به گزارش جام جم آنلاین به نقل از تبیان ، پس از این که مدتی از ازدواج گذشت و جذابیت های شهوانی و رفتاری، عادی و یکنواخت شد، احساس نیاز به فرزند بیشتر میشود، به قول جلال آل احمد « زن و شوهر دو دیوار یک کوچه اند که لازم است کودکی در بین آن توپ بزند». در برخی فرهنگ ها حاملگی آیین ورود به میان سالی و بزرگسالی است. اکثر زوج های ناگزیرند تا 30 سالگی با مشکلات والد - فرزند دست و پنجه نرم کنند و به رغم هزینه های اقتصادیِ بزرگ کردن فرزند، اقدام به فرزنددار شدن می کنند. با تولد کودک، ممکن است تعارضات دوران کودکی والدین احیا شود: مردها بیشتر به فکر شغل و پیشرفت های شغلی خود می باشند، در حالی که زنان بیشتر به ایفای نقش مادری اهمیت می دهند. با تولد کودک، زندگی برای هر دو همسر به نحو چشمگیری تغییر می کند و هر دو در وظایف مربوط به پرورش کودک سهیم خواهند بود.
زن حامله که اکنون دیگر دوران جوانی و مجردی و بلاتکلیفی را پشت سر گذاشته، به نقش مادری نزدیک میشود، تغییرات ویژه ی روانی و غُددی پیدا می کند و مواجهه با او به ظرافت های خاصی می طلبد. این زن نیاز به حمایت و حفاظت بیشتر، نیاز به محبت بی پایان و نیاز به کمک در کارهای منزل و فعالیت های روزانه دارد و به عنوان زنی که در بطن خود حامل موجودی زنده است، رسیدگی بیشتری را از نظر عاطفی، جسمی و روحی طلب می کند و به همین دلایل آسیب پذیرتر خواهد بود.
زنان باردار دچار تغییرات روان شناختی می شوند. نگرش آن ها در مورد بارداری و فرزنددار شدن بازتابی از باورهای عمیق در مورد تمامی جنبه های تولید مثل است. بیشتر زنان حاملگی را وسیله ای برای خودشکوفایی و برخی از زنان، حامله شدن را فرایندی خلاق می دانند. دلبستگی روان شناختی به کودک از دوران جنینی شروع می شود. مرد نیز عمیقاً تحت تأثیر حاملگی همسرش قرار می گیرد و آهسته آهسته نگران نقش پدر شدن میشود. این زن و مرد جوان با تولد فرزند باید در نقش های خود به عنوان یک زوج یا یک فرد تجدیدنظر کنند. این در حالی است که گاهی در مورد کفایت و لیاقت خود به عنوان یک پدر یا مادر دچار تردید میشوند. باید از این پس به نیازهای برآورده نشده ی نوزاد جدید و کودک در حال رشدِ خود نیز توجه کنند. معمولاً زوج ها به این تغییرات و مقتضیات واکنش مثبت نشان می دهند.
ازدواج، به دلیل ارضای نیاز جنسی و ارضای غریزه ی بقای نسل منجر به بچه دار شدن خواهد شد. بعد از بچه دار شدن نکته ی مهم این است که زن بعد از این مادر، و شوهر بعد از این پدر خواهد بود، و باید در نقش ها و نیز مسئولیت های خود تجدیدنظر کنند. مسئولیت های بچه داری عبارتند از: مراقبت از نوزاد و مراقبت از یکدیگر.
والدین از ورود نوزاد به خانواده اضطراب دارند و آگاهانه یا ناخودآگاه از ورود این فرد جدید به خانواده و تأثیر آن بر روابط خانواده مردد هستند. زن و شوهری که تاکنون عادت کرده اند فقط نیازهای یکدیگر را برآورده سازند. اکنون باید به نیازهای جدید کودک در حال رشد هم به شکلی ویژه توجه کنند. در شرایط مطلوب تصمیم گیری برای فرزنددار شدن باید با توافق هر دو شریک زندگی انجام گیرد. آگاهی از این که پدر یا مادر شدن، به عنوان وسیله ای برای دستیابی به صمیمیت در یک ازدواج پرتعارض و پر استرس است، در هر صورت مشکل خواهد بود.
زنانی که از نظر روانی سالم هستند، بارداری را نوعی شکوفایی و خلاقیت می دانند که نیازی بنیادی را برآورده می سازد و برای زنان هویتی مستقل پدید می آورد گاه نیز ممکن است زن را دچار کمبود احساس اعتماد به نفس، تخیلات و ترس های ناخودآگاه بکند.
حاملگی بسیاری از روابط زوجین و رفت و آمد آن ها با دوستان شان را محدود کرده و مخارج نسبتاً سنگینی نظیر مخارج خرید پوشک، شیر، لباس و سایر وسایل را به اقتصاد خانواده تحمیل می کند. پس هر دو باید آمادگی های جسمی، روانی و اقتصادی برای فرزنددار شدن را داشته باشند و شاید بنا به دلایلی زن و شوهر زمان مساعد را خود تعیین می کنند.
پس توافق بر سر بچه دار شدن به عوامل متعدد فوق بستگی دارد و ضمن در نظر گرفتن سن - به خصوص سن زنان که نقش حاملگی و نقص های ژنتیکی به سن آنان نیز وابسته است - به نظر می رسد که زایمان های پس از سی و دو سالگی در زنان و گذشت هر یک سال، میزان و درصد نواقص جنینی را افزایش می دهد. بهترین زمان تولد کودک در محدوده ی سه سال پس از ازدواج - یعنی بین 27 تا 32 سالگی - تعیین شده است.
در کل، به عقیده پژوهشگران، داشتن فرزند یک سرمایه گذاری بلندمدت برای خوشبختی است. البته موارد بیان شده، تنها مزیت های والد شدن نیست. این مطلب به چند فایده روان شناختی پدر و مادر شدن اشاره دارد :
شاید تعجب کنید که چرا ما این امر بدیهی را یکی از فواید داشتن فرزند ذکر می کنیم. جواب ساده است : پدر و مادر شدن احساسی است که خیلی ها می خواهند آن را تجربه کنند، زیرا آن را مهم و زیبا فرض می کنند و واقعاً هم همین طور است. این مسئله به ویژه در زنان صادق است.
وقتی با صدای بچگانه حرف می زنید، مدام جغجغه را تکان می دهید یا شکلک درمی آورید، احساس سبک بودن و بهتر بگوییم، کودک بودن به شما دست می دهد. از ته دل می خندید. خنداندن نوزادتان شما را معتاد به خنده و شادی می کند.انگار می خواهید دوباره کودک شوید، این احساس کودکانه برای شما شادی های کوچک اما عمیق و تاثیرگذار به ارمغان می آورد و باعث میشود با روحیه بهتری در محل کار خود حاضر شوید یا به امور زندگی بپردازید.
در ماه های اول پس از به دنیا آمدن کودک شاید برای خوابیدن، بیرون رفتن برای خرید وسایل خانه، گشت و گذار در بازار یا شرکت در میهمانی ها دچار محدودیت بشوید، ولی به زودی زندگی قدیمی شما جای خودش را با احساس متفاوتی عوض می کند، به طوری که بیشتر به محیط اطراف خود توجه می کنید تا همه اطلاعات مورد نیاز را برای رشد بچه خود پیدا کنید. مثلاً اگر به پارک می روید، به نوع برخورد والدین دیگر با فرزندانشان بیشتر توجه می کنید. همین طور که بچه بزرگ و بزرگ تر می شود، شما بهترین کتاب داستان ها را پیدا میکنید، موزه های بچگانه را می بینید، به پارک می روید، کم کم اسم کتاب فروشی های محل را یاد میگیرید و... این موارد باعث می شود که محیط اطراف خود را بهتر بشناسید و دائم در پی یادگیری بیشتر باشید.
یاد روزهای قدیم بیفتید که زمان می گذشت و شما فکر می کردید من تمام روز را چه کار کردم. مادر و پدر بودن به شما کمک میکند تا اوقات زندگی تان را پر کنید، آن هم با شادی و احساس زیبای مادر یا پدر بودن.
با وارد شدن یک تازه وارد زندگی شما پر از هیجان و سرزندگی می شود و لحظات شادی برای شما و خانواده تان به وجود می آید. وقتی کودک شما کارهای عجیب و غریب انجام می دهد، وقتی کلمات را اشتباه بیان میکند و وقتی به طرف شما می دود تا در آغوش شما جای گیرد شادی رادر درون خود احساس می کنید که شاید تا به حال مانند آن را تجربه نکرده بودید.
منابع : سیمرغ / جوان ایرانی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد