در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
برخلاف گفته برخی محققان که شکلگیری اصطلاح شبنامه را در ایران، پیشتر به دوره قاجار و از زمان پیدایش روزنامه عنوان میکنند، این جریان بیشتر در دورههای تاریخی مختلف ایران برای اعلام حرفی که زدنش بهطور عام غیرقانونی بوده یا هدف خاصی را منتقل میکرده، رواج داشته است؛ چنانکه یک مورد را در تاریخ ادبیات به انوری نسبت دادهاند، ولی میتوان گفت اصطلاح رایج و کاربرد فراوان آن در دوره قاجاریه اتفاق افتاد. به زبان دیگر زمانی که روزنامه از طریق میرزا صالح شیرازی در ایران بنیانگذاری شد، شبنامه در مقابل آن قرار گرفت. به هر طریق از آنجا که روزنامه دارای مجوز دولتی بود، شبنامه برای طرح مباحث سیاسی، اجتماعی و... که اجازه چاپ در روزنامه دولتی را نداشت، مصطلح شد. چنانچه در کتاب عینالسلطنه سالور این واژه مترادف اغتشاش به کار برده شده است. این عنوان بهصورتهای مختلف در منابع تاریخی ما آمده است که مهمترین آن اعلامیهها و اعلانیههاست.
میرزا فتاحخان گرمرودی، نویسنده یکی از قدیمیترین منابع مکتوب با عنوان شبنامه است. میرزا فتاحخان گرمرودی در زمان محمد شاه قاجار به نیابت حسینخان آجودانباشی برای ماموریت سیاسی عازم دولتهای سهگانه اتریش، فرانسه و انگلستان شد.در پایان این ماموریت به خاطر حسن خدمت و موفقیتهای کسب شده، از محمد شاه قاجار نشان شیر و خورشیدی از مرتبه اول دریافت کرد.
در طول این سفر به نوشتن دو سفرنامه با نامهای «چهار فصل» و «شبنامه» اقدام کرده بود که اولی مربوط به شرح ماموریتها در اروپا و دومی مربوط به شرح جریان عیش و نوش و عشرتطلبی اروپاییها بوده که در جواب اکاذیب نسبت داده شده به ایرانیها، نوشته شده بود. وی صاحب رسالات عدیدهای است که مهمترین آنها کتاب روزنامه و کتاب شبنامه است؛ شبنامه در پاسخ یک نفر انگلیسی به نام فریز نوشته شده است. داستان از آن قرار بود که فریز به ایران آمد و در مراجعه به انگلستان کتابی منتشر کرد و طی آن از هیچگونه ناسزا و توهین و بدگویی نسبت به ایران بخصوص زنان ایران کوتاهی نکرد. میرزا فتاحخان حین ورود به لندن آن کتاب را میبیند و بیاندازه عصبانی میشود و براساس حس وطندوستی شبنامه را مینویسد.
از دیگر کسانی که جزو اولینهای انتشار شبنامه محسوب میشود شخصی بهنام حاج علیقلی صفراف، تاجری تبریزی بود و انتشار شبنامه را در ایران باب کرد. وی نویسنده، شاعر و طنزپرداز و راپورتچی دستگاه محمدعلی میرزا بود. او در عین حالی که در دستگاه حکومت شغل حساسی داشت و در مرکز استبداد بود اما سالها به انتشار شبنامه میپرداخت و مخفی کاری او و دوستانی که وی را در این کار یاری میدادند، به حدی بود که کسی گمان نمیبرد آن شبنامههای تند را او مینویسد. صفراف فعالیت سیاسی و مبارزه با دستگاه استبداد را سال 1131 قمری در آذربایجان با انتشار شبنامه شروع کرد. کسروی در صفحه 207 و 208 کتاب «تاریخ مشروطه» خود در مورد صفراف مینویسد:
«در تبریز هم کسانی پیدا شده بودند که معنی کشور و زندگانی توده را میفهمیدند و از چگونگی کشورهای اروپا آگاه میبودند... شگفتتر از همه کار صفراف است که راپورتچی باشی محمدعلی میرزا میبوده که راپورتها که میرسیده، از زیر دست او میگذشت و با چنین کاری، خود از آزادیخواهان میبوده و با آنان همراهی و همدردی میکرده و به هنگام خود، یاوریها میکرده و آنان را از گرفتاریها رها میگردانیده.»
او در عرصه روزنامهنگاری هم فعال بود و روزنامههای «احتیاج»، «اقبال» و «آذربایجان» را منتشر کرد. روزنامه احتیاج در شماره هفتم خود به دلیل چاپ مقاله انتقادی و طنزآمیزی که در آن از نیاز ایرانیان به کالا و تولیدات بیگانه، حتی قوری چای سخن به میان آمده بود، توقیف شد. اینکار به دستور حسنعلی امیر نظام گروسی، حکمران آذربایجان انجام شد. از آنجا که نوشتههای وی برای محمدعلی میرزای ولیعهد ناخوش افتاد، علیقلیخان را دستگیر و پایش را چوب زدند، اما وی باز هم دست از تلاش برنداشت و روزنامه اقبال و پس از توقیف آن روزنامه آذربایجان را منتشر کرد. جالب اینکه شماره آغازین اقبال، شماره هشت بود؛ یعنی ادامه راه احتیاج.
بخشی از مطالب روزنامه احتیاج:
آنکه شیران را کند روبه مزاج
احتیاج است احتیاج است احتیاج
ای هموطنان گرامی و ای برادران عزیز ایرانی، بیدار بیدار که عمده سبب ویرانی این چندین هزار ساله خانهای پدران و اجداد ما ایرانیان که قصر رفعت او سالها بر چرخ پهلو زدی... و کنگره عزت او قرنها با ثریا برابری نمودی... همان احتیاج است که حال چون سیل نوبنیاد، اساس و بنیاد آسایش ما رو نهاده، در خرابی آن مضایقه و فروگذاری نکرده، منهدمش مینماید و همان احتیاج است که ریشه ثروت و توانگری ما را که مخصوص ایران و قبای تن ایران بود با تیشه قهر و غلبه ساعت به ساعت از بن قطع مینماید و همان احتیاج است که چون عنکبوت با تارهای خود تار و پود وطن و خانهها را چنان به هم بافته که قدرت حرکتی را از خیال خود بگذرانیم و شب را از روز بشناسیم.
ای احتیاج چه محبس تنگی و چه دشمن دلسنگی و چه منزل خطرناکی... و چه همنشین ناپاکی... عزت ما رابردی. محنت ما را افزودی.. اکنون در بوته غمم انداختی و کار ما را ساختی. باش از قبال سایه سایه یزدان شاهنشاه ایران و از همت تجار و معتبرین وطن تا جهان باقی است اسمی از تو در ایران نگذاریم... .
او سال 1310 هـ .ق و چند سال قبل از جنبش مشروطه و در اوج سانسور دولت، مطالبی را مخفیانه منتشر و در بین مردم توزیع میکرد. او عمد لفظ شبنامه را در مقابل روزنامه برای نوشتههای خود انتخاب کرد.
منابع:
ـ آلبر، پیر و فرناندترو، تاریخ مطبوعات جهان، ترجمه دکتر هوشنگ فرخجسته، تهران، پاسارگاد، 1363.
ـ رپیکا، یان، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، ترجمه عیسی شهابی، تهران، علمی و فرهنگی، 1381.
ـ کسروی، احمد،تاریخ مشروطه ایران،انتشارات امیرکبیر.
ـ صدرهاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، اصفهان، کمال، چ2، 1363.
ـ عینالسلطنه سالور، قهرمان میرزا، روزنامه خاطرات عینالسلطنه، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران، اساطیر، 1374.
ـ روزنامه احتیاج، سال اول، شماره اول، ص 3 .
احمد فخاری / جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد