زهرا تا همین چند سال پیش زندگی سادهای داشت اما یک حادثه زندگیاش را دگرگون کرد. هیچکدام از کسانی که برایش اشک میریختند و غصه میخوردند، تصور نمیکردند چه آینده درخشانی در انتظار او است. هر چند زهرا توان راه رفتن را از دست داد ولی خیلی زود کمان به دست در مسیری قرار گرفت که تیرهای موفقیتش تا بلندیهای افتخار اوج گرفت و خودش قلهنشین شد. «سلامت» با او گفتوگویی کرده که خلاصهای از آن را در ادامه میخوانید.
میخواهم از این سوال شروع کنیم که چه اتفاقی روند زندگیتان را تغییر داد؟
* 19-18 ساله و دانشجوی شهرستان بودم. روزی وقتی به کرمان برمیگشتم، اتوبوس تصادف کرد و دچار ضایعه نخاعی شدم. این سانحه باعث شد ویلچرنشین شوم. بعد از تصادف، نتوانستم تحصیلاتم را ادامه دهم اما میدانستم باید با این شرایط کنار بیایم و زندگی کنم. 2 سال فیزیوتراپی میشدم تا بتوانم به زندگی برگردم.
چه چیزی باعث شد دوباره از جا بلند شوید و سراغ زندگی بروید؟
* میدانستم خانوادهام خیلی ناراحت هستند اما چون نگران من بودند، روحیهشان را حفظ میکردند. آنها برایم مهم بودند و دوست نداشتم بیشتر نگران باشند و روحیهشان به خاطر من به هم بریزد. میخواستم به آنها ثابت کنم من هنوز زندهام و میتوانم زندگی خوبی داشته باشم. حتی در ماههای اول، جلوی آنها روحیهام را خیلی بهتر از چیزی که بود، نشان میدادم تا جایی که فکر میکردند نمیدانم چه اتفاقی برایم افتاده است.
چطور شد که سراغ ورزش رفتید؟
* از 12-11 سالگی تکواندو کار میکردم. پیش از حادثه کمربند دان مشکی داشتم، عضو تیم استان شده بودم و چند مقام استانی هم داشتم. تلاش میکردم در مسابقههای کشوری هم موفق شوم تا به عضویت تیم ملی درآیم و در رقابتهای بینالمللی شرکت کنم. با توجه به این سابقه، ورزش را میشناختم، با فوایدش آشنا بودم و میدانستم با آن اعتمادبهنفسم بالاتر میرود. این پیشزمینه باعث شده بود حس خوبی به ورزش داشته باشم.
دلیل اصلی این شروع دوباره چه بود؟ خارج شدن از شرایط سکون تحمیلی یا رسیدن به قهرمانی؟
* از همان ابتدا که دوباره سراغ ورزش رفتم، به قهرمانی فکر میکردم. زمانی که تکواندو کار میکردم، تقدیر یا هرچیزی که اسمش را بگذاریم، مانع شد به قهرمانی برسم. وقتی تصمیم گرفتم یک ورزش پارالمپیکی را شروع کنم، همان روز اول از مربیام پرسیدم: «آخر این ورزش کجاست؟» گفت: «میتوانی در سطح کشوری مقام بیاوری.» پرسیدم: «بعد از آن؟» گفت: «میتوانی عضو تیم ملی بشوی...» پرسیدم و بعدش؟ گفت: «به مسابقههای جهانی اعزام شوی و مقام بینالمللی و مدال جهانی بگیری....» گفتم: «میخواستم همین را بدانم. از الان میجنگم تا به آخرش برسم.» در واقع از اول هدفمند کار میکردم. فکر میکنم زندگی بیهدف مثل طی کردن مسیری است که فقط آن را طی میکنی ولی نمیدانی به کجا میرسی یا به کجا میخواهی برسی! وقتی هدفت را مشخص کنی و بگویی میخواهم به این نقطه مشخص برسم، طی مسیر برایت راحتتر میشود. توکلی که داری و انرژیها و نیروهای مثبتی که اطرافت هستند، کمکت میکنند تا آرامش بیشتری داشته باشی و به هدفت برسی.
چرا از بین همه ورزشهای پارالمپیکی، «تیر و کمان» را انتخاب کردید؟
* وقتی دوباره سراغ ورزش رفتم، دوست داشتم در یک رشته گروهی فعالیت کنم اما این امکان در شهر کرمان وجود نداشت. در عین حال که تاثیر مثبتی بر روحیهام دارد، به من آرامش زیادی هم میدهد. همینها باعث شد تیر و کمان برایم خیلی جدی و مهم شود و آن را با علاقه بیشتری یاد بگیرم.
وقتی مدال طلای پارالمپیک را به گردنتان انداختند، به چه چیزی فکر میکردید؟
* راستش این قضیه برای من حیثیتی و غیرتی بود! چون فهمیده بودم تا آن موقع زنهای ایرانی در هیچ کدام از رشتههای المپیکی و پارالمپیکی مدال طلا نگرفتهاند.
درباره زهرا نعمتی متولد: 10/02/1364 کرمان رشته ورزشی: تیر و کمان افتخارات: اولین بانوی طلایی ایران در المپیک و پارالمپیک مدال برنز بازیهای پارآسیایی 2010 گوانگجو مدال طلای مسابقههای جهانی 2011 ایتالیا مدال طلای مسابقههای جهانی 2012 چک مدال طلای انفرادی پارالمپیک 2012 لندن مدال برنز تیمی پارالمپیک 2012 لندن مدال برنز تیمی مسابقههای جهانی 2013 تایلند رکورددار تیراندازی بانوان ایرانی بین ورزشکاران المپیکی و پارالمپیکی یکی از 10 ورزشکار برگزیده سال 2013 از سوی کمیته بین المللی پارالمپیک جهانی دریافتکننده نشان ویژه کمیته پارالمپیک آسیا (APC)در سال 2013 نشان افتخار اسپورت آکورد |
این موضوع برای خودم هم باورنکردنی و ناراحتکننده بود. تصمیم گرفته بودم این سد را بشکنم و ثابت کنم بانوان ایرانی با وجود حجاب هم میتوانند بهترین باشند و موفق شوند. موقعی که روی سکو رفتم، آرامشی داشتم که برایم بینظیر بود و هیچ وقت فراموش نمیکنم. امیدوارم این اتفاق هم برای من تکرار شود و هم برای دیگر خانمهای ایرانی بیفتد.
سالی که دوره فیزیوتراپی و درمان را میگذراندید، فکر میکردید روزی در چنین جایگاهی قرار بگیرید؟
*تا وقتی به ورزش برنگشته بودم، تصوری از این روزها نداشتم. البته همان زمان هم ناامید نبودم، فکر میکردم با فیزیوتراپی میتوانم زندگیام را عوض کنم و شاید بتوانم بعضی چیزها را به قبل برگردانم ولی ورزش همه چیز را برایم تغییر داد، آنقدر امیدوار شده بودم که وقتی تیراندازی برایم جدی شد، مشکل جسمیام را فراموش کردم! فقط به موفقیت و پیشرفت فکر میکردم و معلولیت کمکم برایم کمرنگ شد و دیگر حتی محدودیتی در زندگیام حس نمیکردم. در حالی که ابتدا فقط میخواستم به زندگی عادی برگردم، به موقعیت بهتر و بالاتری از زندگی روزمره رسیدم. وقتی به کل این اتفاقها فکر میکنم، میفهمم زندگی اصلا ارزش غم و غصه خوردن ندارد، حتی برای یک لحظه. همه چیز میتوانست خیلی بدتر از این باشد. خدا را شکر میکنم که زنده ماندم و امروز «زهرا نعمتی» توانسته سدهای زیادی را بشکند.
موفقیتهای شما چه تاثیری بر رفتار اطرافیانتان داشت؟
*دوستانی در تیم ملی المپیکیها دارم که به نوعی پای من بودند. در واقع من تنها پارالمپیکی تیم بودم و آنها تیرهایم را برایم میآوردند و نمرههایم را ثبت میکردند. روحیه و برخوردم برای آنها خیلی جالب بود. میگفتند مثل این است که تو هم ایستاده تیراندازی میکنی و وقتی سراغ تیرهایت میرویم، حس میکنیم خودت هم با ما میآیی! در واقع آنها هم معلولیت مرا نمیدیدند و از این قضیه خوشحال بودم که توانستهام از این محدودیت عبور کنم. به مرور زمان تاثیر آن را بر اطرافیانم میدیدم و مطمئنم این موضوع در خاطر همه میماند. موفقیتهایم برای بیشتر اطرافیان باورنکردنی بود و همه آنها از پیشرفت من خیلی خوشحال شدند. دوستانی که با هم دانشگاه را شروع کرده بودیم، میگفتند اگر این روز را پیشبینی میکردیم، وقتی تصادف کردی آنقدر گریه نمیکردیم و غصه نمیخوردیم. خوشحالم روزی رسید که آنها هم باور کنند خواستن توانستن است و هیچ چیز محدودیت نیست. فکر میکنم وقتی از اعماق وجودت چیزی را بخواهی و درخواست کنی، قطعا تمام کائنات به تو کمک میکنند تا به آن برسی.
برای شروع دوباره ورزش چه کسی بیشتر به شما روحیه و انرژی میداد؟
*طبیعتا خانوادهام و از بین دوستانم «رهام شهابی» که بعد با هم ازدواج کردیم. تیر و کمان را با هم شروع کردیم و تمرینهایمان با هم بود، حضور و بودن رهام خیلی کمک بزرگی برایم بود و است.
یعنی تیر و کمان، شما و همسرتان را با هم آشنا کرد؟
*نه، با رهام کمی زودتر در انجمن آشنا شده بودم. من و چند نفر از دوستانم در کرمان انجمنی برای بچههای ضایعه نخاعی تاسیس کرده بودیم. بچهها آنجا ورزش هم میکردند که من و عدهای دیگر تیروکمان را شروع کردیم. آشنایی من و همسرم از آنجا شکل گرفت.
زیادتر شدن مسوولیتها بعد از ازدواج زندگی را سخت نکرد؟
*اتفاقا راحتتر شد! من و همسرم شرایط یکسانی داریم، با هم کار میکنیم، با هم تمرین میرویم و برمیگردیم. حالا آرامش خیلی بیشتری نسبت به قبل دارم. چند ماهی است همراه همسرم در جزیره کیش زندگی میکنم. این جزیره از نظر مناسبسازی فضاهای شهری امکانات خوبی دارد. با توجه به اینکه هر دوی ما شرایط مشابهی داریم، در این شهر برای رفت و آمد خیلی راحت هستیم و اصلا به کمک احتیاج نداریم. از طرف دیگر، آرامشی که بر کیش حاکم است خیلی به ما کمک میکند تا بهتر تمرین کنیم و برای مسابقه آماده شویم.
زندگی در سایر شهرها برای معلولان چه سختیهایی دارد؟
*متاسفانه مسئولان توجه نمیکنند معلولان در شهرهای ما با چه مشکلاتی روبرو هستند. مثلا چطور میتوان با ویلچر یا عصا از پلهها بالا رفت؟ نمیشود هیچ چیز را پیشبینی کرد و فقط اگر خدای نکرده این اتفاق برای خودشان بیفتد، مجبور میشوند و کمبودها و مشکلات را میبینند. امیدوارم همه مسوولان شهری و استانی به این موضوع توجه کنند. مناسبسازی فضاهای شهری بر رفت و آمد معلولان اثر دارد، هم زندگی روزمره را برایشان راحتتر میکند و هم بر روحیهشان تاثیر میگذارد.
باید رژیم غذایی خاصی داشته باشید؟
*مثل بیشتر ورزشکاران کربوهیدراتها بخش مهمی از تغذیهمان را تشکیل میدهند. در عین حال هر چه مواد اولیه طبیعیتر باشند، برایمان مفیدتر است. در طول سال رژیم خاصی نداریم ولی از 10 روز قبل از مسابقهها اجازه مصرف هیچ ماده غذایی ناسالمی مثل فستفودها را نداریم. میوه و سبریها هم برای همه مفید است. نکته جالبی که در این سالها دیدهام، نوع تغذیه ورزشکاران چینی و کرهای است. در «گوانگجو» بخش غذای ورزشکاران چینی جدا و همه غذاهایشان گیاهی بود. سبزی و میوه آنقدر برایشان مهم است که در لندن مقدار زیادی همراهشان بود، چون نگران بودند در محل اردو به مواد اولیه مناسب و تازه دسترسی نداشته باشند.
تصمیم دارید تا کی به ورزش ادامه بدهید؟
*فکر میکنم ورزش برای من ابدی شده و قطعا تا وقتی نفس میکشم و از زندگیام لذت میبرم، وقتی است که ورزش در کنارم است. حتی اگر دوره ورزش حرفهایام تمام شود و نتوانم مدال بگیرم، به دیگران کمک میکنم به موفقیت برسند. در این سالها چیزهای زیادی از مربیان کرهای و ایرانی یاد گرفتهام که دوست دارم به دیگران منتقل کنم.
اگر بچهای داشته باشید، تشویقش میکنید تیرانداز شود؟
*تشویقش میکنم فوتبالیست شود، چون درآمدش از بقیه ورزشها خیلی بیشتر است. مساله مالی دغدغه همه ورزشکاران بهخصوص پارالمپیکیهاست. ورزشکاران پارالمپیکی به دلیل شرایط جسمی و نیازهای خاص هزینه بیشتری متحمل میشوند اما حقوقشان نصف ورزشکاران عادی است.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد