روزی روزگاری... زندگی

مغز را در هیبت استادی با محاسن بلند سپید می‌دیدیم. آنزیم‌ها (مردانی با کلاه بیسبال)، هورمون‌ها (روبات‌هایی انسان‌نما که بر اساس عملکردشان با اسپری رنگ‌آمیزی می‌شدند)، گلبول‌های قرمز (انسان‌نما‌هایی قرمزرنگ)، انتقال دهنده‌های عصبی (افرادی با سرعت عمل بالا که پیام‌ها را به عنوان کاغذ یا مسافر جا به جا می‌کردند)، گلبول‌های سفید (در نقش افسران پلیس باتوم به دست که گاه به عنوان پلیس راهنمایی و رانندگی عمل می‌کردند)، لنفوسیت‌ها (به عنوان مارشال درهواپیمایی تک نفره با دو پیشرانه هیدروجت)، فیبرینوژن یا پروتئینی که توسط کبدساخته می‌شود (گاوچرانی که با کمند ازواگن‌های سرپوشیده بیرون می‌پرید)، سیستم لنفاوی (آبراه)، کلیه (ترن هوایی)، فاگوسیت (کشتی کروی معلق با لوله‌هایی برای مکش باکتری ها)، بازوفیل‌ها (زنانی چاق با سبدی از نارنجک‌های هیستامین برای حمله به سموم بدن)، لکوسیت‌ها (انسان نما‌های نوجوان با یونیفرم خلبانی که آن‌ها را در دانشکده آموزش پلیس می‌دیدیم)، آنتی بادی‌ها (حشره‌هایی که با پرواز در اطراف باکتری و ویروس‌ها آن‌ها را فلج می‌کردند)، باکتری (قلدر‌های بزرگ آبی رنگ)، ویروس‌ها (قلدر‌های کوچک زرد رنگ)، اسید‌های چرب (پونی‌های زرد چاق)، ویتامین‌ها (حروف زنده رنگی)، کلسترول (کاراکتر‌هایی مانند مهروموم که می‌توانستند رگ‌های خونی را مسدود کنند) و...
 
روزی روزگاری... زندگی، (به زبان فرانسوی:Il était une fois... la Vie)، (باعنوان انگلیسی: es war einmal das lebendia) یک انیمیشن فرانسوی که سال ۱۹۸۶ به کارگردانی آلبرت باریله ساخته شد.