نه تنها در کشورهای اروپایی که در کشورهای جنوب شرق آسیا، مبنای آموزش بر اساس شکوفایی استعداد و پرورش خلاقیت دانشآموزان است و نظام آموزشی صرفا به این منظور پایهگذاری شده است و دستاندرکاران و مسئولان تکلیف و وظیفه خود میدانند برای نیل به این مقصود برنامهریزی کنند و نتیجه هم آن میشود که همه میبینیم؛ جوانانی به راستی تلاشگر، هدفمند، خلاق، با درک مفاهیم آموزشی، چرخه اقتصاد و سیاست جامعه را در دست میگیرند و قدم در راه شکوفایی کشور خود میگذارند اما آیا نظام آموزشی ما توانسته است موفق عمل کند؟ اگر جواب آری است پس جمعیت فارغالتحصیل مقطع دیپلم پشت درهای بسته کنکور، سرخوردگی، انزوا و بیانگیزگی و بیکاری نشان چیست جز این که نظام آموزشی ما با چالشهای اساسی روبهروست؟
در زمانی نه چندان دور که فضای جامعه یکدست و یکپارچه بود و همه افراد به نوعی در یک سطح علمی و آموزشی قرار داشتند و تفکیک مدارس به اسم دولتی، هیات امنایی، نمونه دولتی و تیزهوشان نبود و کلاسهای آموزش خصوصی حتی برای پایههای ابتدایی وجود نداشت و مهمتر از همه ملاک قبولی دانشآموز نمره بود و نه چیز دیگر، آب از آب تکان نمیخورد و همه در یک جهت و همسو گام برمیداشتند تا پایان متوسطه و دانشگاه و«هر کس مزد آن میگرفت جان برادر که کار کرد». و آنهایی هم که اهل درس نبودند به هر دلیلی بستر کارشان فراهم بود.
نسل امروز که در عصر ارتباطات و فناوری اطلاعات روزگار میگذراند و در کسری از ثانیه حجم وسیعی از اخبار و آگاهیها را از فضای مجازی میگیرد از صبح پشت میزهای مدرسه، مفاهیم صرفا انتزاعی را به خوردش میدهند که به جرات میتوان گفت در آینده کاری او به کارش نمیآید.
باید بپذیریم که کودک امروزی کودک دهه ۴۰، ۵۰، ۶۰ و حتی قبلتر از آن نیست و پیوسته اطلاعات گستردهای در تمام حوزههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، روانشناسی و... میگیرد. پر بیراه نگفتهایم که هر دانشآموز و حتی کودک امروزی خود اقتصاددان، عالم و سیاستگذار است. کودک امروزی انسانی منفعل نیست که اطلاعات دستهبندی شده را در چارچوب کتابهایی مدون و قطور بیاموزد یا بپذیرد و با باری از کتاب هر روز روانه مدرسه شود. دنیای امروزی برایش دنیای سرعت، تکاپو و جهش است آن هم با سبکبالی و در کمترین زمان، او در دنیایی سیر میکند که برای هر چیزی تحلیلی دارد و به هر موضوعی نگاهی خاص، آیا میتوان او را در چارچوبی مقید و پایبند کرد؟ البته همیشه استثنائاتی وجود دارد که بر کسی پوشیده نیست.
آیا زمان آن نرسیده که در اساسنامه آموزشی ما بازنگری جدی صورت گیرد و چارهای بکر اندیشیده شود تا شاهد بیشمار دانشآموز صرفا مدرک بهدستی که بدون هیچ گونه مهارت و شایستگی و صرفا به دلیل داشتن مدرک علمی، البته اگر بتوان گفت علمی! بیکار و خیابان پرکن نباشیم؟ آیا بهتر نیست به جای سوم راهنمایی یا همان دوره اول دبیرستان، دانشآموز از پایه سوم ابتدایی جهتدهی و هدایت شود؟ آیا وقت آن نرسیده که برای سه ماه تعطیلی دانشآموزان برنامهریزی اصولی و مدون زیر نظر مدرسه صورت پذیرد تا دانشآموز از فضای مدرسه به کل منفک نشود و مهارتی بر پایه استعدادش بیاموزد و پیشتر آینده شغلی خود را تضمین کند؟
شواهد و خروجی نظام آموزشی ما نشان میدهد که اساسنامه وزرات آموزش و پرورش باید با توجه به مقتضیات جامعه کنونی، بهروزرسانی شود و باید تولیدی دیگر صورت پذیرد از جنس درک دانشآموزان امروزی، ایجاد فرصتهای مهارتی، شناخت استعدادها و توانمندیها، با هدایت و رهبری افرادی از همین جنس، همین نسل، با همین درک و همین فهم....
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد