بار دیگر تبییه: دانش‌آموز اهوازی روانه بیمارستان شد

ناظم مدرسه با مشت و لگد حال کودک آسمی را گرفت!

کودک‌آزاری نوین، لابلای تکالیف سنگین مدرسه

با آن قد بلند و سبیل‌های پرپشت وقتی از خاطرات دوران تحصیلش تعریف می‌کند، چشمانش برق خاصی دارد. می‌گوید: «قرار بود برویم اردو، صبح از پدرمان پول توجیبی گرفتیم و خوشحال با برادرم به مدرسه رفتیم. با مینی‌بوسی که مدرسه هماهنگ کرده بود، راهی یکی از مناطق خوش‌ آب و هوای اطراف شهر شدیم، روز خوبی بود؛ البته تا ظهر...» از اینجا به بعد را آن مرد که حدود 40بهار از عمرش می‌گذرد، کمی آهسته‌تر تعریف می‌کند:
کد خبر: ۶۱۷۰۶۵

«‌موقع ناهار چون کسی به ما نگفته بود باید ظرف هم همراهمان می‌بردیم، با برادرم یک گوشه بدون غذا مانده بودیم، ناظم مدرسه وقتی فهمید ظرف نیاورده‌ایم،‌ ما را همان‌جا و جلوی چشم تمام دانش‌آموزان دیگر تا جایی که می توانست زیر مشت و لگد گرفت و کتک زد و از آنجایی که من تحمل زورگویی نداشتم از اردو فرار کردم و دیگر هیچ‌وقت به مدرسه باز نگشتم»‌؛ البته این سوال هنوز هم در ذهن محمد وجود دارد که چرا باید یک دانش‌آموز ابتدایی‌ برای یک ندانم کاری ‌آن‌گونه تنبیه ‌شود؟
خاطرات محمد پس از سال‌ها خاک‌گرفتن، دوباره زاویه‌ای از شیوه‌های نادرست آموزشی در گذشته‌های نه‌ چندان دور آموزش‌و‌پرورش را به ذهن می‌آورد؛ کافی بود جنب‌و‌جوش یک دانش‌آموز کمی ‌بیشتر از سایرین باشد ‌ یا به عبارت‌ امروزی او پیش‌فعال می بود که در آن صورت بیشتر معلم‌ها همچون بازی بر سرش فرود می‌آمدند و همچون جلادهای قرون‌ وسطایی کودک ناتوان را به باد کتک و استهزا می‌گرفتند.
امروزه هر‌چند به مدد آگاهی والدین و آموزگاران، دیگر کمتر نشانی از آن‌گونه تنبیهات وجود دارد؛ اما یک سوال همچنان زیر‌پوست فرهنگ مدارس ما می‌خزد و آن هم اینکه آیا کودک‌آزاری به‌طور‌کلی از مدارس امروزی رخت بربسته است؟


کودک‌آزاری دانش‌آموزان به شیوه‌های نوین
کودک، تنبیه و اطرافیان، سه ضلع مثلث کودک‌آزاری در بیشتر ذهن‌هاست. مثلثی که معمولا ضلع اطرافیان و کم‌تحملی و ناتوانی آن‌ها در امر تربیت بیشترین علت ایجاد کودک‌آزاری است؛‌ اما باید‌ نگاهی جدی به مقوله کودک‌آزاری داشت و در گام نخست دانست که «هر‌گونه رفتار یا کوتاهی در انجام عملی که سلامت جسمی، روانی و رشد کودک را به مخاطره اندازد را کودک‌آزاری می‌گویند» و یکی از اموری که می‌تواند یک ضلع به کودک‌آزاری بیفزاید و مربعی را شکل دهد، مختص معلم‌هایی است که نمی‌دانند چگونه با دانش‌آموزان خود رفتار کنند. هر چند دیگر نمی‌توانند آنان را تنبیه کنند؛ اما با دادن تکالیف زیاد، روان آنان را می‌آزارند، آزاری که امروز با نق‌نق‌های کودک و بی‌میلی به درس و مدرسه خود را نشان می‌دهد و فردا با زاویه گرفتن از جامعه نمایان تر خواهد شد.
تکالیف سنگین از دیرباز وجود داشته و در گوشه و کنار خاطرات هر دانش‌آموزی مشق نوشتن به روشی برای تنبیه و جریمه تبدیل شده که یک روان‌شناس در این زمینه به خبرنگار ما می‌گوید: «امروزه در مقطع ابتدایی علاوه بر تکالیف نوشتنی که به‌‌اصطلاح‌ به آن‌ها مشق گفته می‌شود، تکالیف دیگری همچون شفاهی یا خواندنی هم وجود دارد که دانش‌آموز مجبور می‌شود در ازای آن درسی را برای روان‌خوانی مدام تکرار کند یا چیزی را حفظ کند»البته مشق نوشتن و انجام تکالیف یک ضرورت است که حسین سلیمانپور بر آن تأکید می‌کند و ادامه می‌دهد: هر چند انجام تکلیف برای رشد علمی دانش‌آموزان ضروری به نظر می‌رسد؛ اما شیوه‌های نادرستی که معلمان در پیش گرفته‌اند آن را به بحرانی روانی برای دانش‌آموزان تبدیل کرده است.


