دراین میان اما برخی از معلمها بودهاند که فداکاریهایشان عمیقتر و جدیتر بوده، یاد و نامشان نهفقط برای شاگردان خودشان، بلکه برای همه مردم ایران جاودان شده و کلاس درس انسانیت را نهفقط برای بچه مدرسهایها، بلکه به وسعت کشور و چهبسا به وسعت دنیا برپا کردهاند. به بهانه سالگرد شهادت استاد و معلم بزرگ شهید مرتضی مطهری و روز معلم چند روایت از معلمان فداکار را بازخوانی کردهایم تا ارزش و جایگاه معلمها را در زندگیمان روشنتر ببینیم.
حسن امیدزاده اوج فداکاری یک انسان
ساعت۱۱شنبه۱۸بهمن سال۷۶ بخاری نفتی کلاس دانشآموزان دوم دبستان بجارسر شهرستان شفت ازتوابع استان گیلان آتش گرفت؛حسن امیدزاده، معلم دانشآموزان کلاس پنجمی زودتر ازبقیه معلمان متوجه این آتشسوزی شدوخود را به کلاس دوم دبستانی رساند. بخاری کلاس درست جلوی در، آتش گرفته بود و امکان خروج دانشآموزان وجود نداشت. ۳۰ دانشآموز دوم دبستانی درحالیکه بهشدت ترسیده بودند، کمک میخواستند. کمکم معلمان دیگر نیز متوجه این حادثه شدند و به کمک آقای امیدزاده شتافتند اما پس از نجات ۳۰ دانشآموز متوجه شدند، سر، صورت و دستهای آقا معلم بهشدت سوخته است. آقای امیدزاده پس از نجات همه دانشآموزان خودش درآتش گیر میکند ونمیتوانند اورا نجات دهند،گوش، سر، بینی وبدن آقای امیدزاده بهشدت دچار سوختگی شده بود. این معلم دیگر نتوانست به مدرسه برگردد، انگشتهای دست راستش قطع شده بود و امکان اینکه بتواند دوباره در کلاس درس حضور یابد، خیلی سخت بود. آقای امیدزاده ۱۵سال با رنج و درد سوختگی زندگی کرد. درنهایت نیز ۲۸ تیر سال ۱۳۹۱، بعد ازسالها زندگی با درد ورنج سوختگی، چشم ازجهان فروبست اما یاد ونامش همیشه درذهن دانشآموزانی که فداکارانه آنها را از شعلههای آتش نجات داد، باقی خواهد ماند؛ همچنان که یک ایران به وجود چنین معلمی افتخار میکنند. رقیه دخت، همسر مرحوم امیدزاده میگوید: «حسن آقا همیشه درد داشت؛ چراکه ۹۵درصد سوختگی داشت وتمام بدنش وصورتش سوخته بود؛ پنج انگشت دست راستش قطع شده بود. فقط پاهایش سالم بود که از پوست کشاله ران تا مچ پا را گرفته بودند و بینی و گوش او را ترمیم کرده بودند.»همسرآقای امیدزاده میگوید باوجود حادثهای که برای شوهرش اتفاق افتاده اما او هیچگاه از اینکه فداکاری انجام داده، گلهای نکرده وهمیشه از اینکه توانسته آنچه را وظیفهاش بود، انجام دهد، خدا را شاکر بود و میگفت «وجدانم راحت است».
کلاس درس میلیونی معلم مریوانی
معلم مریوانی و ماجرای تراشیدن موهای سر برای همراهی با دانشآموز بیمارش حدود۱۰سال پیش توانست تلنگری جدی به جامعه وارد کند و قدرت یک معلم و یک کلاس ۲۴نفرهاش رابرای تاثیرگذاری درسطح ملی وحتی جهانی بهرخبکشد. محمدعلی محمدیان، معلم کلاس دوم دبستان شیخ شلتوت شهر مریوان در سال تحصیلی جدید با دانشآموزی متفاوت مواجه شد. پسری به نام ماهان که به خاطر یک بیماری مو نداشت و گاهی از سوی همکلاسیهایش مورد تمسخر قرار میگرفت. این مسأله آقا معلم را رنج میداد و بهدنبال راهی بود تا هم ماهان کمتر اذیت بشود و هم بچههای کلاس درس بگیرند که نباید با کسی که مشکلی دارد، اینگونه رفتار کنند. تا اینکه آقا معلم تصمیم میگیرد موهایش را بزند تا شبیه ماهان شود!
آقای محمدیان خودش ماجرا را اینگونه روایت میکند: «تصمیم گرفتم یک کاری بکنم که بچهها اذیت نشوند. به همین خاطر هم رفتم خانه و ماشین موزنی را برداشتم تا موهایم را بزنم. اول که میخواستم موهایم را بزنم تردید داشتم که این کار درستی است یا نه؟ من ۲۴ دانشآموز دارم که ۲۳ نفر از آنان دوست داشتند آموزگارشان ظاهر آراستهای داشته باشد اما ماهان هم هست و گناه دارد که اذیت شود و رنج بکشد. در همین گیر و دار بودم که یک لحظه چهره ماهان را در آینه دیدم که به من میگفت «آموزگار موهای سرت را بزن». در نهایت هم ماهان پیروز شد و من موهای سرم را زدم.»
بعد از این ماجرا کمکم بقیه بچهها هم با آقا معلم و ماهان همراه شدند و موهایشان را زدند. آقا معلم که در فضای مجازی هم فعال است تصاویر کلاس درس و ماجرای ماهان را در فضای مجازی به اشتراک گذاشت و اینگونه شد که کلاس درس این معلم مریوانی میلیونیشد.
معلمی ایرانی به شهرت جهانی
بعضی از معلمهای ایرانی شهرتی جهانی دارند، مانند ثریا مطهرنیا که یکی از۱۰فینالیست بهترین معلمان جهان است. این معلم بیجاری درسال۲۰۲۱از بین ۱۲۱ کشور و کاندید شدن بالغ بر ۸۰۰۰معلم از سراسر دنیا، درلیست۱۰نفر برتر آنها قرار گرفت. بنیاد وارکی هرساله با همکاری یونسکو از کل دنیا سعی دارد که بهترین معلم را شناسایی و معرفی کند. لازم به ذکر است که پیش ازخانم مطهرنیا ازشهرستان بیجار استان کردستان،فردوس حاجیان که بسیاری ازکودکان دهه۸۰ اورا به نام عموفردوس میشناسند، نامزد جایزه جهانی بهترین معلم در سال۱۳۹۵ بود. ماجرای خانم مطهرنیا هم ازیکی ازدانشآموزانش به نام سارا آغاز میشود. وی خودش قصهاش را اینگونه روایت میکند: «دختربچهای در مدرسه ما بود که در شش، هفت ماهگی دچار سوختگی بسیار شدیدی شده بود. سارا بچه بسیار زرنگ و باهوشی بود اما هفت انگشتش بهطور کامل قطع شده، صورتش به شدت آسیبدیده و یکی از چشمهایش در آستانه نابینایی بود. من خانواده سارا را متقاعد کردم تا همزمان با تحصیل خودم در تهران کارهای درمان او را هم پیگیری کنم.» خانم مطهرنیا که دکترا دارد اما ترجیح داده همچنان در روستاها خدمت کند، میگوید: «از اولین روزی که من معلم شدم تمام سنوات خدمتیام در روستاها بوده؛ روستاهای صعبالعبور و بسیار محروم و مشکلات زیادی وجود داشته است اما من سعی کردم فقط تماشاگر مشکلات نباشم و تلاش کنم تا گرهی را بازکنم حتی به سختی.» ثریا مطهرنیا معلم بیجاری تحصیلکرده مدیریت دولتی، آموزش ابتدایی، مدیریت آموزشی، علوم سیاسی و دکترای برنامهریزی درسی است. وی یکی از افتخارات حوزه آموزش کشورمان است. بیتردید این معلمان فداکارقطره ای ازدریای بیکران آموزش و پرورش و معلمهایی هستند که برای آموختن و آموزاندن از جان مایه میگذارند. معلمهایی که دنیا؛ رشد را به آنها مدیون است.