ماراتن سریالهای ماه رمضانی به نیمه خود نزدیک شده است.سنت روایت آدمهای معمولی با داستانهای معمولی با دو شاخصه «امید» و «سلامت» همچنان یک برگ برنده در تلویزیون ایران است.
حالا دیگر با صراحت بیشتری میشود از این حرف زد که تماشای تلویزیون، بعد از تقریبا دو دهه تلاش ناخودآگاهانه، تبدیل به بخشی از مراسم سنتی افطار ایرانیها شده است.
درست 20 سال پیش، سریالی به نام «همسایهها» به کارگردانی حسن فتحی در ماره رمضان سال 72 از تلویزیون ایران پخش شد. این آغاز راهی بود که امروز در ماه رمضان 92 ترافیک تولید سریالهای مناسبتی ویژه رمضان مدیران تلویزیون را مجبور به انتخاب و حذف تعدادی از آنها میکند. روزگاری که گفتگو در مورد سرانجام سریال «مادرانه» بر بحث پرطرفدار قیمت دلار و طلا در جمعهای خانوادگی بعد از افطار پیش میگیرد و کنترل دستگاه کنترل تلویزیون در سر سفره افطار تبدیل به یک ابزار قدرت میشود، دیگر زمان گفتگو از کنترل تاثیر رسانه بر یک جامعه نیست. روزگاری که در جامعه ایران خیلی زودتر از انتظار ما فرا رسیده است،«روزگار تلویزیون».حالا دیگر چه کسی میتواند تصور کند که ایرانیها یک ماه رمضان را بدون تلویزیون سپری کنند؟
***
مثل همه سالهای دهه هفتاد و هشتاد و نود، امسال هم تلویزیون البته با حذف یک شبکه از دور ماراتن، رقابت تلویزیونی در ماه رمضان را آغاز کرد. دو هفته قبل از شروع رمضان، دارابی وعده داد که برنامهریزیهای امسال تلویزیون به گونهای صورت گرفته است که بییندگان سریالهای ماه رمضان بعد از تماشای تلویزیون، با احساس آرامش و خوشی از پای تلویزیون بلند شوند، وعدهای که با پخش اولین قسمت اولین سریال رمضانی امسال با ناکامی مواجه شد.
دستکاری در چیدمان جامعه برای نمایش آدمهای بیامید و جامعه ناسالم
«مادرانه» سریال پر حرف و حدیث امسال شبکه سوم که به طرز بیسابقهای پیش از شروع مورد استقبال قرار گرفته بود، رئیسجمهور پشت صحنهاش حاضر شده بود، در همان قسمتهای اول دوباره نشان داد که ظاهرا فرمول تاکید بر نمایش تلخی و رنج برای نشان دادن اجتماع امروز ایران، بعد از چند تجربه ناموفق هنوز قصدتجربهاندوزی دارد.
سریال جواد افشار برخلاف همه انتظارهای قبلی، نمایشی تکراری از معضلات اجتماعی خاص این روزهای جامعه ایران است. نمایشی که پیش از آنکه واقعی و طبیعتا فراگیر باشد، تصویری دستکاری شده و کنار هم چیده شده از عناصر دلخواه نویسنده و کارگردان برای رساندن یک توصیه تکراری و بیرمق برای سالم ماندن در اجتماعی است که ظاهرا جای سالمی در آن جز ویلچر یک پیرمرد عارف ندارد.
«مادرانه» البته با ضعفهای تکنیکی و ساختاری متعددی هم مواجه است و در اولین قدم ساخت یک سریال اجتماعی به روز، روایت درست و بدون لکنت از قصه خودش هم دچار مشکل است و اگرچه در داخل سریال با اشارههای هوشمندانهای از شرایط سخت اخلاقی زیستن در جامعه امروز مواجه میشویم اما «مادرانه»؛ نهایتا خروجی باکارکردی برای جامعه امروز ایرانی ندارد؛ سریالی که به شدت تاریخ مصرف دار است و محدود کردن آدمهای قرار گرفته در آسیبهای اجتماعیاش به یک معضل خاص و مربوط به قشر اندک مرفه بیدرد جامعه، چیزی برای سرمایهگذاری روی کارکرد اجتماعی آن برای اکثریت جامعه ایران، به خصوص جامعه خارج از تهران باقی نمی"گذارد.
«خروس» یک سریال سال نودودویی نیست
همه این انتقادها در مورد سریال ماه رمضانی شبکه سه، در صورتی است که «خروس» سریال مناسبتی شبکه دو را نادیده بگیریم. روند رو به رشد کارگردانی سعید آقاخانی در چهارمین تجربه سریالسازیاش به مسیر سراشیبی مستقیمی افتاد.«خروس»در خوشبیانهترین حالت، ابتداییترین کارکرد موردنظرش را هم نداشت و در سرگرم ساختن بینندگانی که دیدن هنرپیشههای محبوب تلویزیونی این سالها،آنها را در هر حالتی از وضعیت بالقوه به بالفعل تبدیل می:کند هم دچار مشکل شد.
«خروس» البته کارگردانی و داستان ویژهای هم نداشت و ظاهرا سرمایهگذاری خاصی هم روی چیدمان عناصر ساختاریاش نشده بود و علاوه بر همه این حرفها تکنیکهایش برای ایجاد جاذبه در سریال، به حداقل یکی دو دهه قبلتر برمیگشت و طبیعتا تا کنون بیننده علاقهمندی هم پیدا نکرده است. هر چند که ناشیگری در ورود دیرهنگام برگ برنده سریال به داستان؛ بازی حمید لولائی در نقش خودش به شدت در این میان مقصر است، اما «خروس» با همه این تفاصیل سریالی مربوط به سال 92 نبود.
«دودکش» روایت معمولی از آدمهای گرفتار و امیدوار معمولی
همه آن چیزهایی که «مادرانه» و «خروس» را تبدیل به تجربههای ناموفقی در ماه رمضان تلویزیونی این سریال ساختند، برگهای برنده «دودکش» سریال ماه رمضانی شبکه اول بودند.
«دودکش» اگر چه نشانههایی واضحی از سرهمبندی شدن در ساخت را در هر قسمت به رویمان میآورد اما از دو خاصیت «معاصر و به روز» بودن و «معمولی» بودن حداکثر استفاده را کرد و تبدیل به سریال اول این شبهای تلویزیون شد. آخرین سریال محمدحسین لطیفی داستان پیچیدهای ندارد اما بلد است که چگونه این داستان ساده و کممایهاش را جوری تعریف کند که هر قسمتش یک اتفاق باشد. در عین حال دودکش دست روی برگ برنده این سالهای تلویزیون ایران گذاشت است؛ روایت آدمهای معمولی، اینکه ما خودمان را در تلویزیون ببنیم. چیزی که به مدت چند دهه آرزوی تلویزیونبینهای ایرانی شده بود و حالا چند سالی است که به لطف «وضعیت سفید»ها و «پایتخت» ها تلویزیون در حال روایت آدمهای معمولی و غیرخاص در جامعه ایران است. دودکش هم با دست گذاشتن صحیح روی این خلاء پرسابقه در حال روایت آدمهایی است که یا خودمان جزءشان هستیم و یا اینکه هر روز در حال تعامل و سروکله زدن با آنهاییم و این همان چیزی است که دودکش را تبدیل به سریال «سالم» این شبهای تلویزیون میکند.
هنر لطیفی و تیمش در این روایت آدمهای معمولی انتخاب شیوه روایتی کاملا متناسب با داستان و این شخصیتهاست. «دودکش» نقطه اوج عجیبی ندارد، تضاد و نبرد خیر و شر هم جایی در آن ندارد، نباید منتتظر یک غافلگیری بزرگ در آن باشیم و همه اینها در شرایطی است که آدمهای داستانش هم از همین جنس ساده و بیپیرایه هستند.
اگر این ویژگی را بگذاریم کنار معاصر بودن داستان و آدمهای سریال آن وقت میتوانیم متوجه شویم که چرا «دودکش» در صدر جدول مخاطبان سریالهای نوروزی ایستاده است. دودکش کنایهها و اشارههای خیلی واضحی به مسائل روز و اتفاقات معمول جامعه دارد و در عین حال که گاهی با شیطنتهای بیموقعی به مرز ابتذال پیشه کردن لودگی سیاسی هم میافتد اما در عین حال خوب بلد است که خودش را تبدیل به آئینهای از این روزهای بخش بزرگی از جامعه ایرانی کند.جامعهای که مثل «مادرانه» به ورطه ناامیدی نیفتاده است و بلد است چگونه با خودش و با «امیدش» سروکله بزند.
مشاهده بخشهایی از سریال دقیقا تجربه شیرین مشاهده پایتخت 2 در نوروز امسال را به خاطرمان میآورد. به خصوص در قسمت هایی که «خانواده» این قدر پررنگ موردتاکید قرار میگیرد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
از دست اندركاران سریالهای ماه رمضان نهایت تشكر را دارم اما نظر من راجع به سریالها
1-مادرانه سریالی كه خوب شروع شد اما درنیمه راه بابه تصویر كشاندن مریم زنی كه با تمامی مصائبی كه اردلان برایش رقم زده با دیدن او یاد عشق قدیمی اش می افتد وحاضر است حتی با توجه به مخالفتهای صریح رها با اردلان ازدواج كند وسریال مریم را زنی تصور می كند كه با مكر خود پدرش را راضی كرده وكارهارا خودش انجام داده وبه نسل ما نشان می دهد كه می شود خانواده را به طرز مرموزی دور زد وبه اسم دختر مطیع جلوه كرد
از طرف دیگر اردلان را چهره مردی نمایان می كند كه علیرغم شعارش بر پایبندی زندگی خود دچار هوس شده ورعنا را ازخود دور كرده واورا مردی هوس باز جلوه می دهد
همسر محمد جواد را انسانی بسیار خوب نشان داده واین خوبی تا جایی پیش می رود به جای وصل اردلان با رعنا ،خود سر خود به خواستگاری مریم انهم در بیمارستان می رود
همیشه در سریالهای ایرانی فردی كه خوب است عقل كل است ودیگران همه یك مشت انسانهای خاطی وكم خرد
2- خروس
علیرغم سادگی اش اما خوب نتوانسته با مخاطب تماس برقرار كند
3- دودكش را با توجه به دیالوگش كه ساده وروان است اما منطقی تر به مشكلات اشاره كرده است و بازی بازیگران نیز ازیك روند روانی برخوردار است