تزئین کلاسهای درس و در و دیوار مدرسه با پرچمهای سه رنگ مثلثی و انواع چلچراغهای کاغذی زرق و برقدار و عکسهای امام و شهدای دوران انقلاب تزئین میکردیم. در این دوران تمام مدرسه وتمام دانشآموزان یکپارچه شور و شوق و اشتیاق بودند. از مدتها قبل گروههای سرود تشکیل میشد وزیرنظر معلمهای پرورشی سرودهای انقلابی تمرین میکردیم. بخش دیگری از دانشآموزان هم گروههای تئاتر تشکیل میدادند.موضوع این تئاترها هم یک جورهایی باید به انقلاب و پیروزی آن مرتبط میشد . روزنامه دیواری، شعر و دکلمه و خلاصه بساط کارهای فرهنگی از هر شکل و شمایلی برپا بود.
رقابتهایی دوستانه
تکخوانهای گروههای سرود هم از همان دوران صدای خوش و استعدادشان در آوازخوانی کشف میشد. روزنامه دیواریهایی هم که با کلی ذوق و شوق کنار هم مینشستیم و مطالبی را که یا خودمان نوشته بودیم یا از جاهای مختلف جمعآوری میکردیم با نظم و ترتیب وصفحهآرایی حرفهای وتزئین عکس وگل وحاشیهنگاریهای خاص روی مقواهای بزرگ پیاده میکردیم. روزنامه دیواریهایی که هر کلاس یا هر گروه از بچهها برای خودشان درست میکردند و بخشی از دیوار راهروی مدارس را در اشغال خودشان در میآورند و در نهایت در رقابت تنگاتنگ با یکدیگر، دو سه نمونه از روزنامههای برتر مربوط به کلاس یا گروههای برتر انتخاب میشد و در جشن نهایی ۲۲ بهمن یک بسته مداد رنگی، یک تراش فانتزی، جامدادی یا هدایایی از همین دست جایزهای بود که به سه چهار نفری که روزنامه دیواریشان برگزیده شده بود در سر صف اهدا میشد.
استعدادهایی که کشف میشد
اصلا از همان روزها استعداد خیلی از افراد در زمینههای مختلف کشف شد. همان نمایشنامههای کوتاه که برای ایام دهه فجر درسالن آمفیتئاترمدرسه پیش چشم دانشآموزان اجرامیشد،استعداد نویسندگی رادربخشی ازما بیدارکرد.همچنان که دانشآموزانی که برای ایفای نقش در این نمایشنامهها انتخاب میشدند، گرچه از خدایشان بود برای ساعاتی از کلاس درس و مدرسه و تمرینهای سخت ریاضی و انشا و املا به تمرین نمایش در نمازخانه مدرسه بپردازند اما برخی وقتی بزرگ شدند، سر از تئاتر و سینما درآوردند.
خاطرات به یاد ماندنی
ایام دهه فجربرگزاری جشنها وپذیرایی آن وساعات ولحظاتی که به بهانه تمرین گروه سرود،گروه تئاتر یادرست کردن روزنامه دیواری بااجازه معلم ازکلاس بیرون میآمدیم به دفتر پرورشی مدرسه یانمازخانه مدرسه میرفتیم و باهمکلاسیها میگفتیم و میخندیم وگاهی هم کار به دعوا وقهرهای کوتاه مدت میرسیدکه درنهایت بازبه آشتی وخنده وشور ونشاط ختممیشد.
به شیرینی شکلات
یکی ازجالبترین خاطراتی که از دهه فجر در ذهنم باقی مانده، مربوط به دوران کلاس پنجم دبستان بود. آن روزها با معلممان خانم سرافراز برای برگزاری هرچه باشکوه در مراسمهای دهه فجر کلی برنامهریزی کرده بودیم. یادم میآید آن سال مدرسه قرار گذاشته بود هر روزی از دهه فجر را یکی از کلاسها برای تمام مدرسه شکلات تهیه کند. این کار هم با مشارکت بچهها و والدین قرار بود انجام شود. به خاطر دارم آن سال آنقدر بچهها شکلات آورده بودند که بعد از پذیرایی از تمام بچههای مدرسه باز هم شکلات اضافه آمده بود! گروه سرود، روزنامه دیواری، اجرای تئاتر و کارهای فرهنگی از دیگر برنامههایی بود که آن سال بچههای کلاس با همکاری همدیگر و تحت نظارت خانم معلم به سرانجام رساندند. به خاطر دارم مراسمی که کلاس ما اجرایی کرد، یکی از بهترین مراسمهای مدرسه بود.
خاطرات به یاد ماندنی
آن سالها باران و برف زیادی زمستانها مهمان شهر و روستا بود. به همین خاطر به خصوص بهمن ماه یکی از سردترین ماههای سال بود که همیشه برف و باران زیادی را در این ایام تجربه میکردیم. آن سال هم مثل همیشه بنا بود تا مراسم ۲۲بهمن را به باشکوهترین شکل ممکن در مدرسه اجرایی کنیم و کلی هم برای آن تمرین کرده بودیم. ما یک گروه شش نفره بودیم که سرود انقلابی بهمن خونین جاویدان را سر صف و در خلال مراسم اجرا کنیم. اما به دلیل بارش برف و سرمای هوا مجبور شدیم تا مراسم را در نمازخانه مدرسه اجرا کنیم که به جهت فضای کوچک آن نسبت به حیاط مدرسه، همه بچهها به سختی در آنجا جمع شده بودند. با تمام اینها و با آنکه آنطور که دلمان میخواست، نتوانستیم سرودمان را اجرایی کنیم اما همان گروه سرود و همان اجرای شلوغ و پر همهمه در نمازخانه مدرسه آن روز جزو یکی ازبهترین خاطراتم از ایام دهه فجر است.حالا هم هروقت دهه فجر آغاز میشودودرکوچه و خیابان با تزئینات وبزرگداشتهای دهه فجر روبهرو میشوم همان حال وهوا برایم تداعی میشود و در فضای خاطرات خوش کودکی فرو میروم.