همیشه خیالش راحت است که یکی را در کنار خودش دارد و از حمایت خواهرها، برادرها و اعضای خانوادهاش برخوردار خواهد بود.خیالش راحت است که هیچوقت تنها نمیماند و هرگاه برایش مشکلی پیش بیاید یا به دردسر بخورد پشتش به کوه حمایت اعضای خانوادهاش گرم است. او این شانس را داشته که در یک خانواده پرجمعیت متولد شده و زندگی کند و طعم خوش داشتن چند خواهر و برادر را بچشد.
انقراض خاله، عمو، دایی و عمه
فکرش را بکنید دنیای بدون خواهر، بردار، خاله، عمه، دایی و عمو چقدر کسلکننده و دوست نداشتنی است. اصلا وقتی طعم داشتن این عزیزان را نچشیده باشی قرار است با چه کسی ارتباط بگیری و چه کسانی را دوست داشته باشی؟ اما واقعیت اینجاست که بعد از دهه ۶۰ با کاهش قابل توجه رشد جمعیت مواجه بودیم و بسیاری از دهه هفتادی و از آن بیشتر دهه هشتادیها تکفرزند بودهاند و این تکفرزندی به معنای انقراض تدریجی نسل عمه، عمو، دایی و خاله است! اقوام و خویشاوندانی که شاید طعم حضور و محبتشان را هیچگاه نتوانیم برای کسانی که این طعم را نچشیدهاند توضیح بدهیم.
حال و احوال جمعیتیمان خوب نیست
مادران دهه شصتی فرزند زیاد داشتند و خانوادههایی با پنج، شش فرزند عادی بود. کاهش سریع نرخ باروری از ۶.۵فرزند به ازای هر زن در دهه ۶۰به حدود ۱.۸فرزند درسال۱۳۹۰ و افزایش جزئی آن تا حدود دو فرزند در پنج سال منتهی به سرشماری۱۳۹۵ در طول تاریخ کشور بیسابقه بوده است. برآوردهای مرکز آمار ایران بر مبنای اطلاعات سازمان ثبت احوال نشان میدهد، میزان باروری کل ایران (برای جمعیت ایرانی) در سالهای ۱۳۹۶و۱۳۹۷و۱۳۹۸،۱۳۹۹و۱۴۰۰به ترتیب برابر ۲.۰۹، ۱.۹۵، ۱.۴۷، ۱.۶۵ و ۱.۶۱فرزند بهازای هر زن بوده است. درسالهای۱۴۰۱و۱۴۰۲ نرخ باروری درحدود۱.۶تثبیت شده است.تمام استانهای کشور کاهش میزان باروری کل را در سالهای اخیر تجربه کردهاند، به طوری که کاهش میزان باروری در اقصی نقاط ایران به مسألهای فراگیر تبدیل شده است. این یعنی اوضاع جمعیتی کشورمان اصلا خوب نیست.
پیری
هنوز هم اگر به اطراف خود نگاه کنید متوجه خواهید شد تعداد سالمندان نسبت به جوانها و میانسالان کمتر است. بر اساس آخرین برآوردهای مرکز آمار ایران، ۹میلیون و ۵۲۱ هزار سالمند در کشور زندگی میکنند که پنج میلیون و ۸۹۷ هزار نفر آنها در سنین بین ۶۰ تا ۷۰ سال، دو میلیون و ۶۵۸ هزار نفر در سنین بین ۷۰ تا ۸۰ سال و ۹۶۶ هزار نفر از سالمندان کشور نیز در سنین بالاتر از ۸۰ سال قرار دارند. جمعیت سالمندان (افراد بالای ۶۵ سال) در ایران، با توجه به نرخ رشد سریع آن به شدت در حال افزایش است و میتوان گفت نرخ رشد و میزان جمعیت سالمند ایران از بسیاری کشورها بیشتر است. همین واقعیت به ما گوشزد میکند که باید از الان برای تأمین نیازهای آنها اقدامات لازم را انجام داد.
فقدان نیروی کار
تصور کنید جامعهای را که از پیرمردان و پیرزنان تشکیل شده باشد! درست است که سالمندان برکتهای زندگی هستند و احترامشان واجب است اما خب، همین احترام به سالمندان و شرایط سنی آنها موجب میشود تانتوانند دراین سن وسال کار و فعالیت داشته باشند و وقتی یکسوم از جمعیت کشور سالمند باشند، دیگر چه کسی قرار است کار کند و چرخهای اقتصاد کشور را بچرخاند؟! بنابراین دو راهکار بیشتر باقی نمیماند؛ یا باید همین سالمندان در دوران کهولت و پیری همچنان سر کار حاضر شوند یا از دیگر کشورها نیروی کار بیاوریم که البته فرضیه دوم با توجه به مشکل جهانی کاهش جمعیت، خیلی شدنی نیست!
سفرههای پر برکت و شلوغ
سفرههایی که از این سر اتاق تا آن سراتاق پهن است و دور تا دورش پرازآدمهایی است که سبد سبد گل خنده روی لبانشان نشسته و از بودن در کنار هم لذت میبرند.این تصویری است که حضور دریک خانواده پرجمعیت رادرذهنمان تداعی میکند. خانوادههای گستردهای که گرچه امروز تعدادشان کم شده اما وقتی واردشان میشوی واین همه محبت وصمیمیت میان آنها را میبینی و درک میکنی دلت میخواهد در چنین خانوادهای حضورداشته باشی و اصلا خودت هم یک خانواده بزرگ، با تعداد فرزندان زیاد و فضایی صمیمی داشته باشی. خانوادهای که همیشه یکی را داری که تو را همراهی کند، برایت نگران باشد.
تاوان یک اشتباه
حالا چندسالی میشودمتوجه اشتباهمان درحوزه جمعیت شدهایم،هرچنداین اشتباه برایمان گران تمام شده ووضعیت جمعیتی کشورمان بحرانی است و آمارهای جمعیتی نشان میدهد چیزی تاصفر وحتی منفی شدن رشدجمعیت کشورمان باقی نمانده است! این یعنی اگر وضع به همین منوال پیش برود تا چند سال آینده ممکن است نسل ایرانیها منقرض شود! این مسأله بهخصوص دربرخی از اقوام و استانها جدیتر است. بهطور نمونه رشدجمعیت در استان گیلان به گونه نگرانکنندهای پایین است و میتواند ما را با فاجعه حذف یک قوم و نژاد ایرانی در سالهای نهچندان دور مواجه کند.
تنهایی
مادربزرگها و پدربزرگها کلی فرزند و نوه و نتیجه دارند که تنهایشان نمیگذارند و بالاخره یکی دو تا از آنها هستند که به مادربزرگ و پدربزرگشان سر بزنند و آنها را تنها نگذارند. اما اگر اوضاع بر همین منوال پیش برود و همچنان خانوادهها ترجیح بدهند یکی دو تا فرزند داشته باشند، طی سالهای آینده حدود یکسوم جمعیت کشورمان را سالمندان تشکیل خواهند داد. این پیشبینی تا سال ۱۴۳۰ محقق میشود؛ دورانی که احتمالا خیلی ازماهم درزمره سالمندان هستیم ووقتی به دور وبرمان نگاه میکنیم از هرسه نفر، یک نفر سالمند است! تفاوت سالمندی ما با سالمندان امروز این است که پدر و مادر یا پدر بزرگ و مادربزرگ ما چندین فرزند و نوه و نتیجه داشتند اما بسیاری از ما یا فرزند نداریم یا نهایتا یکی دو فرزند داریم و تنهایی، سرنوشت محتوممان خواهد بود!
رکورددار شدیم!
شاید خیلی هم تقصیر مردم نباشد! سیاستهای جامعه دراواخردهه۶۰ واوایل دهه ۷۰ بود که موجب فرهنگ مردم ما از خانوادههای پرجمعیت و گسترده به سمت خانوادههای کمجمعیت و هستهای تغییر کند و خانوادهها ترجیح بدهند یکی دو تا فرزند بیشتر نداشته باشند. بر این اساس تفکر مردم از « هر کس که دندان دهد، نان دهد» به سمت « فرزند کمتر، زندگی بهتر» تغییر کرد و از قوطی کبریت گرفته تا شامپو بیلبوردهای شهری همه و همه داشتن فرزند کمتر و مزایای آن را برای مردم تکرار و آنها را به داشتن فرزند کمتر تشویق میکردند. این مسأله به همراه چالشهای اقتصادی و تغییرات گسترده فرهنگی در دوران پس از جنگ، موجب شد تا با کاهش جمعیتی فراتر از تصور سیاستگذاران مواجه شویم و درسرعت کاهش جمعیت در میان کشورهای دنیا رکورددار باشیم! شاید خیلی هم تقصیرمردم نباشد!سیاستهای جامعه دراواخردهه۶۰واوایل دهه۷۰بود که موجب فرهنگ مردم ما از خانوادههای پرجمعیت و گسترده به سمت خانوادههای کمجمعیت و هستهای تغییر کند و خانوادهها ترجیح بدهند یکی دو تا فرزند بیشتر نداشته باشند. بر این اساس تفکر مردم از«هرکس که دندان دهد، نان دهد» به سمت«فرزند کمتر، زندگی بهتر» تغییر کرد و از قوطی کبریت گرفته تا شامپو بیلبوردهای شهری همه و همه داشتن فرزند کمتر ومزایای آن را برای مردم تکرار و آنها را به داشتن فرزند کمتر تشویق میکردند. این مسأله به همراه چالشهای اقتصادی و تغییرات گسترده فرهنگی دردوران پس از جنگ، موجب شد تا با کاهش جمعیتی فراتر از تصور سیاستگذاران مواجه شویم و در سرعت کاهش جمعیت درمیان کشورهای دنیا رکورددار باشیم!
وقتی عصای پیری نداریم!
به قول قدیمیها بچهها عصای پیری والدین هستند اما پدر و مادرهایی که یک یا دو فرزند دارند خیلی وقتها تنها میمانند، چون همین یکی دو فرزند هم ممکن است نتوانند لزوما در کنار آنها زندگی کنند یا عصای پیریشان باشند. در خانوادههای گستردهتر و با تعداد فرزندان بیشتر اما احتمال تنها ماندن پدر و مادر کمتر است. براین اساس میبینیم که کاهش جمعیت جدای ازتبعات اجتماعیاش همچون پیری سیمای جامعه، هزینههایی که نگهداری از سالمندان ودرمان بیماریها و توانبخشی آنها روی دست جامعه میگذارد، نداشتن نیروی کار و بسیاری از موضوعات دیگر در زندگی فردی و خانوادگی ما هم تاثیرات عمیق و گستردهای دارد. خانوادههای هستهای هیچگاه از حمایت و همراهی خانوادههای گسترده برخوردار نیستند و تنهایی و نداشتن همراه و همدل یکی از اصلیترین موضوعاتی است که خانوادههای هستهای دارای یکی دو فرزند با آن دستوپنجه نرممیکنند.انگار خود مردم هم کمکم فهمیدهاند تکفرزندی میتواند تبعات گستردهای داشته باشد و از سوی دیگر با تلاش رسانهها ومشوقهای قانونی همچون قانون جوانی جمعیت و حمایت از خانواده دردو سال بهتازگی شاهد افزایش تولد فرزندان سوم و چهارم و پنجم بودهایم. این بدین معناست که تابوی داشتن فرزند زیاد و خانوادههای شلوغ و پرجمعیت شکسته است و دیگر داشتن فرزند زیاد عار به حساب نمیآید. انگار رفتهرفته شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» از ذهن بخشی ازجامعه زدوده شده ولااقل خانوادههایی که دوست دارند فرزند بیشتری داشته باشند با نگاههای تند و تنبیههایی نظیر عدم صدور دفترچه بیمهدرمانی از سوی سازمانهای بیمهگر مواجه نیستند و این خودش نشانه خوبی است و شاید نویدبخش آن باشد که بتوانیم وضعیت جمعیتی کشورمان را برای سالهای آینده بهبود ببخشیم.
فرصتی که از دست میرود
با وجود بهبود آمار تولد فرزندان سوم به بعد، آمار تولد فرزندان اول و دوم کاهشی بوده است. این کاهش به دو دلیل اتفاق افتاده. نخست اینکه آمار ازدواج در کشور پایین آمده و دلیل دوم هم بهواسطه تاخیر درفرزندآوری است.درواقع حتی آنهایی هم که بهموقع ازدواج میکنند وشرایط فرزندآوری دارندترجیح میدهنددیرتر بچهدارشوند! این موضوعی است که موجب میشود تا فرصت باروری زوجهای جوان از بین برود.به گونهای که وقتی به خودمیآیندمیبینند فقط میتوانندهمان یکی دو فرزند راداشته باشندو دیگر فرصت و شرایط باروری ندارند. بگذریم از اینکه بالارفتن سن ازدواج هم فرصت باروری را از بسیاری ازجوانان میگیرد.