چرا مدرسه برای دانش‌آموز حکم زندان را پیدا می کند؟
وی ادامه می‌دهد: امروزه معلمان بدون آگاهی‌ از توانایی‌های فردی دانش‌آموزان همه را مجبور به انجام تکالیف یکسانی می‌کنند و این درحالی است که یک کودک پیش‌فعال را نباید با کودکی که مشکل یادگیری دارد در یک ردیف قرار داد.
این روان‌شناس با اشاره به باور برخی معلمان که دانش‌آموزان باید بنویسند تا یاد بگیرند و علاقه‌مند شوند، بیان می‌کند: در علم روان‌شناسی به این روش، شیوه اشباع می‌گویند؛ به‌عنوان مثال وقتی کودکی را برای مشاوره پیش ما می‌آورند و می‌گویند که قند زیاد می‌خورد ، راهکار ما به والدین این است که روزانه چند لیوان آب قند به او بدهند که پس از چند مدت کودک از قند اشباع شده و دست از کار خود برمی‌دارد. حالا اگر کودک را مجبور کنیم که از روی کتاب درسی مدام بنویسد، در اصل از شیوه اشباع استفاده کرده و او را از درس و مدرسه دلزده می‌کنیم و در چنین شرایطی است که از تعطیلی مدرسه استقبال می‌کند و زنگ‌های آخر که تعطیل می‌شوند گویی از زندان خارج شده‌ است.


اعتماد به نفسی که میان تکالیف مدرسه گم می‌شود
اعتماد به نفس یکی از بزرگ‌ترین محرک‌های رشد اجتماعی برای افراد محسوب می‌شود و آن را ‌«مجموعه‌ای از باورها و احساس‌ هر فرد درباره خودش می‌دانند. اینکه ما در ذهنمان چه تعبیری از خودمان داشته باشیم، تعیین‌کننده نوع رفتار، برخوردها و انگیزه ماست و بر روی تطابق عاطفی ما هم تاثیر می‌گذارد.»با این تعریف لحظه‌ای فکر کنید که معلمی، دانش‌آموزی را مجبور به انجام سخت‌ترین تکالیف ممکن می‌کند و کودک در منزل تحت نظارت والدین مجبور به انجام آن‌هاست که در این روند گاهی کودک بی‌قراری می‌کند و از انجام تکالیف سرباز می‌زند و والدین مجبور به دادکشیدن بر سر کودک و... می‌شوند که به گفته روان‌شناسان در این شرایط بنیان اعتماد به نفس کودک متزلزل می‌شود.
سلیما‌نپور با انتقاد از اشکالات موجود در نظام آموزشی کشور می‌گوید: گاهی تکالیف از داخل کتاب‌های درسی همچون جمله‌سازی، رونویسی و... است که این قابل‌احترام است و در آموزش‌و‌پرورش هم مصوب شده که این تمرین باید انجام شود؛ اما برخی معلم‌ها تکالیفی از کتاب‌های کمک‌آموزشی به دانش‌آموزانشان می‌دهند و والدین مجبور به تهیه آن کتاب شده و به صورت مازاد برای انجام تکلیف به دانش‌آموز فشار می‌آورند.
حفظ کردن یک سوره، جدول ضرب، شعر و... از سوی دانش‌آموزان از دیگر اموری است که این مشاور امور خانواده به آن اشاره کرده و تصریح می‌کند: دردناک‌ترین قسمت ماجرا اینجاست که اذان و اقامه در کتاب‌های درسی دوم و سوم ابتدایی گنجانده شده و در میان افرادی که برای مشاوره مراجعه کردند، افرادی بوده‌اند که معلم مجبورشان کرده برای یادگیری چند بار از روی آن‌ها بنویسد، حالا شما بگویید این انگیزه دینی است یا دین هراسی؟ گاهی نیز دانش‌آموزان سال اول دوم ابتدایی مجبور به تست‌زدن هستند؛ چراکه به تشخیص معلمشان آنان برای کنکور آماده می‌شوند که این امور خطرناک هستند.


امتحاناتی که از دوره ابتدایی خارج نمی‌شوند!
در سال‌های اخیر با توجه به کارهای کارشناسی صورت گرفته، امتحان‌ کتبی از برخی مقاطع ابتدایی حذف شده و جای خود را به امتحانات شفاهی داده است که سلیمانپور در این زمینه می‌گوید: هر چند این روش برای کم کردن استرس کودکان در وزارت آموزش‌و‌پرورش دنبال شد، اما در برخی مدارس ابتدایی مشهد هنوز امتحانات کتبی به قوت خود باقی است؛ چراکه معلم تشخیص داده که این برای کودکان مفید‌تر است و در این شرایط وقتی کودک نمی‌تواند اطلاعات را از مغز روی کاغذ پردازش کند از سوی معلم و اطرافیان برچسب خنگ بودن و ناتوانی به او چسبانده می‌شود.این مشاور امور کودکان و نوجوانان می‌افزاید: اهداف آموزش‌و‌پرورش امروز در لابه‌لای تکالیف درسی دانش‌آموزان گم شده تا جایی که تکلیف که به‌عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف یادگیری شناخته می‌شود خود به هدف تغییر ماهیت داده است و این روند اجبار در دراز مدت به جای اینکه کودکان سالم و شاداب به اجتماع تحویل دهد، موجب می شود تا محصلان پس از گذراندن دوران تحصیل و جذب در بازار کار، تن به صادق بودن و درستی ندهند و برخی پزشکان زیرمیزی بگیرند و هرچند دانش‌آموزی نمره دین و زندگیش 20باشد، اما نماز نخواند که این‌ها همه ثمره آموزش بدون پروش و تربیت است.


چه دانش‌آموزانی بیمار می‌شوند؟
سلیمانپور با بیان اینکه مشق، امروز به ‌ محرکی آزار‌دهنده تبدیل شده و نگرانی و فرار فرد را در پی‌ دارد و در قبال این گریز دانش‌آموز چون نمی‌دانیم چگونه باید با او برخورد کنیم، شروع به تخریب و تحقیرش کرده و بیماری‌هایی همچون شب‌اداری، تیک‌عصبی و... را به وجود او وارد می‌کنیم.وی می‌افزاید: هر چند امروز برخی معلمان به خاطر داشتن دیدگاه‌های روان‌شناسی از دادن تکالیف خارج از توان دانش‌آموز خودداری می‌کنند؛ اما این همه‌گیر نیست و معلم‌ها باید با آموزش‌های بیشتر به روش‌های جایگزین مشق دست پیداکنند که 10 روش برای این منظور وجود دارد؛ همچون نوشتن خیالی با انگشت بر تمام سطوح موجود، حتی هوا به جای نوشتن واقعی در دفتر ‌ یا با ماکارونی درست کردن غلط‌های املا و اینکه به جای اینکه یک‌دفعه کودک را با هجمه‌ای تکلیف مواجه کنیم و او بی‌انگیزه شود در دراز مدت و آرام‌آرام به مقدار آن افزوده شود.
سلیمانپور در پایان با اشاره به اینکه معلم‌ها از نظر شرعی نیز در قبال آموزش به کودکان مسئول هستند، می‌گوید: معلم‌ها نیز باید کمی انتقاد‌پذیر باشند و مشکلات شان را بپذیرند و اقدامات اساسی برای رفع آن انجام دهند.
>> شهرآرا/ محمدجواد ابوعطا

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها