
روایتی برگرفته از زندگی شهید علی لنگرانیفراهانی، جوان دهه شصتی صنعت موشکی ایران
چشمان علی مانع خدمت و شهادت نشد
جنوب تهران هنوز سیاهپوش محرم سال ۶۴ بود. مردی با پیراهن مشکی از کوچهپسکوچههای محله گذشت. به در خانهاش که رسید خبردار شد زنش سر صبحی وسط بیمارستان پر از مجروح جنگ، پسری به دنیا آورده است. راهش را کج کرد تا اذان صلات ظهر حسینیه را به رسم مردان شهرش اقامه کند.