پدرش که شیمیدان معروفی بود، وی را به مدرسه کریستیانا فرستاد تا در آنجا درس وزارت بخواند، اما او که به این رشته علاقه نداشت، در امتحانات قبول نشد و تحصیل در آن مدرسه را رها کرد. در عوض به انجمن موسیقی پیوست و با جان و دل به تمرین هنری پرداخت که گویی گل وجودش را با آن سرشته بودند.
او شاگرد زبدهای بود، اما متاسفانه استادان خوبی نداشت. معلمان آن مجموعه همگی ضعیف بودند و به همین دلیل، او هم مانند دیگران نتوانست اجرایی در خور ارائه کند. در این باره منتقدی در مجلهای ایتالیایی نوشت: «اوله بول هنرمندی بااستعداد است که کاری بلد نیست. اگر او را یک تکه الماس بدانیم، باید بگوییم قیمتی و ارزشمند است، اما چون هنوز خشن است و تراش نخورده، درخششی ندارد.» اگر شما جای اوله بول بودید چه میکردید؟ از شنیدن این انتقادهای تند برمیآشفتید و کار مورد علاقهتان را رها میکردید، یا تصمیم میگرفتید به انتقادها بیندیشید و تامل کنید، شاید آنها درست و کارساز باشند؟!
اوله بول راه دوم را انتخاب کرد. او به دفتر همان مجله رفت و از مدیر آنجا خواهش کرد وی را به فرد منتقد معرفی کند. آنها هم که از درخواست نوازنده جوان متعجب شده بودند، او را به اتاق منتقد هفتاد ساله راهنمایی کردند. تمام بعدازظهر آن روز را آن دو با هم گذراندند و اوله بول از تجربیات مرد دنیادیده استفاده کرد، سپس در نهایت سپاسگزاری آنجا را ترک گفت.
اکنون او باید نصیحتهای آن مرد را به کار میبست. به همین دلیل از شرکت در کلاسهای موسیقی که پیشتر میرفت، امتناع کرد و برای تحصیل سراغ زبدهترین استادان رفت. او به مدت شش ماه تمام هر روزه برای ساعتهای طولانی زیر نظر استاد تمرین میکرد و پس از گذشت این مدت، دوباره و اما این بار با دستی پر به کنسرتهایش بازگشت. او در بیست و شش سالگی به یکی از مشهورترین نوازندگان اروپا تبدیل شد. (ضمیمه چاردیواری)
مترجم: لیلا رعیت
منبع: inspirational stories
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد