البته دلیل اینکه بیشتر ماشینهای تاکسی در کلانشهرهای ایران تمایل دارند مثل کشورهای دیگر مسافر را دربستی سوار کنند منطقی و قابل قبول است، اما نیاز شهروندان کلانشهرها به جابهجایی فراتر از توان یگان رسمی تاکسیرانی است یا حداقل در ساعتهای اوج ترافیک مثل صبحها و عصرها در شهر بزرگی چون تهران، میشود صفهای طولانی را در ایستگاههای تاکسی رسمی و غیررسمی مشاهده کرد. از سوی دیگر دربست گرفتن تاکسی هزینه زیادی را میطلبد که منطقی نیست اینگونه تصور شود که اگر درآمدمان پایین است، حتما باید تاکسی سوار شویم.
اما مدتی است با آمدن استارتآپهایی در حوزه تاکسیرانی یا تاکسییابی و چند استارتآپ در حوزه دلالی شاهد اعتراض اصناف سنتی به این استارتآپها هستیم. سوال اینجاست که چقدر این اعتراضها منطقی، واقعی و درست است؟
از طرف دیگر آیا میتوان کسب و کارهای مدرن و نوپایی را که صددرصد مطابق روندی جهانی و الگوبرداری شده از نمونههای موفق جهان در کشورمان ایجاد شده محدود یا تعطیل کرد؟ آیا محدودیت یا تهدید به تعطیلی کار درستی است؟ مردم در کجای داستان قرار میگیرند؟ تکلیف فعالان صنفهای سنتی در مقابل ظهور و رشد شرکتهای مدرن که خدمات مشابه ارائه میکنند چیست؟
نقایص برخی از کسب و کارهای سنتی
در خبرهای هفتههای گذشته در کشور داشتیم که صنف بنگاههای املاک نارضایتی شدید خود را از سایت و اپلیکیشنی که اینترنتی خرید و فروش اجناس دست دوم در آن انجام میشود، ابراز کرده بود. بیایید شیوه بنگاههای معاملات ملکی کشور را با روش کار بنگاههای معاملات ملکی در کشوری مثل استرالیا مقایسه کنیم. در استرالیا روش خاصی برای سپردن ملک به بنگاه برای اجاره و فروش و برعکس، تقاضا برای خرید یا کرایه وجود دارد. بنگاه، واسطه به معنی واقعی میان مالک و متقاضی است و در موارد اختلاف، تعمیرات یا مسائل دیگر، این بنگاه است که بهطور قانونی وارد عمل میشود. مثلا مستاجر در مورد تعمیرات، بنگاه را در جریان میگذارد تا بنگاه با صاحب خانه مساله را مطرح و نهایتا رفع کند.
در کشور ما، این اتفاق یعنی وساطت واقعی بنگاه با دو طرف معامله، تنها در دفاتر بنگاهیها و طی چند دقیقه تا یک ساعت اتفاق میافتد. حل و فصل خواستهها، شکایات و مسائل دیگر به بنگاه مربوط نشده یا میان خود مالک و متقاضی بهطور مستقیم انجام میشود یا از طریق شورای حل اختلاف و دادگاه.
در بنگاههای معاملات ملکی ایران، خلل قوانین و مقررات در کنار مسائلی دیگر باعث شده مشتریمداری یکی از حلقههای مفقوده این کسب و کار باشد. ذکر این نکته ضروری است که بحث در مورد ساز و کار مطرح است و هدف انتقاد یا اهانت یا کم شمردن حرفه صنف نامبرده نیست.
در مورد بعدی، زیرساختهای خرید و فروش و ارائه تبلیغات رایگان را با انواع مراکز یا تک مغازههای مختلف ازجمله مراکزی مثل خیابان ملت در تهران که مرکز فروش لوازم خودروست یا میدان امام خمینی و خیابانهای معروف منتهی به آن که به نوعی مرکز فروش لوازم الکتریکی مصرفی و ساختمانی است، مقایسه کنید؛ مراکزی شلوغ، پر از مغازههای کوچک با فروشندههایی که هرقدر جوانتر هستند، همان اندازه بیحوصلهترند و با پیادهروهایی مملو از دستفروش که در همان شلوغی زیاد، راه را تنگتر کردهاند.
سختی مراجعه به این مراکز و مواجهه با انواع مغازههای بسیار کوچک در حد چند متر و رفتارهای عجیبی را که گاهی فروشندگان با مردم دارند، با خرید از طریق یک زیرساخت مطمئن از اینترنت یا پیدا کردن کالای موردنظر از طریق یک آگهی شخصی مقایسه کنید. طبیعی است شرایط وخیمی که هر روز وخیمتر هم میشود به نفع فعالان صنف فناوری اطلاعات و استارتآپها رقم بخورد. حتی اگر استارتآپها و زیرساختهای خرید آنلاین، نقایصی داشته باشند و حتی اگر مشتریمدار هم نباشند، در برابر خرید از مراکز تجمعی، شلوغ و پرتنش فروش کالاها برتری دارند، چه برسد به این که کالای موردنظر را هم با تخفیف ارائه کنند.
