به گزارش جام جم آنلاین، آقا و خانم محمدی دقیقا برعکساند. هر دوی آنها شغل آزاد پردرآمد دارند، اما هر چه هم که پول درآورند باز هم جوابگوی خرج بیحساب و کتابشان نیست.
همیشه آخر ماه کم میآورند و باید قرض کنند و به همین خاطر همیشه هشتشان گرو نه است. آنها طی پانزده سال زندگی مشترک همواره خانههای بزرگ و گرانقیمت اجاره و به یک زندگی مجلل و پر از ریخت و پاش عادت کردهاند.
اما اگر قرار باشد روزی خود را از زندگی مستاجری رها کنند و صاحبخانه شوند، حتی با وام هم نمیتوانند یک آپارتمان 50 متری تهیه کنند چون پساندازی ندارند.
بهراستی علت این برد و باختها در عالم اقتصاد چیست؟ چرا عدهای در حداقل زمان میتوانند بار زندگیشان را ببندند، اما تعدادی دیگر باید یک عمر کار کنند و چیزی نداشته باشند؟
چه اعجازی در دانش اقتصاد، صرفهجویی، پسانداز، سرمایهگذاری و سایر نکات مالی نهفته است که اسباب موفقیت یا شکست افراد را فراهم میکند؟
صرفهجویی عادت یک خانواده
سعیده و حمید نمونه یک زن و شوهر خوشبخت و مقتصدند. هر دوی آنها تحصیلات عالیه دارند و در اداره خود در مقامی درخور مشغول به کارند.
حمید بعد از پایان ساعات اداری به انجام کاری دیگر که به آن علاقهمند است، میپردازد تا هم وقتش پرشود و هم مبلغی به درآمد زندگیشان افزوده گردد.
سعیده هم بعدازظهر به خانه میرود و به نظافت و تهیه شام و امور خانه و رسیدگی به بچهها میپردازد.
با اینکه حقوقشان قابل قبول است، اما به هیچ وجه اهل خرج اضافی و بیدلیل نیستند. در خانه آنها غذایی دورریخته نمیشود، لباسی بیاستفاده خریده نمیشود، مبلمان و وسایل خانه بیدلیل عوض نمیشود و وسایل برقی مثل تلویزیون و رایانه فقط هنگام استفاده روشن میشود.
رویهای که این زن و شوهر پیش گرفتهاند باعث شده هر ماه بتوانند مبلغی مناسب را پسانداز کنند و پس از چند سال صاحبخانه شوند.
آنها زبان اقتصاد را میدانند و برخلاف بسیاری از افراد، مبلغ کلان پولی که در دستشان است را بهانهای برای بریز و بپاش و هدر دادن نمیدانند و صرفهجویی را در زندگی خانوادگی خود نهادینه کردهاند.
صرفهجویی هدفمند
فرشاد مدتهاست که در شرکتی شاغل شده و حقوق خوبی دریافت میکند، اما هر چه دارد را خرج کرده و تاکنون نتوانسته حتی یک ریال هم پسانداز کند.
وقتی علت را جویا میشویم پاسخ میدهد: من در خانوادهای بزرگ شدم که هر چه میخواستیم میگفتند گران است و ما فعلا پول نداریم. هر چه دلم میخواست برایم آرزویی کاملا بعید و دست نیافتنی بود و من باید فقط حسرتش را میخوردم.
وقتی کتاب داستان میخواستم باید همیشه از دوستانم قرض میکردم و هنگامی که سال نو میشد با حسرت رخت و لباس میپوشیدم. پدر و مادرم همیشه دم از قناعت و اقتصاددانی میزدند و به من درس نخواستن و نخوردن میدادند.
درآمد پدر من آنقدرها هم کم نبود ولی الان که بعد از یک عمر به زندگیاش نگاه میکنم میبینم به هیچ وجه نتوانسته یک زندگی خوب و قابل قبول درست کند. من متوجه نمیشوم پس چرا یک عمر ما را حسرت به دل نگاه داشتند؟
اشکال کار از بیهدف بودن والدین فرشاد از قناعت و صرفهجویی است. صرفهجویی و به خود سخت گرفتن زمانی معنا مییابد که هدفمند باشد، یعنی مثلا زن و مردی خانه ندارند و برای همین از یکسری خواستههای قابل گذشتشان میگذرند تا بتوانند تا چند سال بعد مبلغی برای خرید خانه، خودرو یا هر وسیله مهم دیگر زندگی جمع کنند یا برای رفاه آینده فرزندانشان قدمی برداشته باشند.
با این کار زندگی را پیشرفت میکند و در درازمدت موجب بهبود وضع زندگی خانواده میشود.
رنجی است که امروز خانواده میکشد تا فردا به گنج برسد، اما هستند کسانی که یک عمر خود را به نخواستن ملزومات و نخریدن وسایل ضروری زندگی عادت میدهند و درپایان عمر هم باید به همان زندگی سخت رضایت دهند. آنها در مسیر خسّت گام برداشته اند و نه صرفهجویی.
صرفهجویی نباید به معنی تنبلی باشد
فرشته دو سال قبل، از دانشگاه فارغالتحصیل شده و در خانه نشسته بود.
خودش از کار کردن بدش نمیآمد، اما تحتتاثیر خانوادهاش همان یک ذره انگیزهای که داشت را هم از دست داد. پدر او سالها بود که بازنشسته شده بود و با اینکه همچنان توان کار کردن را داشت، اما دیگر به سراغ هیچ فعالیتی نرفت و خانهنشین شد. مادرش هم خانمی خانهدار بود.
فرشته سه خواهر و برادر دیگر هم داشت که دو تا از آنها ازدواج کرده بودند و گهگاه به والدین خود سر میزدند، اما فرشته و یکی از خواهرانش مجرد بودند.
در خانواده آنها قناعت کردن از حد گذشته بود. مواد خوراکی در اندازه حداقل کمیت و کیفیت استفاده میشد. فقط وقتی مهمان داشتند میوه میخریدند و آن را هم به تعداد مهمانان میشمردند.
تا آنجایی که میتوانستند کارهایی مانند آرایشگری را خودشان انجام میدادند و خیاطیهایشان را هم به خیاطی در دورترین و پرتترین نقطه شهر میسپردند که هنر خیاطیاش درحد صفر بود، اما در عوض مبلغی بسیار کم دریافت میکرد.
به این ترتیب، همان اندک حقوق بازنشستگی کفاف یک زندگی عائلهمندی را میداد و روزگارشان با کمتوقعی و راحتطلبی میگذشت.
فرشته دختری جوان با مدرک کارشناسی حسابداری بود و میتوانست در خیلی جاها مشغول به کار شود، اما کم خرج بودن و قناعت بیش از حد، انگیزه درونی او برای فعالیت و پول درآوردن را از بین برده بود.
به همین دلیل، فرشته ترجیح میداد به همان روال خانوادهاش قناعت مطلق پیشه کند و کار و کسب درآمد را به مردی بسپارد که در آینده قرار بود با او ازدواج کند. البته سالها یکی پس از دیگری گذشت و شخص مناسبی به خواستگاری فرشته نیامد، زیرا یک دختر تنبل گزینه خوبی برای ازدواج نیست.
برای خیلیها مانند فرشته و خانوادهاش، مفهوم قناعت سوءبرداشت شده و آن را با هیچ چیز نخواستن و تنبلی کردن اشتباه گرفتهاند.
یکی از اصلیترین انگیزههای ما انسانها برای کار کردن، کسب درآمد و رسیدن به زندگی مرفهتر است. پس اگر انگیزه مالی را از زندگیمان حذف کنیم طبیعتا تمایلی به کار و فعالیت هم نخواهیم داشت.
در حالی که قناعت کردن معنایی دیگر دارد. فرد کار و فعالیت میکند و حقوقی کسب میکند. حال میخواهد همان حقوق را به نحوی خرج کند که ضروریات زندگیاش را پوشش دهد و مبلغی هم پسانداز شود.
این پسانداز هر ماه بیشتر و بیشتر میشود تا اینکه بعد از گذشت مدتی به مبلغی قابل توجه تبدیل شود و بتوان آن را به نحوی سرمایهگذاری کرد.
پس ما صرفهجویی میکنیم تا به رفاه برسیم نه اینکه آن را به صورت رخوت و تنبلی وارد جریان زندگیمان کنیم.
وقتی که خرج کردن خوب است
رضا 32 ساله و صاحب دو فرزند است. او در ادارهای دولتی مشغول به کار است و همسرش هم در خانه خیاطی میکند.
چرخ زندگی آنها میگردد و همه چیز تقریباً خوب است. با این حال چیزی همواره ته دل رضا را چنگ میزند و آن، گلهای است که از پدرش دارد. رضا در دوران کودکی و نوجوانی پسر درسخوان و باهوشی بود و خیلی دوست داشت در کلاسهای آموزش زبان انگلیسی شرکت کند.
اما هر بار که این موضوع را با پدرش مطرح کرد جواب رد شنید. پدر رضا میگفت که شهریه کلاس زبان بالاست و به او فشار میآورد و ادامه میداد که یادگیری زبان چندان چیز واجبی نیست.
رضا که همچنان سرشار از شور و عشق یادگیری بود، دست از اصرار کردن برنمیداشت، ولی نهایت پاسخی که از پدر شنید این بود که میتواند با پولهای عیدیاش کتاب آموزشی بخرد و خودش در خانه مطالب را مطالعه کند.
رضا این کار را انجام داد، ولی واقعیت این بود که در مقاطعی واقعا حضور در کلاس ضرورت داشت.
رضا از پس کار برنیامد و زبان یاد نگرفت. اکنون که بیش از 20 سال از این ماجرا میگذرد، رضا بابت طرز فکر اشتباه پدر حسرت میخورد.
او فرصتهای شغلی بهتری را از دست داده چون در نوجوانی نتوانسته زبان یاد بگیرد و بعد از آن هم چنان درگیر زندگی و کار بوده که یک فرصت طولانی برای یادگیری زبان را پیدا نکرده است.
گاهی اوقات خرج کردن نه به معنای پول هدر دادن، بلکه نوعی سرمایهگذاری است. یکی از این موارد هنگامی است که پول بابت آموزشی ارزشمند خرج میشود. مبلغ محدودی پول خرج میشود، اما در عوض به کمک آن آموزش تا ابد مبلغی قابل توجه به درآمد فرد افزوده میگردد.
خودروی گرانقیمت به چه دردی میخورد؟
چند ماه است که سعید خودرویی گرانقیمت تهیه کرده و بابت این مساله بسیار خوشحال است. تهیه آن برای سعید که پول چندانی در بساط نداشت کار دشواری بود، ولی او آنقدر به این خودرو علاقه داشت که حاضر شد برای خرید آن وامی سنگین دریافت کند تا بتواند به ماشین محبوبش برسد.
شرایط وام سخت بود، اما عشق داشتن چیزی که بتواند به آن فخر بفروشد باعث شد که همه چیز را بپذیرد.
خودرو را گرفت و تا مدتی به آن مباهات کرد. اما کمکم داشتن آن اتومبیل آخرین مدل چهره دیگری از خود به او نشان داد.
قسط های سنگین ماهانه و مخارج گزاف ماشین چیزی برای او باقی نمیگذاشت تا بتواند مانند قبل زندگی کند. اوضاع وقتی خرابتر شد که سعید یک تصادف کرد و حالا برای تعمیر ماشین باید دوباره زیر بار قرض میرفت. او با خود اندیشید آیا داشتن این خودرو ارزش این همه عذاب را داشته است؟!
بیشتر افراد واقعا ثروتمند دنیا، چندان در قید داشتن یک خودروی آخرین مدل نیستند و برایشان اهمیت چندانی ندارد که این وسیله را به معرض عموم درآورند.
آنها ترجیح میدهند ماشینی امن و مناسب رفت و آمد داشته باشند تا راحتی و آسایش را به زندگیشان واردکند و به چیز دیگری فکر نمیکنند. شاید در مقطعی ماشین گران خریده باشند، اما این موضوع همیشگی نیست.
فردی که خودرو میخرد میخواهد یک وسیله رفاهی مفید را به زندگی اش اضافه کند، و نه چیزی با مخارج سنگین و هزینههای گزاف.
خط کشیدن دور گرانفروش
از قدیم میگفتند هیچ ارزانی بیعلت نیست، هیچ گرانی بیحکمت نیست. اما زمان ثابت کرد که این خبرها هم نیست.
گرانفروشی و ارزانفروشی دلایل مختلفی دارد و همیشه کیفیت جنس تنها معیار نیست. بعضی آرایشگاهها سرشناس و بهنام میشوند و به همین دلیل از مشتریان فراوانی که به آنها مراجعه میکنند پول فراوانی بابت انجام هرکار میگیرند.
در حالی که ممکن است بهتر از همان خدمات را با قیمتی نازلتر در آرایشگاهی کوچکتر که چندی است افتتاح شده ارائه دهند.
بسیاری از فروشگاههای پوشاک یا سایر وسایل در محلههای مختلف یک نوع کالا را به فروش میرسانند، اما آن کالا بنا بر محلهای که فروشگاه در آن واقع است قیمتی متفاوت دارد.
حتی یک باشگاه ورزشی ادعا میکند که به دلیل داشتن سالنی بزرگ و وسایلی مجهز شهریه بالاتری میگیرد، درحالی که ورزش کردن در باشگاه دیگری که کوچکتر و دارای وسایل محدودتر است همان تاثیر را بربدن افراد دارد.
صرف گرانی معیاری کافی برای خوب تشخیص دادن یک جنس نیست. گاهی اوقات فروشندگان اجناس را ارزانتر تهیه میکنند و با قیمت نازل به فروش میرسانند تا در عوض مشتریان بیشتری داشته باشند. همواره در هر جا به دنبال خدمات دارای کیفیت خوب و قیمت مناسب باشید.
زمان را دریابید
در دورانی زندگی میکنیم که زمان به بزرگترین گنج تبدیل شده، زیرا انواع و اقسام ابزارهای هدر دادن زمان اختراع شدهاند.
وسیلههایی که میتوانند ساعتها ما را غرق خود کنند بیآنکه چیزی به دانش و مهارتهایمان بیفزایند.
فردی که دو ساعت از روزش را به شکل مفیدتر از قبل استفاده کند و در این مدت به دانشآموزی یا انجام فعالیتهای مفید بپردازد، در درازمدت به اندازه چند سال از زندگی جلو میافتد و به فردی حرفهایتر با دارایی بیشتر تبدیل میشود، اما وای به حال آن کسی که قدر زمان و وقتی که به او هدیه میشود را نداند. زمانتان را صرفهجویی و پسانداز کنید تا داشتههای مادی و معنویتان افزایش یابد.
بودجهبندی
بدری و علی 20 سال است که با هم ازدواج کردهاند و هر دو کارمندند. بدری سال آینده قصد بازنشستگی دارد، اما همسرش فعلا خیال ندارد کار را ترک کند و میگوید حالا حالاها سرپاست.
شاید فکرکنید آنها یک زندگی کارمندی بسیار ساده دارند در حالی که به هیچوجه اینطور نیست. آپارتمان آنها بزرگ و جادار است، خودرویی خوب زیرپایشان است و بهتازگی ویلایی نقلی و باصفا در فریدونکنار خریدهاند.
رمز موفقیت مالی آنها بودجهبندی درست و منسجمی است که از ابتدای جوانی پیش گرفتهاند و همواره نسبت به آن پایبند ماندهاند.
اول ماه که میشود هر دو حقوقشان را روی هم میگذارند، مخارج ضروری شامل خورد و خوراک، پوشاک، هزینه رفت و آمد و درمان را کنار میگذارند، از باقیمانده درصدی اندک برای تفریح کم میکنند و بقیه را بلافاصله در حساب سپرده روزانهشان در بانک میگذارند.
آنها خریدشان را از فروشگاههای تعاونی و میدان ترهبار میکنند، برای درمان به پزشکانی مراجعه میکنند که بیمه آنها را پوشش میدهد و مخارج غیرضروری و بیهوده را از زندگیشان حذف کردهاند.
همین روش کمک میکند هر ماه بتوانند چیزی نزدیک 40 درصد از پولشان را پسانداز کنند تا وقتی که به رقم قابلتوجهی برسد و آن را به نحوی درست سرمایهگذاری کنند.
پول بانک را به خانه، خودرو، ویلا، وسایل زندگی، طلا و دیگر ضروریات داشتن یک زندگی مرفه تبدیل کردهاند، در حالی که از آرامش و امنیت شرایط کارمندی هم برخوردارند.
همین شیوه به این زن و شوهر کارمند کمک کرده بتوانند یک زندگی آبرومند فراهم آورند و حتی برای آینده فرزندان خود هم مقداری کنار بگذارند.
شیوههای صرفهجویی را یاد بگیریم
سایتهای لوازم دست دوم از فواید عصر تکنولوژیاند. شما میتوانید برای خرید و فروش وسایل از آنها استفاده کنید.
گاهی اوقات کمد وسایلتان را بیرون بریزید، کابینتها را خالی کنید و به داخل کشوی لباسهایتان نگاهی بیندازید.
خیلی از وسایل هستند که سالهاست به آن نگاهی نینداختهاید و احتمالا در سالهای بعدی هم به کارتان نخواهند آمد.
پس چه دلیلی دارد که آنها را بیش از اندازه در خانه نگاه دارید. از هر کدام از آنها یک عکس بیندازید و سپس آن کالا را به همراه تصویرش در سایتهای فروش لوازم دست دوم به معرض فروش بگذارید.
اگر قیمتی مناسب تعیین کنید احتمالا کالا بهسرعت به فروش میرود. تمامی لوازمی که به دردتان نمیخورد اعم از وسایل آشپزخانه، مبلمان، پوشاک، کتاب و مجله و هر چیز دیگر را در این سایتها به فروش برسانید.
وسیلهای که در خانه شما خاک میخورد میتواند برای دیگری بسیار مفید باشد، پس آن را بفروشید تا هم خودتان به پول برسید و هم یک نفر دیگر توانسته باشد آن را با قیمتی نازل تهیه کرده باشد.
از آن طرف، خودتان هم میتوانید از این سایتها اجناس بسیاری تهیه نمایید. شاید اسمشان سایت فروش لوازم دست دوم باشد، اما بسیاری از اجناسی که در این سایتها ارائه میشود نو یا در حد نو است و شما میتوانید با کمی تحقیق کالایی مناسب را نصف قیمت پیدا کنید. این هم یک راه صرفهجویی است.
حذف تنقلات مضر
خیلیها عادت دارند هر روز یک لیوان نوشابه به همراه غذایشان بخورند. فرقی ندارد غذا چه چیزی باشد، در هر صورت نوشابه همراه آن است.
اگر شما هم جزو این دسته افراد هستید، به این نکته توجه کنید. شاید به گمان شما آن یک لیوان نوشابه در حد روزی هزار تومان باشد و لطمه چندانی به جیب شما نزند، اما واقعیت آنجاست که ضرر مادی همان لیوان هزار تومانی به مراتب بیشتر از اینهاست.
یک خانواده چهار نفره سالانه چیزی حدود یک میلیون و نیم بابت نوشابهای میپردازد که برای تکتکشان احتمال ابتلا به دیابت، پوکی استخوان، مشکلات دندان، چاقی و ناراحتیهای دیگر را به همراه دارد.
کمی به مخارج درمان دندان یا مشکلات ناشی از چاقی فکرکنید تا متوجه شوید آیا میتوانید همچنان نوشابه را در سبد غذایی خود داشته باشید یا نه. اگر در حین غذا خوردن به یک نوشیدنی احتیاج دارید، بهترین گزینه آب است.
مصرف مواد قندی یا چرب و مضر دیگر مانند بستنی، شیرینی، چیپس، پفک و امثال اینها را نیز به حداقل برسانید که تنها خاصیتشان لطمه زدن به جیب و جسم شماست.
انرژیهایی که نباید به هدر روند
مهرناز صبح که از خواب بلند میشود تلویزیون را روشن میکند. سپس وارد آشپزخانه میشود و دست به کار آشپزی و انجام کارهای خانه میشود، مدت طولانی با تلفن صحبت میکند، به ایوان میرود تا رخت آویزان کند.
دقایقی بیرون برای خرید میرود و برمیگردد و خلاصه حواسش به همه چیز هست به جز تلویزیونی که روشن کرده. کنتور برق خانه او همینطور شماره میاندازد بیآنکه او استفاده درستی از تلویزیون داشته باشد.
ای کاش این ویژگی فقط محدود به مهرناز بود. افراد زیادی هستند که بهراحتی از صبح کامپیوتر را روشن میکنند و شب هنگام خواب آن را خاموش میکنند، در حالی که نهایت استفادهشان در همان روز چیزی حدود یک ساعت است.
در کشورهای صنعتی مردم اهمیت زیادی به صرفهجویی آب، برق و گاز میدهند، اما متاسفانه در کشور ما هنوز این فرهنگ جانیفتاده و این مواهب روزانه در حد وسیعی در منازلمان هدر میرود.
وسایل فانتزی و بیمصرف
یکی از اعجوبههای دوره زندگی ما همین وسایل فانتزی و بیاستفادهای است که هر روز یک مدلش به بازار عرضه میشود اما خاصیتی جز پرکردن قفسههای زبان بسته آشپزخانه و انباری و خاک خوردن در همان گوشه را ندارد.
سیبزمینی پوستکن، غذاساز، پوستکن خیار، تخممرغپز، ساندویچساز و دهها وسیله دیگر همانهایی هستند که در گذشته اختراع نشده بودند و بدون حضورشان هم زندگی ما بهراحتی در حال چرخیدن بود.
هنگامی که آگهی تبلیغاتیشان در تلویزیون پخش میشود به نظر جالبترین وسایل میآیند، اما حقیقت آن است که به هیچ وجه در حد پولی که بابت خریدنشان ارائه کردهاید فایده ندارند.
بهراستی وقتی خیار و سیبزمینی بهراحتی با همان چاقوی ساده پوست کنده میشوند یا تخممرغ در ظرفی کوچک سفت یا عسلی میشود، دیگر چه نیازی به خریدن این وسایل بیفایده است؟
کارت اعتباری نه
محمدرضا میگوید: از وقتی کارت اعتباری رواج پیدا کرد یکسری چیزها برایم راحت شد، اما مشکلات دیگر پیش آمد.
راحتی کار در این بود که دیگر نگران به سرقت رفتن پول جیبم نبودم و میدانستم این کارت برایم امنیت کافی آورده است.
اما خبر نداشتم حالا قراراست به شکل دیگری پول از جیبم پر بکشد. نمیدانم پول خرج کردن با این کارت چه لذتی دارد که هنوز به وسط ماه نرسیده حسابم خالی میشود بیآنکه خودم بدانم با داشتههای آنچه کار کردهام.
این فقط مشکل محمدرضا نیست. این مساله روانی است و باید آگاهانه با آن برخوردشود. از لحاظ روانشناسی ثابت شده که فرد پول داخل کیفش را دوست دارد و وقتی باید برای خرید چیزی آن را از دست بدهد احساس ناخوشایندی به او دست میدهد.
به همین برای خرید کمی تعلل میکند و بیشتر مایل است چیزی را بخرد که بهراستی برایش ضرورت دارد. اما این مساله در مورد کارت اعتباری صدق نمیکند.
او بهراحتی کارت را از کیفش درمیآورد، آن را به فروشنده میدهد، رمز را میگوید و لحظهای بعد همان کارت را تحویل میگیرد.
گویی این کارت صندوقچهای از سکههای طلاست که هرگز تمام نمیشود. این باعث میشود که او راحتتر و بیحسابتر پول خرج کند.
به همین دلیل پیش از موعد معمول پولش تمام میشود. به شما توصیه میکنیم اگر مجبور به استفاده از کارت اعتباری هستید مراقب خریدکردنتان باشید و همواره قیمتها را بسنجید.
لیلا رعیت
ضمیمه چاردیواری
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد