنیا شایع است؟
یکی از کاربران ما به اسم «لیان» گفته است:
اصل اساسی انسان اینه که دوست نداره از حریم امنی که بهش عادت کرده تکون بخوره و دست به تغییر بزنه.
تنبلی یک عادت تدریجی است و بهمرور زمان شکل میگیرد. این احساس بهدلیل وجود میلی شدید برای لمدادن و وقتگذراندن ایجاد میشود و ناشی از مقاومت مداوم ما در برابر کار و تلاش است. تنبلی لذتی کوتاهمدت است که در بلندمدت به حسرتی دائمی از نرسیدن به اهدافمان منجر خواهد شد.
تنبلی هم ازلحاظ فکری و هم ازلحاظ جسمی، بهمعنای اهمیتندادن به شرایط موجود است. کارهای زیادی داریم که باید انجامشان دهیم، اما بهدلیل بیتفاوتی یا بی انگیزگی بهسمتشان نمیرویم.اهدافمان
در اینجا باید مشخص کنیم که تنبلی با به تعویق انداختن کارها یا همان اتلاف وقت (که در بخش آخر توضیح خواهیم داد) کاملا متفاوت است. وقتی کاری را به تعویق میاندازیم و مثلا میگوییم «بعدا انجامش میدم» یا «بمونه فردا»، میل انجام کار را داریم اما تردید برای انجام آن، سدّ راهمان میشود. اما در تنبلی، تمایل شدیدی داریم که کار خاصی انجام ندهیم. دوست نداریم با مصرف انرژی، خودمان را ازنظر ذهنی و جسمی خسته کنیم. البته شاید اگر از پیامدهای تنبلی و بیماریهایی که بهدلیل تنبلی ممکن است سراغمان بیایند خبر داشتیم، حتی یک دقیقه به تنبلی ادامه نمیدادیم. فقط برای نمونه به چند مشکل پزشکی ناشی از تنبلی و بیتحرکی توجه کنید:
برای درمان تنبلی چهار مرحله زیر را انجام دهید:
دومین عامل مهم از دیدگاه کاربران که ۲۳ درصد از کل آنها را شامل میشود، نداشتن انگیزه برای انجام کارهای مختلف است. یکی از مهمترین دلایل بیانگیزگی این است که شما در برابر پرسش «چرا؟» پاسخی ندارید. مثلا اگر از خودتان بپرسید که «چرا میخواهم درسم را ادامه بدهم» و نتوانید برای آن جوابی بیاورید، یعنی انگیزه ندارید.
«حمید» گفته است:
باور کنید وقتی انگیزه باشه با دستات کوه رو جابهجا میکنی.
برای رفع مشکل بی انگیزه بودن، باید برای چراهایتان پاسخ پیدا کنید؛ حتی اگر این پاسخ بهشکل مستقیم با آن ارتباط نداشته باشد. این پاسخها همان انگیزههایتان هستند. به مثالهای زیر توجه کنید:
راه ایجاد انگیزه: شاید این کار رؤیای من نبود، اما با انجامش میتونم خواستههای بچهام رو برآورده کنم و بچهام برای من مهمتره.
راه ایجاد انگیزه: این رشته رو دوست نداشتم، اما حالا که اینو خوندم، با ادامهدادنش ممکنه توی شغلم ارتقا پیدا کنم. شغلم برام مهمتره.
در اینجا نکته مهمی وجود دارد: پاسخهایی که پیدا میکنید باید آنقدر برایتان مهم باشند که در شما ایجاد انگیزه کنند. اگر واقعا برایتان اهمیت ندارند، خودتان را گول نزنید. در این شرایط باید بهدنبال اهداف دیگری باشید و با آنها برای خودتان انگیزه ایجاد کنید.
به یاد داشته باشید که بیانگیزگی خودش سبب میشود کمکم به تنبلی عادت کنیم. البته افرادی که از سرِ بیانگیزگی تنبل میشوند، تفاوتی مهم با آدمهایی دارند که از سرِ بیتفاوتی تنبلی میکنند: این دسته از افراد بهمحض یافتن یک منبع الهام، زندگیشان را بهکل تغییر خواهند داد. از سوی دیگر بیانگیزگی باعث میشود بهتعویقانداختن کارها برایمان راحت شود. این چیزی است که دانشمندان آن را «ناسازگاری زمانی» مینامند؛ یعنی خودِ فعلی ما میگوید بعدا، اما خودِ آیندهٔ ما میگوید حالا. در این شرایط یک فعالیت جایگزین (مانند بازی ویدئویی یا مهمانیرفتن) را که لذتبخشتر است انتخاب میکنیم و کار مهمتر را به تعویق میاندازیم. بنابراین بیانگیزگی را سرسری نگیرید و از روشی که گفته شد، استفاده کنید تا از پیامدهای آن دور بمانید.
اما عامل مهم دیگری که ۱۴ درصد از آمار نظرسنجی را به خودش اختصاص داده است، بیبرنامگی است. افراد زیادی هستند کهبرنامه ریزی را مسخره میدانند و فکر میکنند آنهایی که هر روزشان با برنامه پیش میرود، از کره ماه آمدهاند. اما خیلیها میدانند که بیبرنامگی میتواند سدّ راه رسیدن آنها به اهدافشان شود، پس مشکلشان چیست؟ اینکه برنامهریزی را بلد نیستند.
«s.rh.79» گفته است:
من اگه اول روزم با برنامهای که چیدم پیش نره، بقیه روز رو شل میشم و میگم از فردا… .
بسیاری از ما دوست داریم که هر روز برنامهای بچینیم و طبق آن پیش برویم، اما معمولا شیوههای صحیح برنامهریزی را بلد نیستیم و با برنامهریزی اشتباه، همان انگیزههای جزئی را هم نابود میکنیم.
برنامهریزی به این معنا نیست که از صبح که بیدار میشویم، باید یک دفتر برداریم و برای تمام ساعات روز تا هنگام خواب برنامه بنویسیم و دقیقا طبق همان برنامه پیش برویم. واقعا چه کسی میتواند طبق یک برنامۀ دقیق پیش برود؟ یعنی اصلا امکان ندارد هیچ اتفاق غیرمنتظرهای بیفتد؟ افرادی که به این شیوه برنامهریزی میکنند با کوچکترین خللی که در برنامهشان ایجاد میشود، به هم میریزند و دیگر نمیتوانند هیچکدام از کارهای روزمرهشان را انجام دهند.
برنامهریزی باید به دو صورت انجام شود: برنامههای کلیِ بلندمدت و برنامههای روزانه کوتاهمدت.
برای برنامهریزی صحیح مراحل زیر را دنبال کنید:
برای برنامه ریزی روزانه، بهترین روش این است که اول با روش آزمونوخطا قلق خودتان را پیدا کنید. قانونش این است که کارهای سختتر در ابتدای روز انجام شوند؛ اما باز هم این بستگی به شرایط خودتان دارد. بعضی از ما در برخی از ساعتهای روز یا شب تمرکز بیشتری داریم؛ بنابراین بهتر است کارهای مهمتر را که به تمرکز بیشتری نیاز دارند برای همان ساعتهایی بگذاریم که راحتتر هستیم.
دَه درصد از کاربران نداشتن سرمایه کافی، زمان و بهطور کلی منابع را عامل اصلی نرسیدن به اهدافشان دانستهاند. وجود این امکانات اولیه برای انجام هر کاری نیاز است؛ بنابراین تأثیر آنها را نمیتوان انکار کرد. مسلّما کسی که پول و منابع کافی در دسترس دارد، راحتتر میتواند هدفی را که در سر دارد عملی کند (دستکم این دغدغه را ندارد و میتواند روی سایر موانع تمرکز کند)؛ اما خیلیها هستند که با نداشتن منابع هم توانستهاند به موفقیت برسند و دنبال اهدافشان بروند. فراموش نکنید که پول و منابع همیشه در مراحل بعدی موردنیازتان خواهند بود؛ یعنی معمولا برای شروع، داشتن اشتیاق و تعهد کافی است.اهدافمان
«مهدی» گفته است:
مشکلات مالیای که دارم مانع رسیدن به اهدافم هستند. مجبورم بهخاطر مشکلات مالیام زمان بیشتری رو برای کار بذارم که متأسفانه بهخاطر اوضاع بازار بازم چیزی تهش نمیمونه. هم از لحاظ مالی هم از لحاظ وقت، تو بحران گیر کردم. باوجود این مشکلات نمیشه روی هدف تمرکز کرد… تمرکزم میره روی مشکلات.
به نظر میرسد اگر بگوییم پول هیچ نقشی در موفقیت ندارد، کمی ناعادلانه باشد؛ اما واقعیت این است که پول نمیتواند سدّ راه اهدافمان شود. مشکلات مالی فقط راه رسیدن را کمی دشوارتر و دستاندازهای مسیر را بیشتر میکنند. افرادی که با این موانع کنار میآیند، وقتی به جایی میرسند، لذت این پیروزی برایشان خیلی بیشتر از افرادی است که از ابتدا هیچ دغدغهای برای رسیدن به موفقیت نداشتهاند.
همیشه روشهایی برای تأمین هزینهها یا شروع کار با هزینه کم وجود دارد.
روش اول، کسب درآمد از طریق اینترنت است:
اگر پول کافی برای شروع یک کسبوکار جدید ندارید، میتوانید بهعنوان یک فریلنسر کار کنید. بسیاری از وبسایتها و کسبوکارها برای تولید محتوا یا سایر کارهای اینترنتی به فریلنسر نیاز دارند.
یکی از انواع روشهای کسب درآمد از طریق اینترنت، «دراپ شیپینگ» (dropshipping) است. در این مدل کسبوکار شما بدون نیاز به انبار یا خرید کالا در حجم زیاد، کافی است با یکی از شرکتهای تولیدکننده که از این روش استقبال میکند در ارتباط باشید. فقط باید سفارش مشتری را از آنها خریداری کنید و سپس به مشتری تحویل دهید. در این روش فروش کالا بهشیوهٔ غیرمستقیم انجام میشود.
راه دیگر «بازاریابی وابسته» است. بازاریابی وابسته روشی است که در آن شما میتوانید فروشگاههای اینترنتی خاصی را به مشتریان معرفی و پیشنهاد کنید. مشتریان شما محصولات مدنظرشان را از آن فروشگاه بهشکل آنلاین تهیه میکنند؛ سپس بهازای هر مشتری که شما معرفی میکنید، از آن فروشگاه کمیسیون دریافت خواهید کرد.
روش دوم، شرکت در همایشهایی است که امکان آشنایی استارتاپها با سرمایهگذاران را فراهم میکنند. معمولا سرمایهگذاران از ایدههای جذاب حمایت میکنند.
اینها فقط ۲ روش برای کسب درآمد بدون سرمایه اولیهٔ کافی بودند. روشهای دیگری هم هستند که میتوانید دربارهشان مطالعه کنید.
اگر برای اهدافتان باید آموزشهای خاصی ببینید، میتوانید در دورههای آنلاین یا کارگاههای آموزشی نیز شرکت کنید. وبسایتها و مؤسساتی وجود دارند که این خدمات را بهشکل رایگان یا با هزینهٔ بسیار کم ارائه میدهند.اهدافمان
هفت درصد از دیدگاههای این نظرسنجی به عاملی اختصاص داشته که بین همه آدمها حتی افراد موفق مشترک است. ترسْ مکانیسم محافظتیای است که در وجود ما قرار داده شده است تا خودمان را از خطرات و اشتباهات ایمن نگه داریم. اما تفاوت آدمهای موفق این است که با ترسهایشان کنار میآیند و سعی میکنند آنها را بپذیرند.
«nin.0o0» گفته است:
هرچی کمتر خودمون رو جدی بگیریم، کمتر هم برنامههامون رو جدی میگیریم. ترس از شکست و گفتوگوهای منفی مثل ترمزهای روانیای هستن که حتی اگه بخوایم هم نمیتونیم برنامههامون رو جلو ببریم.
این نوع ترس بهدلیل نداشتن درک صحیح از «شکست» ایجاد میشود. حقیقت این است که شکست هدیهای ارزشمند است. شکست در راه موفقیت اجتنابناپذیر است. اصلا قانونش این است که بیشتر از یک بار اتفاق بیفتد.
شکست ما را قویتر میکند زیرا به ما نشان میدهد که چرا کاری که انجام دادیم یا مسیری که رفتیم نتیجه نداد؛ بنابراین این بار مسیر دیگری را انتخاب میکنیم و همان اشتباه قبلی را تکرار نمیکنیم.اهدافمان
باید از شکستها درس بگیریم و تجربه کسب کنیم. وقتی از آنها عبور کردیم، هم به خودمان و هم به دیگران ثابت میشود که جا نمیزنیم، تا زمانی که به هدف نرسیم تسلیم نمیشویم و دست از تلاش برنمیداریم.
بهجای نگرانی برای این ترس طبیعی، بهتر است احتمال پیشآمدن بدترین سناریوها را بررسی کنیم. چقدر احتمال دارد با شکست روبهرو شوم؟ اگر اتفاق افتاد چه کاری میتوانم انجام دهم تا اوضاع را درست کنم؟ چقدر طول میکشد تا در صورت شکست، دوباره بتوانم روی پایم بایستم؟ با بررسی پاسخ این پرسشها، میتوانیم از بسیاری از اتفاقات ناگوار در مسیر پیشرو جلوگیری کنیم (زیرا از قبل به آنها فکر کردیم). اما اگر هم اتفاق افتادند، شرایط را از قبل پیشبینی کردهایم و جا نمیخوریم؛ بنابراین با خیال آسوده میتوانیم به بررسی دلایل شکست بپردازیم.اهدافمان
فضای مجازی تا همین یک دهه پیش، در مقالههایی که دلایل نرسیدن افراد به اهدافشان را بررسی میکرد، وجود نداشت؛ اما امروزه میبینیم که در همین جامعه آماری کوچک، ۶ درصد از افراد بر این باورند که فضای مجازی آنها را از کار و زندگی انداخته است!
دلیل اینکه فضای مجازی و شبکه های اجتماعی تا حدودی میتوانند سدّ راه موفقیتمان باشند این است که برنامههایی مانند اینستاگرام، تلگرام، فیسبوک و نمونههای اینها بهشدت اعتیادآورند. وقتی واردشان میشویم اصلا گذشت زمان را احساس نمیکنیم و تا زمانی که در گردن و انگشتان و چشمهایمان احساس درد نکردهایم، سرمان از گوشی بیرون نمیآید.
«si.aaaaaaa» گفته است:
نواقص میتونه جلوی انجام کارها رو بگیره. مثلا وقتی لذتِ بودن توی گوشی ساعتها وقت من رو میگیره و کلی از کارها رو انجام نمیدم… .
واقعیت این است که رسانههای اجتماعی هرگز برای این ایجاد نشدهاند که ما را از کار و زندگی بیندازند. سازندگان آنها هرگز نخواستهاند عمدا ما را تبدیل به آدمهایی بکنند که هیچ کاری نکنیم و فقط بنشینیم و در فضای مجازی بچرخیم. اهدافمان
وجود رسانههای اجتماعی و فضای مجازی در دنیای امروز نهتنها بد نیست، بلکه کاملا ضروری به نظر میرسد. بیایید قبول کنیم که نمیتوانیم یک هفته یا یک ماه اینترنت را قطع کنیم و فضای مجازی را کنار بگذاریم. همان فکرکردن به کنارگذاشتنِ آن خودش نوعی مشکل است.
اما پرداختن بیشازحد به رسانههای اجتماعی و فضای مجازی هم مخرب است. علاوهبر زمانی که تلف میکنید و مشکلاتی که ممکن است برای سلامتیتان ایجاد شود، ممکن است ازنظر انگیزشی هم با مشکل روبهرو شوید. مثلا با مقایسه خودتان با دیگران ممکن است انگیزههایتان را از بین ببرید و اهداف اصلیتان را گم کنید. از سوی دیگر، پرشهای مداوم از یک موضوع به دیگری، پیمایش سریع (اسکرول) و نمونههای اینها، سبب کاهش تمرکز هم میشوند.اهدافمان
فضای مجازی و رسانههای اجتماعی میتوانند در صورت استفاده صحیح، مفید باشند: اطلاعات و مطالبی در آنها پیدا میکنید که میتوانند در راستای اهدافتان به شما کمک کنند و حتی ممکن است با افرادی آشنا شوید که ازطریق ارتباط با آنها مسیر موفقیتتان هموار شود. اگر نمیدانید چطور از این فضاها بهموقع دل بکنید، راهکارهای زیر را دنبال کنید:
با این شیوه بهتدریج یاد میگیرید در بعضی از ساعتهای روز، فضای مجازی را کاملا فراموش کنید و به کارتان برسید.
نداشتن اعتماد به نفس را ۳ درصد از کاربران در نرسیدن به اهدافشان دخیل میدانند. این مشکل درست مانند یک چرخه معیوب است. ازآنجاکه در برخی از زمینهها موفقیتی به دست نمیآوریم، اعتمادبهنفسمان را از دست میدهیم؛ سپس بهدلیل اعتماد به نفس پایین، در زمینههای دیگر هم موفق نمیشویم و این چرخه همینطور ادامه مییابد. این روند در ادامه، انگیزههایمان را از بین میبرد.اهدافمان
«بهناز» گفته است:
وقتی از کارهای قبلی کمی نتیجه گرفته باشی، برای کارهای بعدیت انگیزه خواهی داشت.
گفتیم که مسیر موفقیت، صاف و هموار نیست و هرازگاهی در آن شکستهایی پدیدار میشوند. شکستها اعتمادبهنفسمان را کاهش میدهند. بنابراین اگر اعتمادبهنفس نداشته باشیم، نمیتوانیم این مسیر را ادامه دهیم.اهدافمان
برای افزایش اعتماد به نفس راهکارهای زیر مفید هستند:
و نکته آخر و از همه مهمتر این است که: اعتمادبهنفس خصوصیتی ذاتی نیست، مهارتی بهدستآوردنی است.اهدافمان
میگویند آدمهای موفق آرزوها و رؤیاهای بزرگی دارند. این جمله درست است، اما این بهمعنای کمال گرایی نیست. وقتی میگوییم اهدافتان را بزرگ انتخاب کنید، یعنی افق فکریتان را درباره آنها گسترش دهید. ۳ درصد از کاربران معتقدند کمالگرایی باعث و بانی دست روی دست گذاشتن آنهاست. این حالت بهمعنای فکرکردن به اهداف دورازدسترس است. منتظرماندن برای فراهمشدن امکاناتی که ما را به چیزی برسانند که فراتر از شایستگیهای و تواناییهای ماست، هیچ نتیجهای در بر ندارد. ازآنجاکه چنین امکاناتی احتمالا هرگز فراهم نمیشوند، کاملا ناامید میشویم و هیچ کاری انجام نمیدهیم.اهدافمان
به مثالهای زیر توجه کنید:
در این دو مثال، مورد اول نوعی آرمانگرایی است که بهوضوح سبب ناامیدی فرد شده است. در مثال دوم، فرد حتی از دوبرابر هدف قبلی خود فراتر رفته است. ممکن است ۵۰ میلیون تومان در شرایط فعلی بهنظرش آرمانی بیاید، اما آن را طوری تخمین زده است که میخواهد بیشتر تلاش کند و اگر بخواهد، کمابیش به آن مبلغ دست پیدا میکند.اهدافمان
نوع دیگری از کمالگرایی به این صورت است که فرد آنقدر بهدنبال تولید یک محصول کامل است یا آنقدر بهفکر کاملبودن کارش است که با کوچکترین نقصی که در آنها پیدا میشود، همۀ امید خود را از دست میدهد. فرض کنیم شما محصولی را تولید کردهاید و از جانب تعداد کمی از مشتریان بازخورد منفی دریافت کردهاید. ازآنجاکه تصور میکردید محصولتان کامل و بینقص است، حالا همۀ امید و انگیزهتان از دست رفته است. ترس از انجام کار یا ایجاد محصولی که بهترین نباشد، یکی از پیامدهای کمالگرایی است که به کاهش بهره وری منجر میشود.
این مورد که برخی آن را با تنبلی اشتباه میگیرند، همان بهتعویقانداختن کارهاست. از دید ۳ درصد از کل کاربران، فرصتسوزی مانع رسیدن به اهداف میشود. وقت تلف کردن دشمن پیشرفت است. همیشه امید داریم که همچنان فرصت هست، اما فردایی که از آن صحبت میکنیم هرگز نخواهد آمد. فرصتها یکی پس از دیگری از بین میروند. با اتلاف وقت، بهانهتراشی هم بهمرور برایمان عادت میشود. مدام چنین بهانههایی میآوریم: «آماده نیستم»، «زمان مناسب نیست»، «خیلی پیرم یا خیلی جوانم»، «پول، زمان و تجربه کافی ندارم»، «خیلیها به جایی نمیرسند؛ یکی هم من»، «سخت است»، «طول میکشد»، «مردم مسخرهام میکنند»، «من مثل فلانی مهارت ندارم». اینها بهانههایی هستند که جلوی پیشرفتمان را میگیرند. اهدافمان
«بشرا» گفته است:
امید به اینکه هنوز فرصت هست… .
«دانیال» گفته است:
امروز هنوز ازلحاظ روحی و فکری آماده نیستم. انشاءالله فردا… .
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد