
روایتی از یک نذر ادا شده در حرم مطهر حضرت ثامنالحجج(ع)
دستهایی که به پنجره فولاد گره خورد
روزهای آخر اسفند بود، بوی عید و مواد شوینده در هم آمیخته و پیچیده بود توی خانه و مراسم خانهتکانی باشکوهی برپا بود. آن روزها، سی و اندی سال پیش را میگویم، انگار همه چیز خوشبوتر و پررنگتر بود. شاید هم چون مسئولیت یک بچه شش هفت ساله کم بود بلد بودم از لحظههایم حظ وافر ببرم و به کشفیاتم از خانهتکانی افتخار کنم!