در این مرحله به مساله بسیار تعیینکننده قیمت میرسیم. هزینه کرایه مغازه، مخارج جاری مثل هزینه برق و تلفن، پرسنل و مالیات، مهمترین مسائلی هستند که در قیمتگذاری کالا از سوی فروشندگان تاثیر میگذارد. به دلایل زیادی، افت و خیز قیمت در یک کالای مشخص در ایران از مغازه به مغازه، به شکل بسیار بدی وجود دارد. یعنی یک کالای مشخص در مغازهای یک قیمت دارد، در مغازه کناری قیمت دیگر و در مغازهای آن طرفتر ممکن است با تفاوت زیادی ارزانتر یا گرانتر باشد. این مساله باعث سردرگمی مشتری و بیاعتمادی او میشود. بنابر این مانور بزرگ استارتآپهای ایرانی در مورد قیمت، حربهای بسیار کارساز برای جذب مشتری است.
تاکسیرانی و آژانسهای کرایه خودرو را در نظر داشته باشیم که استارتآپهای تاکسییاب، هدف انتقادهای شدید این صنف قرار گرفتهاند. بسیاری از رانندگان زحمتکش در کشور ما از حداقل امکانات شغلی و حرفهای مثل بیمه و بیمه تکمیلی محروم هستند.
همانطور که بسیاری از کارشناسان مسکن که در بنگاههای معاملات ملکی کار میکنند و بسیاری از فروشندگان، بیمه و مزایا ندارند. عوامل زیادی باعث شده رانندگان عزیز کشورمان که یکی از سختترین مشاغل را دارند و نیاز مردم را رفع میکنند، از شغل خود و شرایطی که در آن کار میکنند، احساس نارضایتی داشته باشند.
بخش بزرگی از این سرخوردگی به مقررات و قوانین و ساز و کار شرکتهای تاکسیرانی و آژانسها مربوط میشود. در کنار این مسائل، نبود استانداردهای لازمه این کار یا اجرا نشدن آن در عمل، به دلایل کاملا ملموس و قابل درک باعث میشود وقتی یک استارتآپ، یک موضوع مثل استاندارد کار کردن کولر ماشین را برای رانندگان خود وضع میکند و از طرف دیگر قیمت را کاهش میدهد و با استفاده از GPS بهترین و خلوتترین مسیر را به مسافر ارائه کند، مورد استقبال قرار گیرد. بهاینترتیب، مزایای جدیدی که استارتآپها برای مردم به ارمغان آوردهاند با شانس زیادی در برابر معایب مزمن، کهنه و حلنشده کسب و کارهای سنتی به پیروزی میرسند.
ورود استارتآپها به حوزه سنتی
چرا استارتآپها وارد قلمرو کسب و کارهای سنتی میشوند؟ پاسخ این پرسش ساده است، چون نیاز امروز مردم جهان میطلبد کارها سهلتر و با سرعتی بیشتر انجام شود. در جهان امروز استارتآپها با چند رویکرد مشخص ظهور میکنند و از تعداد زیادی استارتآپ، تعداد کمی از آنها رشد میکنند و ممکن است به شرکت بزرگی تبدیل شوند.
یکی از رویکردهای استارتآپها در جهان ورود به عرصههایی است که تا پیش از ظهور و تکامل فناوری اطلاعات و ارتباطات، بهصورت انحصاری در اختیار گروهی خاص بوده و از آنجا که در کشورهای صاحب اقتصاد آزاد و پویا، مقرراتزدایی و خصوصیسازی نهادینه و اجرا شده و انحصار از مواردی است که سعی میشود در بازارهای مختلف اتفاق نیفتد، استارتآپها با شناسایی نیاز کاربر و با رویکرد کاربرمحور، به بازارهایی که در انحصار اصناف یا گروه خاصی از فعالان بازار قرار دارد، وارد میشوند.
دعوای جدیدیها با سنتیها در خارج
یکی از پرتکرارترین نامها در میان تمام استارتآپهای موفق که وارد حوزهای انحصاری شده، Uber است. تاکسیرانی در همه جای دنیا صنفی است و پدیدهای مثل مسافرکشی که در ایران وجود دارد، در ابعاد بسیار کوچکتر و تقریبا نزدیک به صفر در کشورهای پیشرفته جهان وجود دارد. بنابراین اتحادیه تاکسیرانان در تمام کشورهای بزرگ و صاحب اقتصاد یا صنعت توریسم در جهان، قدرتمند است، اما در همان کشورها هم نیاز فراتر از ناوگان حمل و نقل
تاکسیرانی است.
باید گفته شود هزینه تاکسی در تمام کشورهای جهان بسیار بالاست، این دو دلیل باعث میشود استارتآپی مثل «اوبر»، با موفقیت زیادی مواجه شود. از سوی دیگر بدون استثنا در تمام شهرها و کشورهایی هم که وارد میشود با اعتراض اصناف تاکسیرانی مواجه میشود. این بخشی از طبیعت ورود به حوزههای انحصاری است که ممکن است قدمتی صد ساله داشته باشند.
با وجود تمام اعتراضها، بسیاری از استارتآپها کماکان در حال فعالیت هستند و حتی آنهایی که به حوزههای انحصاری وارد شدهاند همچنان به حیات خود ادامه میدهند و البته نهادهای تنظیمکننده بازار و ناظر بر فضای رقابت هم «بموقع» محدودیتها یا جرایم خاصی را برای استارتآپها قائل میشوند و نمیگذارند این بار استارتآپها انحصار ایجاد کنند.
این روشی است که در اقتصادهای پویا تعادل میان نوآوری و فعالان سنتی را حفظ میکند. این رسم روزگار در دورانی است که هر روز تغییری در حوزهای ایجاد میشود یا لااقل ظاهری تغییر یافته به مردم عرضه میشود.
اینکه تغییرات تا چه حدی واقعی یا تصنعی است بحث دیگری را میطلبد، اما در این مساله که نیاز به سهولت دسترسی از کلیدیترین روندهای هر بازاری در جهان امروزی است، حقیقتی انکارناپذیر است.
سهولت، سرعت و دسترسی در واقعیت
مساله از رونق افتادن کسب و کار اصناف سنتی حقیقتی است که با آمدن شرکتهای مدرن و استفاده آنها از فناوری اطلاعات و ارتباطات واقعا و بهطور ملموس در تمام کشورهای جهان اتفاق افتاده است. بنابراین اگر استارتآپها برای کاربر، سهولت دسترسی به خدمات، سرعت بالاتر خدماتگیری، خدماتگیری در تمام ساعتهای شبانه روز و صرفهجویی در هزینه را به همراه دارد، از آن طرف و از دید فعالان اصناف سنتی باعث بیرونقی یا از بین رفتن شغلهایی میشود که قدمت زیادی دارند.
اما حقیقت دیگر در تمام این مسائل این است که ورود فناوری به عرصه زندگی ما، ورودی یکطرفه و بیبرگشت است. یعنی با افزایش سرعت، کاهش قیمت و دسترسی سهلتر، برگشت به شرایط قبلی غیرممکن میشود و صد البته واژگانی چون دسترسی سهل و سرعت بالاتر مصادیق صد درصد و دقیقی نیستند، چراکه لزوم بهرهگیری از خدمات مدرن و بر پایه فناوری اطلاعات و ارتباطات، داشتن دستگاه ارتباطی مثل تلفن همراه هوشمند و بلد بودن استفاده از آن است.
شکاف دیجیتال مهمترین نقطه ضعف کسب و کارهای نوین و بر پایه فناوری اطلاعات و ارتباطات در تحقق سهولت، سرعت و دسترسی است. به همین دلیل واقعا کار کردن با این دستگاهها و شاید تهیه آن برای بخشی از مردم در تمام کشورهای جهان مسالهدار است. این باعث میشود بازارهای سنتی، دست کم تا سالهای زیادی پابرجا خواهند بود، حتی اگر حوزه کسب و کارشان با سیلی خروشان از استارتآپهای ریز و درشت تقسیم شود.
راه حل
پاسخ به پرسشهای مطرح شده در ابتدای این نوشته، در مورد کشورهای اروپایی، آمریکا و کانادا هم پاسخهایی صفر و یکی و فرمولوار نیست، اما نهادهای ناظر بر رقابت سالم در بازارهای مختلف، تعادل مورد نیاز را میان کسب و کارهای سنتی و مدرن برقرار میکنند. میتوان گفت در عمل هم استارتآپها و هم کسب و کارهای سنتی مزایا و معایبی دارند که نمیتوان با قطعیت به نفع یا ضرر هر کدام حکم صادر کرد. بنابراین ورود به حوزه قضاوت در این مسائل، سیاه یا سفید دیدن هیچ کدام نیست و برعکس برقراری تعادل میان سیاه و سفید و ایجاد زمینهای خاکستری است.
در ایران مساله با مسائل کشورهای صاحب اقتصاد پویا و پیشرفته در حوزه فناوری و صنعت تفاوتهایی بنیادین دارد. شاید بهترین راهحل برای این کار وضع قوانین شفاف و در جهت منافع عمومی در حوزههای تقسیم بازار و جلوگیری از انحصار و قوانین مربوط به دامپینگ باشد.
در کنار قوانین که پایه محکم رونق کسب و کارهاست، برطرف کردن نقایص موجود و گاهی ریشهدار کسب و کارهای سنتی در ایران و انعطاف داشتن آنها در برابر خواستههای مشتریان و انطباق شرایط خدمتدهی آنان به مردم با استانداردهای امروزی شاید بهترین راهحل برای همزیستی مسالمتآمیز کسب و کارهای سنتی و مدرن باشد.
محمدعلی پورخصالیان
ضمیمه کلیک جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد