هجرت‌هایی که هجرت نبود

نمی‌دانم چه چیز غریبی در نژاد آریایی است که پاره‌پاره زیستن را معنا می‌کند.خاکی که هم خودش هم ساکنانش دور از وطن زندگی کردن را خوب می‌‌فهمند.
کد خبر: ۱۴۳۸۱۳۷
نویسنده عارفه مهرابی - اصفهان

 
فاصله میان ماندن و رفتن به اندازه مهربانی دیدن و بی‌مهری کشیدن است. جوانانی که چرخ‌های حرکت کشورمان هستند. نخبه‌هایی که به تعبیر جامعه‌شناسی مثال سر به تن‌اند و کشوری که نخبه ندارد سرش به تنش نمی‌ارزد و آخرهم بی‌سر می‌شود. به بچه‌ها می‌گوییم برگردید و برای وطن خدمت کنید. خدا می‌داند که دلشان اینجاست. همینجا بین ته دیگ‌های برشته‌ سیب‌زمینی و عطر هل و گلاب. برای هیچ کس راحت نیست که یک عمر تلفظ آشنای اسمش را نشوند و با لهجه‌ کشدار ایتالیایی یا سخت آلمانی سر کند. نخبه‌ها و جوانان‌مان اعتبار این کشورند. بازگشت برایشان سخت نیست. به دنبال نیامدن نیستند اگر مهربانی ببینند می‌مانند و آنها که رفته‌اند مثل جان، دوباره به تن برمی‌گردند. یک اشاره کافی است یک محبت،توجه،مهربانی تا احساس کنند اینجا منتظرشان هستند. چرخه‌ عذاب‌آوری است فرودگاه‌هایی که اسم‌شان دانشگاه است و بلیت‌هایی که کتاب‌ها هستند.صدایی که در گوشمان می‌گوید ول کن برو،برو جایی که زندگی کنی و آدم‌های معلوم‌الحالی که در دانشگاه،کوچه‌وخیابان،خانواد و مدرسه به بچه‌ها راه رستگاری ابدی نشان می‌دهند. رفتن و دیدن و خواندن عیب ندارد غنی کردن است و قوا دادن این رفتن و نیامدن است که تلخ است.حرفم این نیست که از فردا آسمان کشور را قفل بزنیم و بگوییم گور بابای هرچه آن طرف مدیترانه است. دلم خواهد دانشگاه‌های‌مان دانشگاه باشد، کتاب‌ها کتاب و فرودگاه‌های‌مان گاهی هم محل وصال که دوباره جان بگیرد ایران.
newsQrCode
برچسب ها: هجرت خاک سرزمین
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها