شاید من وشما هم خیلی وقتها در شبکههای اجتماعی دنبالکننده صفحاتی باشیم که نمایشی از رفتارها، شیرینزبانیها، ژستها و کارهای کودکان را به نمایش میگذارد. شاید هم خود ما بهدنبال آن باشیم تا تصاویر اینچینی از فرزندانمان را در شبکههای اجتماعی و صفحات خودمان به اشتراک بگذاریم. نکته قابلتامل در این بین آن است که در نخستین مرحله ما با بهاشتراکگذاری لحظههای خصوصی و خاص فرزندانمان آنها را در معرض نگاه و قضاوت دیگران قرار میدهیم و شاید اگر آنها قدرت و درکش را داشتند هیچگاه به چنین چیزی رضایت نمیدادند. درواقع معلوم نیست فرزندان ما اگر قدرت انتخاب داشتند در برابر چنین رفتاری چگونه تصمیم میگرفتند، چراکه این عملکرد والدین در عمل نقض حقوق و حریم خصوصی بچههاست. اما هرقدر که این بچهها بزرگتر شوند از این زندگی نمایشی آسیب بیشتری میبینند و این مسأله میتواند سلامت روان آنها را بهشدت تحت تاثیر قرار داده و در آینده از آنها شخصیتی بیمار بسازد. اما ببینیم آسیبهای زندگی نمایشی زیر نگاهها و لایکهای دنبالکنندگان در شبکههای اجتماعی چه بلایی بر سر روح و روان فرزندان ما میآورد.
استفاده ابزاری از کودکان در فضای مجازی با عنوان بلاگری به شخصیت کودکان آسیب میزند و مسیر رشد طبیعی کودکان را مختل میکند. والدین با استفاده ابزاری از کودکان در فضای مجازی به او یاد میدهند که برای دیدهشدن و مفیدبودن در جامعه، فقط باید به تشویق بیرونی که همان فالوئر و لایککردن است، دست یافت.
آرایشکردن و وادارکردن کودک به گفتن حرفها و انجام رفتارهایی که با سنوسالش هیچ تناسبی ندارد علاوهبر اخلال در مسیر رشد کودک میتواند او را دچار بلوغ زودرس کند که این مسأله خود به آسیبهای متعددی در دورانهای بعدی زندگی کودکان منتهی خواهد شد.
شاید یکی از مهمترین آسیبهایی که متوجه کودکان بلاگر و اینفلوئنسر است کودکینکردن آنهاست. بدیهی است فرآیند رشد و اجتماعی شدن انسان از مسیر همین کودکیکردنها میگذرد اما این بچهها به اجبار والدینشان ناگزیرند هر روز دقایقی طولانی در مقابل دوربین قرار بگیرند و زندگی خصوصیشان را به معرض دید همگان بگذارند.
کودکان کار مجازی از وقتی خودشان را شناختهاند لباسهای خوب پوشیدهاند، ژستهای زیبا را تمرین کردهاند، گاهی وقتها آرایش کردهاند و گاهی از سوی والدین به تقلید رفتار بزرگترها وادار شدهاند. به رستورانها و مکانهای لاکچری رفتوآمد داشتهاند و تصاویر غذاها و مسافرتهای لاکچریشان را با دیگران به اشتراک گذاشتهاند، همه اینها موجب میشود تا به شکلی افراطی افرادی مصرفگرا و ظاهربین بار بیایند.
بچههایی که از کودکی با بزکشدن از سوی والدین یا بهازای رفتارها و ژستگرفتنهای مختلف لایک و فالوئر جمع کردهاند تا بیشتر دیده شوند و به منبع درآمد پدر و مادرشان تبدیل شوند، اعتمادبهنفسشان بهنوعی به نگاه و تایید دیگران وابسته شده و به شخصیتی تاییدطلب تبدیل میشوند که برای گرفتن تایید دیگران حاضراند هر کاری بکنند.
زندگیهای ویترینی حتی برای بلاگرهای بالغ هم با اضطراب همراه است، چراکه آنها میخواهند همه چیز خوب به نظر برسد و لایک و کامنت بیشتری بگیرند و فشار روانی چنین ماجرایی روی بچهها بهمراتب بیشتر است چراکه آنها بدون هیچ حق انتخابی بازیگر سناریویوالدین خود هستند وخیلیوقتها برای خوبدرآمدن این سناریو ازطرف آنها تحتفشار قرار میگیرند.
هر انسانی از بدو تولد تا لحظه مرگ حق دارد حریم خصوصی داشته و بخشی از زندگیاش فقط برای خودش باشد؛ موضوعی که درباره کودکان کار مجازی نادیده گرفته میشود و هر لحظه از زندگی و رفتارشان زیر لنز دوربین پدر و مادر قرار میگیرد و با صدها و گاهی میلیونها نفر دیگر به اشتراک گذاشته میشود.
کودکی که با فضای تایید افراطی در اینستاگرام خود مواجه میشود، با باور اینکه شخصیت منحصربهفردی است تشنگی شدیدی به تحسین و تایید دیگران در خود احساس میکند و دچار توهم موفقیت، زیبایی و قدرت و منحصربهفرد بودنش میشود و این پایه اختلالات شخصیتی همچون خودشیفتگی را در آنها ایجاد میکند.
امنیت کودکان اینستاگرامی در معرض خطر است. انتشار تصاویر کودکان حتی ممکن است فرصتی را برای کسانی که دچار اختلالات جنسی هستند ایجاد کند و برخی از والدین تصاویر کودکانشان را در اختیار این افراد قرار میدهند و بدین ترتیب امنیت فرزندانشان را به خطر میاندازند.
با بهدنیاآمدن فرزندش صفحهای هم به نام او باز کرد. صفحهای برای بهاشتراکگذاری لحظههای زیستن و قدکشیدن و بزرگشدن فرزندش با دیگران؛ لحظههایی که شاید بعضیهایشان خیلی خصوصی و محرمانه بود و اصلا ضروریت نداشت در ویترین قرار بگیرد. اما ولع دیدهشدن و لایکگرفتن باعث شد تا این روند را ادامه دهد. بهخصوص وقتی با شیطنتها و جذابیتهای کودکانه فرزندش باعث شده بود دنبالکنندگانش بیشتر شوند و رفتهرفته پیشنهادهایی برای تبلیغات هم داشت. این بدین معنا بود که میتواند از فرزندش پول دربیاورد. کافی است او را بزک کرده و جلوی دوربین قرار دهد و برای این نقشآفرینی سناریوهای جذاب و بانمک طراحی کند. سناریوهایی که برای خوب اجرا شدنش بارها سر فرزندش داد میکشید و گاهی کار به تنبیه و توهین و تحقیر هم میکشید. در نهایت وقتی به آنچه میخواست میرسید لبخندی رضایتمندانه بر چهرهاش مینشست. بعد هم لحظهبهلحظه لایکها و کامنتها را چک میکرد تا براساس بازخوردهایی که دارد بتواند سناریوهای بعدی را طراحی کرده و فرزندش را با داستان تازهای جلوی دوربین ببرد و ریلز و استوریهای جدیدی را کارگردانی کند تا تبلیغات بیشتری گرفته و پول بیشتری به جیب بزند. درست درهمین لحظهها فرزندش با انواع و اقسام فشارها و آسیبهای روانی دستوپنجه نرم میکرد و آیندهاش را به خودخواهی و پولدوستی والدینش میباخت! این برش کوتاهی از زندگی کودکانی است که از سوی والدینشان برای بلاگری در فضای مجازی به کار گرفته میشوند. کودکانی مانند آرات، پسربچهای که بهخاطر عضلات سیکسپک شکم و حرکات آکروباتیکش میشناختیم اما سال گذشته طبق اعلام باشگاه سپاهان اصفهان در ۱۰سالگی بهدلیل تمرینات سنگین، صفحات رشدش بسته شد! آرات اما فقط یکی از کودکان کار اینستاگرامی است که سرنوشت دردناکش رسانهای شد و احساس انزجار عمومی را از رفتار خانوادهاش برانگیخت. کودکان مشابه آرات را در فضایمجازی زیاد داریم. کودکانی که از لحظه تولد هیچگاه حریم خصوصی را تجربه نکردهاند و همه کارها و رفتارهایشان زیر نظر پدر و مادر است تا از آن فیلم بگیرند و در فضای مجازی بهاشتراکبگذارند، تا لایک بگیرند و درنهایت صفحاتشان تبدیل شود به فضایی برای تبلیغات و کسبوکار. کودکانی که گرچه ظاهر مرتب و اتوکشیدهای دارند اما از سوی پدر و مادرشان محکوماند به اینکه از همان لحظات نخست زندگی کار کنند و درآمدزایی داشته باشند!
کودکانی که کودکی نمیکنند و این بزرگترین ظلمی است که از سوی پدر و مادر به این بچهها تحمیل میشود.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد