یادمان باشد تنهاییم

یکی از دغدغه‌های همیشگی ما انسان‌های معاصر، پر کردن اوقات فراغت است. تماشای تلویزیون، رفتن به پارک یا سینما و مسافرت به همراه دوستان و... همگی برنامه‌هایی است که برای خالی نماندن لحظه‌ای از دقایق عمر در نظر می‌گیریم. برای بیشتر ما، این‌که زمان فراغت‌مان از کار و وظایف اجتماعی و خانوادگی روزمره‌، با سرگرمی‌های امروزی پر نشود، ملال‌آور است.
کد خبر: ۵۶۴۹۷۹
یادمان باشد تنهاییم

توگویی قانونی بر لوح ذهن ما حک شده که باید خود را به نحوی در این اوقات، به یکی از تفریحات سرگرم کنیم، اما واقعیت این است که این قانون، نه بر لوح ذهن ما، که بر وضع معاصر جهان ما ثبت شده است.

تاریخ جهان قرن‌هاست وارد مرحله سرمایه‌داری شده است؛ دوره‌ای که مناسبات تولید، از وضع سنتی و استخراجی و کشاورزی صرف بیرون آمد.

ظهور صنعت و ابزار صنعتی تولید از یک سو و توسعه کشتیرانی از سوی دیگر به ترتیب موجب پیدایش سرمایه‌داری صنعتی و تجاری شد.

پس از این دو واقعه، سرمایه‌داران و مالکان ابزار تولید و تجارت، قلمرو فعالیت خود را به گستره جهان امتداد دادند و بالطبع، بتدریج شکل واحدی از زندگی مصرفی در جهان حاکم شد؛ زندگی مدرنی که محصولی بود از سرمایه‌داری.

اما سرمایه‌داری در زمان ما، به شکل نوینی ظهور کرده است. اگر تولید ماشین‌های بخار و پس از آن ماشین‌های الکتریکی، آغازگر مراحل قبلی سرمایه‌داری بود، تولید ماشین‌های الکترونیک و فناوری‌های پیشرفته اطلاعات سرآغاز جامعه سرمایه‌داری امروز ماست.

امروزه بتدریج زندگی بدون فناوری‌های اطلاعات ناممکن است. به واسطه این وضع، جهان به دهکده‌ای کوچک مبدل شده که انسان‌ها خیلی زود از اوضاع یکدیگر باخبر می‌شوند. استانداردهای زندگی در همه دنیا به واسطه آگاهی افراد از وضع زندگی در جوامع پیشرفته، رو به فزونی است.

به مرور انتظار بشر از زندگی از حد رفع نیازهای اولیه و ثانویه به رفع نیازهای مولکولی و اتمی شده توسعه می‌یابد. انسان‌ها در جامعه معاصر انتظار دارند زندگی خود را مبتنی بر سلایق هر چه شخصی‌ترشان سامان دهند.

ابزار روابط (تلفن همراه) و کسب اطلاعات (اینترنت و لپ‌تاپ و تبلت) در زمانه ما بسیار شخصی‌تر و منحصربه‌فردتر از ابزارهای (تلفن و روزنامه) مورد استفاده انسان‌های چند دهه پیش است.

در عین حال، به موازات این میل به منحصربه‌فردی و تشخص انسان معاصر، (و بالطبع خودشیفتگی او)، زندگی او به نوعی یک شکل با نوع زیستن انسان‌های معاصرش است.

انسان معاصر همچون سایر همقطارانش همه روزه ساعات زیادی از عمر خود را محکوم دلمشغولی به اینترنت، شبکه‌های اجتماعی، پیامک‌های تبلیغاتی، برنامه‌های متنوع در شبکه‌های بی‌شمار تلویزیونی است. بازی‌های رایانه‌ای و مسابقات ورزشی نیز در این میان نقش مکمل را بازی می‌کنند.

توگویی سرمایه‌داری معاصر در بازاریابی محصولات خود، روی لحظه لحظه ساعات عمر انسان محاسبه کرده است؛ به گونه‌ای که برای او هیچ وقت فراغت خالی از سرگرمی‌های معاصر باقی نماند.

به این طریق جامعه معاصر، انسان را مدام و بدون درنگ از هر نوع خلوت و تنهایی نهی می‌کند. او حتی اگر با نزدیک‌ترین دوستان و اعضای خانواده‌اش فاصله دوری داشته باشد و به تنهایی زندگی کند، از «تنهایی» به معنای واقعی کلمه، نهی می‌شود. تنهایی حقیقی که به او فرصت می‌دهد در خود تامل کند و به هدف زندگی خود بیندیشد، برایش ناممکن می‌نماید.

البته کسی به زور او را به دلمشغولی‌ها و سرگرمی‌های زندگی جدید مجبور نکرده است، بلکه او به نوعی معتاد و انس گرفته به چنین وضعی است.

درون‌نگری، غایت‌اندیشی، تامل درباره مسائل ماورایی و هستی‌شناسی، فلسفه، عرفان و دغدغه‌های بنیادین اینچنینی دائم از زندگی انسان معاصر پس زده می‌شوند. حتی بسیاری مواقع بر برنامه‌های تلویزیونی با موضوع اهمیت تفکر و تدبر در زندگی، نگاه تجاری حاکم است. انسان معاصر، انسانی است محکوم به گریزان بودن از تدبر و تعقل در تنهایی.

اما این زندگی سرشار از سرگرمی و دلمشغولی که تنهایی تدبر و تعقل را از انسان سلب می‌کند، به او تنهایی‌ دیگر می‌بخشد.

انسان‌ها با وجود ابزار سرگرم‌کننده شخصی همچون لپ‌‌‌تاپ و تلفن‌همراه پیشرفته و نیز جهان مجازی اینترنت که در هر لحظه او را از هر نیاز اطلاعاتی، بی‌نیاز می‌گرداند، به نوعی بی‌نیازی نسبت به انسان‌های اطراف خود دچار می‌شوند.

انسان معاصر نه نیازی به همبازی دارد و نه به دوستان همصحبت و نه به پیرهای با تجربه که دانش خود را در اختیار او قرار دهند. او هر آنچه از این افراد بخواهد، به طرق سریع‌تر و چه‌بسا کاربردی‌تر در اختیار دارد. به این ترتیب او به مرور از ارتباطات انسانی احساس بی‌نیازی کرده و به نوعی تنهایی و انزوا دچار می‌شود.

در نتیجه روابط و احساسات عاطفی انسان‌ها نسبت به یکدیگر، سردتر می‌شود و اگر هم انسان معاصر به وظایف اخلاقی و قانونی خود نسبت به اطرافیان پایبند باشد، این انجام وظایف در قالبی سرد و سازمان یافته صورت می‌گیرد و آدمیان دچار تنهایی و فقر عاطفی می‌شوند.

بنابراین دوره معاصر، به خودی خود زمینه محرومیت انسان از یک نوع تنهایی و دچار شدن او به تنهایی دیگر را فراهم می‌کند. او از تنهایی که به او امکان تدبر در باب مسائل بنیادین حیات و هستی را می‌دهد، هرچه محروم‌تر و به تنهایی و انزوای عاطفی دچار می‌شود.

حسین شقاقی - گروه اندیشه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها