اما اصل ماجرا چیست؟اینکه قرار است با ازدواج و شروع زندگی مشترک، همه چیز بهخوبی و خوشی باشد و کار به جایی نرسد که برای داشتن یکزندگی عادی، بخواهیم از دادگاه و قاضی کمک بگیریم؛ اما اگر رسید چه؟ واقعیت این است که در نظام قانونی هر کشور، ازدواج علاوهبر پیوندی عاطفی و اخلاقی میان دو انسان، در چارچوبی خاص تعریف و توافقی دوجانبه محسوب میشود.
چارچوبهایی حقوقی که در عرف، مذهب و اصول هر کشور متفاوت است.پس ضروری است پیش از ثبت رسمی ازدواج، از تمام حقوقی که به ما داده میشود و البته گرفته میشود آگاه باشیم تا بعدا جای اما و اگری برایمان نماند و نشود حکایت خربزهای که خوردهایم و حالا باید پای لرزش بنشینیم.
ازدواج فقط عاشقی کردن به تنهایی نیست؛ البته که درست است اصل کاریاش همان علاقه دو طرفه و انتخاب یاری همکفو برای ادامه مسیر زندگی است اما در کشور ما و البته خیلی از کشورهای دنیا، عاشقی دو نفر و نهایتا ازدواج، مسؤولیتهایی اخلاقی، شرعی و قانونی با خودش به همراه دارد که با امضای عقدنامه، یعنی همه آنها را پذیرفتهایم. این همان چیزی است که خیلی از جوانها، دختران یا پسران، آن را میدانند و برای همین است که در شرایط امروز، زیر بار پذیرفتن چنین مسوولیتهایی نمیروند.
مسوولیتهایی که اگر نگاهی اخلاقی به آن داشته باشیم، میتواند شیرین باشد اما امان از آن وقتی که سر ناسازگاری با خودمان، طرف مقابلمان و زندگی برداریم و بخواهیم همهچیز را با دو دوتا چهارتا پیش ببریم؛ آنوقت است که به نتیجه رسیدن حساب و کتاب امروزمان، نیاز به شرط و شروط پیش از ازدواج دارد.
پس بهتر است پیش از ازدواج درباره همه آنچیزی که در ذهنتان میگذرد با همدیگر صحبت کنید و بدانید که قرار است چه مسؤولیتهایی را در زندگی پیشرو به عهده بگیرید تا بعدا چه از لحاظ اخلاقی و چه از نظر قانونی، با همدیگر به مشکل برنخورید.
دوستی بود که میگفت هیچوقت کار با کپسول آتشنشانی را یاد نگرفتم؛ شاید هم دلم نمیخواست یاد بگیرم. چون هیچوقت نمیتوانم تصور کنم خانهام آتش گرفته است که لازم باشد از کپسول آتشنشانی برای خاموش کردن آتش استفاده کنم.
خوشبینیاش قابل تقدیر است اما آیندهنگری چه میشود؟ درست است که قرار نیست جایی آتش بگیرد اما کار یکبار میشود. یعنی انشاا... که خانهتان هیچوقت آتش نمیگیرد اما اگر گرفت هم خیالتان راحت است که ابزاری برای خاموش کردن دارید و نحوه کار با آن را بلد هستید.
آگاهی درباره شرایط و حق و حقوق بعد از ازدواج هم همین است؛ خوشبینانهاش این است که ما با فردی ازدواج میکنیم که انسانیت و اخلاق، معیار رفتارهای اوست و نیاز به سند و مدرک و امضایی برای رسیدن به حقوقمان نداریم اما با ذهنیت خوب وارد زندگی مشترک شدن یک موضوع است و احتمال خطا و آتش گرفتن هم موضوعی دیگر.
بنابراین پیش از ازدواج، علم و آگاهیتان درباره حقوقی را که بهدست میآورید و حقوقی که از دست میدهید بالا ببرید تا روزی نرسد که غصه ندانستنهای روز اولتان را بخورید. اینطور که به نظر میرسد، آموزشها و مشاورههای پیش از ازدواج به قدر کافی هدفمند نیست و عملا زوجهای جوان اطلاعی از حق و حقوق قانونی خود ندارند؛ آنقدر که درست زمانی از آنها آگاه میشوند که دچار اختلاف و گاهی خواهان طلاق میشوند.
در این زمان است که زوجین به اهمیت امضاهایی که بدون اطلاع در عقدنامه زدهاند، پی میبرند و به ناچار سعی میکنند با مراجعه به مراجع قضایی و مشاوران حقوقی مشکل خود را رفع کنند؛ پس آگاهانه ازدواج کنید.
بخوانید و امضا کنید
امضاهای متعدد سر عقد برای همه زوجها خاطره است و احتمالا همه عروس و دامادها، عکسهایی از خودشان در حین امضاکردن دفتر عقدنامه دارند؛ عکسهایی که همه یک قاب از آن را میبینند ولی عروس و داماد برای چندین دقیقه متوالی در حال امضا کردن بودهاند.
اما کدام عروس یا دامادی در حین امضا کردن، متن و نوشته بالای صفحه را میخواند و بعد امضا میکند؟ اصلا هرکدام از ما چقدر میدانیم که چه چیزی را امضا میکنیم و بابت چه چیزی تعهد میدهیم؟ بیشتر سردفترها، عقدنامه را برای زوجین ورق میزنند و محلهایی را که باید امضا شوند با انگشت به آنها نشان میدهند درحالیکه سردفتر ازدواج وظیفه دارد شرایط مندرج در قباله را مورد به مورد به دو طرف تفهیم کند چرا که شرطی معتبر است که مورد توافق زن و مرد قرار گیرد و به امضای هردوی آنها رسیده باشد.
یکی از وکلای دادگستری درباره پذیرش و امضای بندهای عقدنامه توسط زوجین، معتقد است که پذیرفتن شروط ضمن عقد توسط زوجین با شرط اینکه شروط ذکر شده در عقدنامه برخلاف ذات عقد نباشد، باید با اطلاع کافی صورت گیرد و هریک از زوجین نسبت به قبول یا رد هر یک از شروط مختارند و درگیری و نزاع بر سر این موضوع امر مجرمانه محسوب خواهد شد.
موضوع مهم این است که با توجه به اینکه پذیرش یا رد هریک از شروط اعلام شده توسط زوجین نیازمند آشنایی با حقوق یکدیگر و ایجاد تفاهم و همدلی است، نقش نهادهای آموزشی و مشاورهای در این زمینه پررنگتر میشود. اینکه زوجین را بهحدی از آگاهی برسانند که بدانند چه چیزی را امضا میکنند و پای چه تعهدی باید تا آخر عمر زندگی مشترکشان بمانند.
بعد از امضا چه میشود؟
با امضای ازدواج، برخی حقوق به زنان و مردان داده میشود و در عوض برخی حقوق هم از آنها گرفته میشود. تمکین یکی از اساسیترین اصولی است که بعد از امضای عقدنامه، برعهده زن است و بهواسطه آن، برخی از امور زندگی زن وابسته به اجازه مرد میشود؛ برای همین است که زن حقوقی مثل حق سفر، داشتن شغل، انتخاب محل زندگی و مسکن، ولایت بر فرزندان و جدایی از همسر را در صورت رضایت و اجازه مرد میتواند در اختیار داشته باشد و البته حقوقی مثل مهریه و نفقه بهدست میآورد.
در مقابل هم مرد دارای حقوقی میشود که زنان آن را ندارند. البته درست است که این حقوق با اما و اگر همراه است و در برابر آن، تکالیفی در برابر زن و خانوادهاش دارد اما برخی از این قوانین، متاسفانه فرصتی برای سوءاستفاده بعضی از مردان فراهم میکند.
پس اگر زنان چیزی غیر از این موضوع انتظار دارند، باید درباره آن با همسرشان توافق کنند و هرچیزی که فکر میکنند بعدا نیاز به رضایت مرد دارد را در عقدنامه بنویسند تا بدون رضایت هم در اختیار آنها باشد. البته همه اینها مسائل قانونی ازدواج است وگرنه مثلا اگر حق خروج از کشور در اختیار زن باشد اما مرد قلبا به سفر تنهایی همسرش رضایت نداشته باشد، آن زندگی، زندگی ایدهآل و دوطرفهای محسوب نمیشود. یعنی بهتر است انسانیت و قوانین بهموازات همدیگر پیش بروند والا هرکدام از آنها در نبود دیگری میتواند اصل مفهوم زندگی را زیر سؤال ببرد.
شروط ضمن عقد راهحلی است برای جبران مشکلاتی که امیدواریم در زندگی مشترک هیچکس پیش نیاید ولی بههر حال ممکن است در آینده بروز کند؛ شروطی که شاید راهحلی باشد که به زنان اجازه میدهد تا برای جبران کمبودهای حقوقی خود، از آن استفاده و در صورت بروز اختلاف تا حدودی از حقوق خود دفاع کنند.
البته لازم است بدانید شروط ضمن عقد ازدواج دودسته است؛ برخی شروط از پیش موجود بوده و در تمام عقدنامهها نوشته شده است؛ همانهایی که گاهی بدون خواندن، آنها را امضا میکنیم اما دسته دوم شروط اضافهای است که زوجین میتوانند بر شروط دیگر اضافه کنند و در عقدنامه بنویسند. اما شروط ضمن عقد نوشته شده در دفترچه چیست؟ مثلا عدم پرداخت شوهر از دادن نفقه زن به مدت شش ماه، بدرفتاری غیرقابل تحمل مرد با زن و فرزندان، بیماری خطرناک غیرقابل درمان مرد در حدی که سلامت زن را به خطر اندازد، اشتغال مرد به کاری که به حیثیت و آبروی زن و مصالح خانوادگی او لطمه میزند، محکومیت شوهر به حکم قطعی به مجازات پنج سال حبس یا بیشتر، اعتیادی که به اساس خانوادگی ضرر بزند مانند اعتیادی که منجر به بیکاری مرد، فروش اثاثیه منزل و وارد کردن ضرر به سلامت جسمی و روحی زن و فرزند شود، ترک بدون علت خانواده یا غیبت یکسره ششماهه بدون دلیل موجه، محکومیت قطعی مرد در اثر ارتکاب به جرم و اجرای هرگونه مجازات که مغایر با حیثیت خانوادگی و شؤون زن باشد، در صورتی که پس از گذشت پنج سال مرد درخصوص فرزنددار شدن مشکل داشته باشد و مرد، همسر دیگری بدون رضایت و اجازه زن اختیار کند.
اینها شروطی است که در صورت رخ دادن، زن میتواند با ارائه دلیل، درخواست طلاق کند.
به شرط شروط اضافه
پای صحبت زوجهای مختلف که بنشینیم، هرکدام تجربهای متفاوت دارند. یکی از صحبتهای دوران آشناییشان میگوید و اینکه امروز همسرش در هر تصمیمی، بدون نوشتن و ثبت سند و مدرک، همراه و پشتیبانش است و دیگری از روزهای خوشی میگوید که ناگهان تبدیل به میدان جنگ شد و زن از بدیهیترین حقوقش جا ماند و مرد برای مهریه تعیینشده در روزهای خوش، پشت میلههای زندان است.
واقعیت این است زندگی ایدهآل همان چیزی است که دوطرف بین خودشان همهچیز را حل کردهاند و رضایت همدیگر بر هرچیزی برایشان مقدمتر است اما از نظر قانونی، زوجین میتوانند علاوه بر شروط چاپ شده در قباله نکاحیه، هرخواسته مشروع و معقول و مشخص و معینی که مخالف مقتضای ذات عقد نباشد برای یکدیگر بگذارند البته در این میان چون امر ازدواج، اختیار برخی امور را از زنان میگیرد، شروطی که نوشته میشود بیشتر زنانه است تا مردانه؛ اما چه شروطی؟
از جمله اینکه زن میتواند شرط کند اجازه خروج از کشور را دارد و مرد نمیتواند مانع خروج او شود یا اینکه زن حق ادامه تحصیل و اشتغال به کار و حق حضانت اطفال در صورت وقوع طلاق را داشته باشد. اما چرا؟ مثلا شرط تحصیل. درست است که حق تحصیل از حقوق اساسی هر فرد است و نمیتوان از تحصیل افراد جلوگیری کرد، اما برای پرهیز از مشکلات احتمالی در این زمینه، میتوان آن را نوشت. شرط اشتغال مطابق قانون هم همیناست.
اگر شغل زن منافی با مصالح خانواده یا حیثیت شوهر یا زن باشد، مرد میتواند همسر خود را از آن شغل منع کند. از طرفی، مطابق قانون گذرنامه، زنان متأهل فقط با اجازه کتبی همسر خود میتوانند از کشور خارج شوند.
پس میشود در حق خروج از کشور، زوج به زوجه، وکالت بلاعزل بدهد که با همه اختیارات قانونی بدون نیاز به اجازه شفاهی یا کتبی مجدد شوهر میتواند از کشور خارج شود و تعیین مدت، مقصد و شرایط مربوط به مسافرت به خارج از کشور به صلاحدید خود زن است.
شرط تقسیم اموال موجود بین زن و شوهر بعد از جدایی و شرط حضانت فرزندان پس از طلاق هم از دیگر شروطی است که میتواند بر عقدنامه اضافه شود. اما با همه اینها، کاش هیچوقت کار به چنین جایی نرسد و همهچیز به صورت درون خانوادگی بین زن و شوهر حل شود که اصل ازدواج همین تفاهم دوطرفه است.
اما مهریه و نفقه هم از شروطی هستند که بر گردن مرد است. نفقه یعنی چه؟ یعنی تامین همه نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن، البسه، غذا، اثاث منزل و هزینههای درمانی و بهداشتی و... که در صورت انجام ندادن آن، قانون مرد را بازخواست خواهد کرد.
اما بسیار پیش آمده است که مهریه هم برای مردان دردسرساز شده است و همانقدر که شروط ضمن عقد گاهی برای زنان میتواند راهحل باشد، نپذیرفتن مهریه خارج از توان هم برای مرد میتواند راهچارهای در روزهای ناخوش احوالی زندگی مشترک باشد. در واقع حالا که زندگی از دایره مهربانی خارج شده، بهتر است کفه ترازو به سود هر دو طرف و به موازاتبایستد.
نرگس خانعلی زاده - روزنامه نگار / ضمیمه چاردیواری روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد