داستان دو میل باریک و کلافهای رنگی مادر و مادربزرگها همیشه با اول پاییز شروع میشود و با آخرین برف چله بزرگ زمستان به پایان میرسد. کلافهای ضخیمی که با تار و پود محبت مادری بافته میشوند و سر و بدنمان را از سوز سرمای زمستان در امان نگه میدارند. شال گردنهای بلندِ قرمز و سبز و صورتی و قهوهای. کلاههای کشباف سیاه و آبی و نسکافهای، ژاکتها و ژیلههای جودانه درشت، لانه زنبوری و تمام ژور. دستکشهای بدون پنجه و ضخیم. پاپوشهای گلدار که سرما را از کف پاها میدزدند.
بازگشت به خانه
اگر آلبومهای خانوادگی دهه 60 را ورق بزنید، در آن عکسهای زیادی میبینید که نوزادهای یکی دو ماهه در آغوش مادرانشان، لباسهایی با بافت ریزِسفید و گلدار به تن دارند یا بچههایی که ژاکتهای قرمز، سبز و صورتیشان در بین سفیدی برف بازیهایشان خودنمایی میکند، حتی آن دوران ژیلههای مردانه یقه هفت مد بوده که اغلبشان یا بافت ساده کشباف داشتهاند یا در نهایت سلیقه خطهای ریز پیچ در آنها بافته میشد، شالهای سه گوش گل قرمزی با لبههای ریشدار که روی شانههای مادران آنها را مهربانتر نشان میدهد، همه پای ثابت بافتنیهای خانگی بود. دههای که زنان سعی میکردند مایحتاج لباس زمستانی همسر و فرزندانشان را با دستهای خودشان ببافند. از شال و کلاه گرفته تا ژاکت و ژیله و بلوز. لباسهایی که انفرادی نبود و از نسلی به نسل دیگر میرسید. از خواهر بزرگتر به خواهر کوچکتر و از پسردایی به پسر عمه و از نوزاد این خانه به نوزاد آن خانه.
اما اواسط دهه 70 با واردات لباسهای زمستانی از ترکیه و چین به یکباره تب بافتنیهای خانگی فروکش کرد و میلهای بافتنی از دست مادر و مادربزرگها افتاد و کلافهای کاموا در انبار و پستوهای خانگی سردرگم شدند. راحتی و رفاه در همه ارکان زندگی راه پیدا کرده بود و خودش را حتی به لباسهای بافتنی هم رسانده بود. دیگر صحبت از خریدن کلاف و چشم گذاشتن برای بافتن لباسهای گرم خندهدار بود. بازار لباس از تنوع جنسهای وارداتی آنقدر اشباع شد که دیگر تصویری از شبهای بلند پاییزی و مادران میل به دست را باقی نگذاشت. این داستان هم مثل چکمههای قرمز پلاستیکی و گاریهای لبوفروشی دو دهه مسکوت ماند.
حالا با گذشت دو دهه، میدان حسنآباد تهران، راسته فروشگاههای کلاف کاموا و میلفروشی از بازگشت روزهای دور خبر میدهند، حالا میلها و کلافهای بافتنی به شبهای بلند زمستانی خانهها برگشتهاند و باز هم در این هوای سرد صحبت از چگونه بافتن جودانه درشت و توری کلبهای و ژوربافی و... بین جمعهای زنانه داغ شده است.
سردرگمی زنان در بین کلافها
ظهر روز پنجشنبه، ضلع شمالی میدان حسنآباد آنقدر شلوغ است که من و همکارم بسختی در پیادهروها قدم میزنیم، زنان و دختران روبهروی فروشگاههای نخفروشی، سر در سبدهای پر از کلاف کاموا دارند و آنها را زیر و رو میکنند، بعضیها پَر بافتنیشان را از کیف بیرون میآورند و با رنگ کاموا مطابقت میدهند. «این ژاکت را برای خودم پارسال تا نصفه بافتم که نخم تمام شد، ماند تا امسال، آمدهام نخش را پیدا کنم، نیست که نیست.» این را زن جوان میگوید و کلاف کاموا سفیدی را بالا میگیرد و با ناامیدی از من میپرسد: «به نظرت این بهش میخوره؟»
داخل فروشگاهها بدتر از بیرون آن است، هر کسی گوشهای دارد حساب و کتاب میکند که برای بافتنیاش چند کلاف کاموا بخرد یا کدام را بخرد، ایرانی بخرد یا خارجی بگیرد، این رنگ را انتخاب کند یا آن را. از هر فروشندهای که بپرسی باید چند دقیقهای را منتظر بمانی تا مشتریهایش بروند تا پاسخ نصفه و نیمه تحویلت بدهد. فروشگاه آقای موسیپور هم مثل همه فروشگاههای دیگر شلوغ است. فروشندههای جوان پشت ویترینها دائم به اشاره دست خانمها نگاه میکنند و این نخ و آن نخ را برایشان میآورند. قسمت فروش دکمه و سنجاق سینه هم به شلوغی بقیه بخشهای فروشگاه است. خانمی ژاکت بافتهاش را روی میز پهن کرده و انواع و اقسام دکمهها را رویش میگذارد و در نهایت هم نمیتواند مورد دلخواهش را پیدا کند. قفسه میلهای بافتنی و ژورنالهای مربوط به آخرین مدل لباسهای بافتنی هم که جا برای سوزن انداختن نیست.
آقای موسیپور لابهلای این که کار مشتریهایش را راه میاندازد میگوید این روزها حسابی سرشان شلوغ است و حتی وقت خوردن ناهار هم ندارند. «فصل پاییز اوج فروش ماست، هم نخهای جدید را وارد کردیم هم ژورنالهای تازه آمدهاند، هوا هم که سرد شده و همه آنها که بافتنی بلدند را وسوسه میکند برای بافتن یک لباس جدید حتی شده یک کلاه ساده.»
او از کودکی در کنار پدرش در همین فروشگاه کار میکرده و حالا خودش مدیر فروشگاه است، میگوید گرایش خانمها برای بافتنی در چند سال اخیر نسبت به گذشته خیلی زیاد شده و همین موجب داغ شدن بازار کاموا فروشهاست. «من از وقتی که دست چپ و راستم را میشناسم در این فروشگاه در کنار پدرم کار کردم، ما سالهاست که در کار فروش کامواهای بافتنی هستیم، یک زمانی در دهه 70 تا اواسط دهه 80، فروش کاموا خیلی خوب نبود، بیشتر مردم لباسهای حاضری میخریدند، اما چند سالی هست که ورق برگشته، خانمها بشدت دنبال لباسهای دستباف هستند و بازار ما هم سکه شده است.»
فروشنده همه غرفهها در حال رفت و آمدند، اما غرفه کامواهای خارجی بیشتر مشتری دارد. کاموا و نخهایی با مارکهای معروف ترکی که سالهاست یک تنه بازار کامواهای بافتنی را میچرخانند. «کامواهای ترکی در یکی دو مارک معروف حرف اول را در بازار میزنند، هم از لحاظ تنوع رنگ، هم جنس و هم ضخامت، ضمن اینکه این دو هر سال ژورنالهای جدید و با کیفیت هم معرفی میکنند که پر است از مدل و آموزش بافتنی که قیمتهایشان هم مناسب است.»
نخ ایرانی چند؟ نخ خارجی چند؟
نخهای ایرانی به مراتب از نخهای خارجی ارزانتر است، اما کیفیتشان به اندازه آنها خوب نیست، در عین حال تنوع رنگی هم ندارند. قیمت یک کلاف نخ ایرانی بین سه تا 4500 تومان و قیمت نخهای ترکیهای بین پنج تا 15 هزار تومان است.
«تنوع جنس و رنگ در نخهای ایرانی کم است، کارخانههای بزرگ ترکیه هر سال جنسها و طرحهای جدیدی به بازار عرضه میکنند که با سلیقه مشتری هم سازگار است. 80 درصد فروش ما از نخهای ترکی است، اما در عین حال نخهای ایرانی هم فروش خوبی دارد. سبد نخهای ایرانی را در روز چند باری پر میکنیم، مشتریهای خاص خودش را دارد.»
دو مارک معروف نخهای ترکیهای علاوه بر اینکه هر سال با آغاز فصل پاییز کامواهای جدید خود را به بازار عرضه میکنند، ژورنالهای تازه خود را هم در دو بخش کودکان و بزرگسالان روانه بازار میکنند، ژورنالهایی که کیفیت چاپشان بالاست و مدلهای جدید را معرفی کرده که در انتهای آن از صفر تا صد بافتن هر مدل هم با جزئیات توضیح داده شده است.
«این ژورنالها 15 هزار تومان است در حالیکه نوع ایرانی آن 25 هزار تومان شده که در کیفیت چاپ و محتوا پایینتر از خارجی است. معلوم است که مشتری ژورنال خارجی را میخرد ضمن اینکه همه مارکهای خارجی ژورنال اینترنتی فعال هم دارند که انواع و اقسام مدلهایی که میشود با هر کاموا بافت را معرفی کرده است.»
رونق قلاببافی و عروسک کاموایی
غرفه فروش میلهای بافتنی حالا شلوغتر شده، چند خانم در حال خریدن میلهای قلاببافی هستند. میلهایی که آنها هم ساخت ترکیه است و شکل و اندازههای مختلفی دارد. «میل از شماره دو تا بیست هست. هر میل مخصوص یک تا چند نوع بافت است، مثلا میل قلاببافی از کاموا بافی نازکتر است یا میل مخصوص بافتهای درشت کلفتتر از میل بافتهای ریز است. بستگی دارد چه چیزی بخواهی ببافی، باید طبق آن میلهایت را انتخاب کنی.»
از شلوغی غرفه میلهای قلاببافی و عروسک کاموایی معلوم است که این دو هنر دستی هم دوباره رونق گرفته و دوباره خودش را به انگشت هنرمند زن ایرانی رسانده است. «نخها و میلهای قلاببافی هم فروش خوبی دارد. خیلیها رومیزی و رو تختی و حتی کیف یا لباس قلاببافی میکنند. در این بخش هم تنوع زیاد است و خیلیها برای جهیزیه عروس نخ میخرند.»
خانمی مشغول ورانداز کردن نخهای رنگی عروسک بافی است، میگوید سه سالی هست که از روی ژورنال، عروسک میبافد و به آشناها میفروشد. «خب هم سرگرمی خوبی است، هم ذهن آدم را فعال میکند، باید دائم در تلاش باشی تا یاد بگیری چطور و چند تا دانه راه بیندازی، از سر شروع کنی یا از گردن، چطور بهم وصل شان کنی، غیر از این هم کمک خرجی خوبی است. هر عروسک را بین 40 تا 150 هزار تومن میفروشم.» با دست عروسکهای پت پستچی و شنل قرمزی را که در ویترین بالای مغازه نشستهاند، نشان میدهد و میگوید «این عروسکها، هم ارزانتر است هم مطمئنتر. دیگر خطری جسم و روح بچه را تهدید نمیکند.»
چشمهایم بین قفسههای پر از کامواهای رنگارنگ که از سبز چمنی شروع شده تا سبز یشمی رسیده، از گلبهی به قرمز جگری ختم شده، از زرد روشن به نارنجی تیره آمده، از سرمهای سیر به آبی آسمانی ردیف شده، از کرم روشن تا قهوهای تیره کنار هم چیده شده از چپ به راست و برعکس میرود و برمیگردد. انتخاب کار سختی است. کامواها و رنگهای جذابشان که هر خریداری را در رویای یک ژاکت زیبا یا شال و کلاه رنگارنگ، بلوز گرم زمستانی میاندازند و هوس یک بافتنی جدید را در دلش میاندازند. زمستانهای خاکستری که با این کامواها پر از شادی و گرما میشوند.
فهیمهسادات طباطبایی / چمدان (ضمیمه آخر هفته جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد