بدیهی است اگر شما رفتار درست و مناسبی با فرزند خود نداشته باشید، این رفتارها روی شخصیت کودک اثر گذاشته و فرزند شما متفاوت از آن چیزی خواهد شد که شما دلتان میخواهد. بچههای ما بیشتر از آنکه شبیه انتظارات ما شوند، شبیه رفتارها و الگوهای تربیتی ما خواهند شد. اعتماد به نفس، مقولهای است که در مستقلسازی نقش مهمی دارد، یعنی این که فرد به نیروهای درونیاش جهت انجام کاری اطمینان پیدا کند و ارزش خود را بداند اما متأسفانه خانوادهها گاهی با رفتارهای خود به این موضوع لطمه میزنند.کتاب«والدین آگاه، فرزندان دلخواه» به قلم سید محمدرضا پیغمبری ضمن معرفی اصول صحیح تربیت کودک بر مبنای فرهنگ جامعه برای مربیان و والدین به سوالات اغلب خانوادهها در مورد رفتارهای کودکان نیز پاسخ داده است.
در بخشی از کتاب میخوانید:
چهار حیطهای که به اعتماد به نفس فرزندان ما کمک میکند عبارتند از:
الف) رضایت از خود در خانواده: وقتی فرد از منحصر به فرد بودن خود در خانواده، بدون مقایسه با دیگر افراد اطمینان داشته باشد، میتوان گفت اعتماد بهنفس خوبی دارد، اگر در خانواده به او محبت بیقید و شرط داشته باشیم و او را همین گونه که هست، بپذیریم به اعتماد به نفس او کمک کردهایم.
ب) رضایت ازخود: شکل ظاهری هر فرد کمک بسیاری به اعتمادبه نفس اومیکند، چنانچه یکی از روشهای کسب شخصیت و مقبولیت اجتماعی برای دختران، زیبایی ظاهر و برای پسران رقابتهای مختلف است. پس پدر و مادر هرگز نباید با گفتن کلماتی که به برداشت نازیبا از هیکل وقیافه ظاهری فرزند منجر میشود، او را تحقیر کنند.عباراتی مانند: «ازهیکلت خجالت بکش، چقدر چاق شدی، لاغر مردنی و...» که اینگونه برخوردها به این جنبه مهم اعتماد به نفس ضربه میزند.
ج) رضایت از خود در اجتماع: وقتی درجامعه و بین اطرافیان، فرد محبوبیت و مقبولیت داشته باشد، اعتماد به نفس او نیز بالا میرود، چنانچه افرادی که بهعنوان سرگروه ومبصر، مسئول جایی هستند ازاستقلال واعتماد بهنفس بیشتری برخوردارند. اغلب خانوادهها غیرمستقیم به این جنبه اعتماد به نفس ضربه میزنند مثلا با ترساندن فرزندان خود از دیگران و یا بدگویی فرزندان نزد همسایهها و فامیل، اعتماد به نفس فرزند خود را کم میکنند. با این کار از یکسو احترام فرزند نزد همسایه یا فامیل کم میشود و از دیگر سو بر اثر نصیحتهای آنها به فرزند ما، اعتماد فرزندمان را به ما نیز کم کرده و احساس حقارت میکند و این احساس حقارت، اعتماد به نفس او را کم میکند. پس همسایهها و فامیل ممکن است آدمهای قابل اعتمادی باشند، اما مشاوران خوبی نیستند که ما مشکلات فرزندانمان را به آنها بگوییم، زیرا رسیدگی به مشکلات فرزندان نیاز به تخصصی دارد که در حیطه کار هر کسی نیست. اولیا باید نکات مثبت حقیقی بچه را به دیگران بگویند تا تشویقی برای فرزند باشد و نکات منفی را فقط در خانواده به فرزند تذکر دهند و بکوشند با کمک خود فرزند، آن مشکل را حل کنند و اگر قادر به حل مشکلات خاص رفتاری نبودند با کمک مشاوران مجرب و مراجعه به مراکز مشاوره در رفع مشکل و پیگیری آن تلاش کنند.