دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
وقتی کودک شش ساله ام برای هدیه تولدش «شطرنج» گرفت بی صبرانه منتظر آن بود تا هرچه زودتر با او بازی کنم. قواعد بازی را به او یاد دادم و بازی را شروع کردیم. او در دو دور اول برد و شطرنج همچنان برای او بهترین بازی دنیا و یا شاید هدیه تولد بود اما وقتی در دور سوم مات شد «شطرنج» دیگر جالب بودن و هیجان انگیز بودن خود را به سرعت از دست داد. او غر زد: «دیگر نمی خواهم بازی کنم» وقتی از او پرسیدم چرا با بغض گفت: «دوست ندارم.» در حالی که برخی کودکان پیش دبستانی با غلبه کردن بر شکست و دلسرد نشدن از باخت های کوچک مشکلی ندارند، این مسئله در مورد کودکان چهار یا پنج ساله بسیار شایع است که بخواهند فلسفه همیشه «بردن» و «پیروز شدن» را در پیش بگیرند و آن را تبدیل به شعاری در همه امور روزمره خود از بازی گرفته تا رفتار اجتماعی با دیگران کنند.
برای این دسته از کودکان باختن چه در بازی، چه در یک مسابقه جمعی و چه در نتیجه گرفتن از چیزی که انتظارش را داشته اند (همچون نمره ۲۰ در یک درس خاص) اتفاق ناگواری است که ممکن است واکنش های منفی شدیدی مانند یأس و دلسردی بیش از حد، گریه بی امان و یا لجبازی های بی دلیل را به همراه بیاورد. ماورین اُبرین، استاد روانشناسی از دانشگاه بوستون می گوید: «در این سن و سال بچه ها دوست دارند در هر کاری که انجام می دهند بهترین، سرترین و سرآمدترین باشند. بردن و پیروز شدن باعث می شود کودکتان احساس تسلط بیشتری بر عناصر پیرامون خود داشته باشد از سوی دیگر پیروزی او می تواند به رفتارهای محبت آمیز و توجه بیشتری از سوی والدین اش همچون تشویق، تحسین و... منجر شود و این اعتماد به نفس او را تقویت می کند.»
مسلماً هیچ کسی شکست یا باختن را دوست ندارد، اما یک کودک پیش دبستانی ممکن است شکست را نشانه ناتوانی و عجز و بی لیاقتی تلقی کند.
● مسابقه همیشه پابرجاست
بچه ها در این سن آنقدر درگیر بردن و پیروز شدن هستند که در حقیقت ممکن است اتفاقات عادی یا کارهای روزمره خود مانند «غذا خوردن» و یا «لباس پوشیدن» را به عرصه مسابقه تبدیل کنند. هر بار که دختر پنج ساله ام از ماشین پیاده می شود مسیر پارکینگ تا در خانه را با سرعت هرچه تمام تر می دود و فریاد می کشد من بردم! و هدف او پیشی گرفتن از خواهر بزرگترش در رسیدن به در خانه است.
یک کودک برای بردن ممکن است به شیوه های مختلفی همچون غر زدن، متهم کردن حریفش به تقلب و یا ابداع قواعد تازه بازی و نپذیرفتن قواعد اصلی روی بیاورد و یا صرفاً حاضر به باختن و یا پذیرفتن آن نباشد و یک فعالیت یا بازی جذاب و سرگرم کننده را کنار بگذارد.
سندرم «باخت اکراهی» یا همان نپذیرفتن باخت باید از همان اول شناخته شود چراکه اگر با کودک تا سنین دبستانی باقی بماند دوستان و هم سن و سالان او ممکن است حاضر به بازی یا شرکت دادن او در فعالیت ها و مسابقات جمعی شان نباشد.
متخصصان کودک عقیده دارند: «پذیرفتن هرگونه باختی در کنار هرگونه بردی به کودک یاد می دهد بازیکن خوبی باشد و به توانایی های خود همواره به دیده احترام و ارزش بنگرد و از همراه شدن با جمع هراسی به دل راه ندهد.»
● پدر و مادر الگو هستند
برخی والدین «ناآگاهانه» رفتار همیشه پیروزمندانه یا بردطلبی را در کودکان تقویت می کنند، بخصوص آن دسته از کودکانی که به ورزش های جمعی مثل فوتبال، شنا، دو و... می پردازند.
بچه ها به نوع واکنش والدینشان خیلی حساسند. اگر همیشه پیروز شدن و بردن کودکتان در مسابقه ها را مدنظر قرار دهید و به عبارتی دیگر همه تلاش تان امتیاز، نمره، پیروزی و بردن باشد کودکتان نیز همواره این فشار روحی را بر دوش خود احساس خواهد کرد تا شما را راضی نگه دارد. بنابراین برای تغییر نگرش کودکتان به ماهیت بازی یا برد و باخت کارشناسان توصیه می کنند از نتیجه نهایی چشم پوشی کنید و در عوض بر این تأکید کنید صرفاً تلاش و کوشش او در نیل به هدف و رسیدن به جایگاه قهرمانی اهمیت دارد. به او بگویید احساس ناراحتی هنگام باخت یا شکست امری طبیعی است، اما اگر می خواهد دوستان و دیگر اعضای تیم بار دیگر او را به جمع خود راه دهند، بهتر است به باخت خود فکر نکند و «پیروزی» یا «بردهای» آتی را مدنظر قرار دهد. در اینجا به شما چهار راهکار پیشنهاد خواهد شد تا به کودکانتان کمک کنید با شکست یا باخت و پذیرفتن آن کنار بیایند.
اجازه دهید گاهی ببازد: اگر به کودکتان همواره اجازه دهید در هر رقابت یا مسابقه ای پیروز شود و یا رفتاری پیروزطلبانه داشته باشد او انتظاراتی غیرواقع گرایانه خواهد داشت و هنگام رقابت با حریفی دیگر شکست یا باخت را نخواهد پذیرفت و در کنار آمدن با آن برایش مشکل خواهد بود.
یک کودک احتیاج دارد هم احساس باختن و هم احساس بردن را تجربه کند. به یاد داشته باشید همیشه بردن لذت و شیرینی پیروزی را کمرنگ و درد و ناراحتی شکست را دو چندان می کند.» اصرار کنید عادلانه بازی کند: پیش از هرگونه بازی یا مسابقه ای از او قول بگیرید که به قواعد بازی پایبند بماند و در صورت باخت عرصه رقابت را ترک نکند.
هنگام انجام این توافق به هم دست دهید و در طول بازی به او یادآوری کنید که هدف لذت بردن از بازی است، نه چیز دیگری. برای او از مرام و مردانگی ورزشکاران واقعی و حرفه ای مثال بزنید و به او یادآور شوید اخلاق ورزشکاری را در هر ورزش و رقابتی رعایت کند.
به او یاد دهید که به احساسات دوستانش احترام بگذارد: خوب است کودکتان پس از بردن در مسابقه دوچرخه سواری از پیروزی اش خوشحال باشد و اظهار شادمانی کند اما او باید یاد بگیرد که این پیروزی را به رخ حریف بازنده نکشد و به او فخر نفروشد.
به او توضیح دهید که دوست او از باختش ناراحت است و کودکتان را تشویق کنید تا به دوستش دلگرمی دهد و او را برای پیروزی در دور بعدی مسابقات تشویق کند.
او را تشویق کنید: اگر کودکتان روحیه خوبی در پذیرفتن باخت یا شکست دارد او را تحسین کنید و برای مثال در جمع و یا در حضور پدرش به او بگویید: «اگرچه امروز در بازی شطرنج از تو بردم اما شطرنج باز خوبی هستی، امروز شانس با من بود وگرنه می دانم که فردا تو مرا مات می کنی.»
● پاسخ کارشناسی پیامدهای شکست
کودک در سن ۱/۵ تا دو سالگی به معنای واقعی، مفهوم بازی و روش های بازی کردن را می آموزد. او یادمی گیرد که چگونه از اسباب بازی هایش استفاده کرده و چگونه به صورت نظام دار با آنها بازی کند. اگر نظاره گر بازی کودکان باشید، متوجه خواهید شد که او بارها با قطعات مختلف، اشکال گوناگون ساخته و آنهارا خراب می کند و خراب شدن و از بین رفتن اشکال، برای او لذت بخش است اما زمانی که کودک، بازی های اجتماعی خود را از سن پنج سالگی آغاز می کند، بازی شکل دیگری گرفته و معنا و مفهوم دیگری پیدا خواهد کرد. در این مرحله کودک در عرصه رقابت قرار می گیرد و واژه های «برد» و «باخت» برای او معنادار می شود.
کودک هنگام بازی تمایل دارد به انجام بازی های معنادار اجتماعی بپردازد و در میدان رقابت با کنارگذاشتن دوستان، پیروزی را از آن خود کند.
نقش والدین در القای مفهوم شکست و موفقیت و قبول آن توسط کودکان حائز اهمیت است. والدینی که کودکانشان را هنگام موفقیت تشویق کرده، یا هنگام شکست آنها را مورد سرزنش قرار می دهند، به کودکان خود آموزش می دهند که شکست و موفقیت را دو رکن اصلی هنگام بازی قرار دهند که ممکن است احساس انزجار و نفرت از شکست در کودک به وجود آید و او برای رسیدن به موفقیت تلاش کاذبی را آغاز کند.در این میان عده ای از کودکان نسبت به شکست حس منفی پیدا کرده و دچار یأس و ناامیدی می شوند. در صورتی که هدف از بازی، آموزش شیوه های برقراری تعامل اجتماعی و تجربه شکست و موفقیت است.
برخی والدین کمالگرا و پرتوقع از کودکان خود انتظار دارند که فرزندانشان همه کارهای خود را به نحو احسن انجام داده و در تمام زمینه ها موفق باشند، این طرز تفکر باعث می شود که کودک فقط برای تأیید والدین خود تلاش کند و شکست را پایان همه چیز بداند. این قبیل والدین بدون توجه به توانمندی های جسمی و روانی کودکانشان سعی می کنند او را به موفقیت های پی درپی سوق دهند، غافل از این که این کار مؤثر واقع نخواهد شد.والدین باید هنگام بازی پیامدهای شکست را برای او توجیه کنند و به کودک اجازه دهند که برخی اوقات پیروز شود و او را مورد تشویق قرار دهند و گاهی اوقات طعم شکست را به او چشانده و به او بگویند «هیچ اشکالی نداره، بازی ادامه داره.» چنین پیامهایی اثر روانشناختی مثبت به کودک داشته و نقش مهمی در رشد اجتماعی او و قبول تنبیه ها و شکست ها در زندگی آینده وی دارد.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد