در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اگر پای درد دل فیلمسازان و بازیگران سینمای جنگ بنشینیم، همه روی این نکته اجماع دارند که یکی از مهم ترین عواملی که باعث شده فیلمهای دفاع مقدسی کمتر ساخته شوند، این است که بازسازی فضای جنگ و جبهه ها، ایجاد انفجارها، تهیه وسایل و ابزاری که لازمه کار است و ملزوماتی از این دست، هزینههای ساخت فیلمهای جنگی را افزایش میدهند، بنابراین سراغ موضوعات جنگی رفتن، به پشتوانه مالی مطمئن و سخاوتمندانهای احتیاج دارد. از طرف دیگر، فیلمسازانی که برای تلویزیون فیلم میسازند هم همیشه از کمبود بودجه و سختی شرایط کار ناراضی و گلهمند هستند و میگویند به خاطر محدودیتهای مالی مجبورند از بسیاری ایدههایی که دارند چشمپوشی کنند.
پس میتوان به این نتیجه رسید که ساختن تلهفیلم جنگی و دفاع مقدسی یا به یک پشتوانه قوی احتیاج دارد یا جرات زیاد میخواهد. اما گذشته از اینها گاهی فیلمسازها دست به تمهیداتی میزنند که کار را برایشان راحتتر و امکان ساخت فیلمهای جنگی را بیشتر کند. تلهفیلم «آتش زیر خاکستر» به کارگردانی کاوه سجادی حسینی که از شبکه یک پخش شد، از برخی از آن تمهیدها استفاده کرده تا به فیلمی شسته رفته و قابل قبول در ژانر دفاع مقدس تبدیل شود.
داستان فیلم از این قرار است که یک پزشک (فرزین صابونی) برای پیدا کردن مردی به نام هادی به جبهه میرود. دکتر به هادی که همرزم قدیمی پدرش بوده مشکوک است و فکر میکند او باعث کشته شدن پدرش شده است. ورود دکتر به جبهه و در میان گذاشتن دلیل حضورش با همرزمان، همه را دچار شک میکند که شاید ستون پنجمی که فعالیتهای برنامهریزی شده آنها را برای عراقیها فاش میکند، هادی باشد. بهرغم این که فرمانده (عبدالرضا اکبری) به هادی اطمینان دارد، اصرار حبیب (نصرالله رادش) و داستانی که دکتر تعریف میکند، او را تا حدودی مطمئن میکند ستون پنجم هادی است و گروهی برای پیدا کردن او و جلوگیری از فعالیت هایش عازم خاک عراق میشوند و ... .
مشخص است داستان تلهفیلم آتش زیر خاکستر بهگونهای است که باید به طور کامل در جبهه اتفاق بیفتد و فیلمبرداری شود. اما بخش مهمی از این فیلم به زندگی شهری میپردازد. فلاشبکی (رفتن به گذشته) طولانی که دلیل حضور دکتر در جبهه را به تفصیل و با جزئیات تعریف میکند، بیش از یکسوم زمان فیلم را به خود اختصاص میدهد.
تمام جستجوهای دکتر و نشانههایی برای تقویت استدلال شک به هادی، در این فلاشبک طولانی به تصویر کشیده میشوند و بعد از آن دوباره به جبهه برمیگردیم. این که بخشی از فیلم خارج از فضای جبهه اتفاق میافتد، باعث میشود یکنواختی تصویر از بین برود و لوکیشن جبهه که تنوع بصری چندانی ندارد باوجود رنگها و شکلهای گوناگونی که در زندگی شهری وجود دارد به تعادل برسد. اما از آنجا که بخش عمده این فلاش بک به بهانه تعریف کردن داستان برای فرمانده در فیلم گنجانده شده، کمی غیرمنطقی به نظر میرسد؛ چون معمولا چنین موقعیتی مناسب این نیست که کسی حدود نیم ساعت تفکرش، صحبتهایی که میان او و همسرش پیش آمده، تلاشهایی که برای قانع کردن مادرش انجام داده، بیماری مادرش و بستری شدن او و جزئیاتی از این قبیل را برای فرمانده که در شرایط جنگ سر پا ایستاده و به حرفش گوش میدهد، تعریف کند. اهمیت این فلاشبک طولانی که میتوانست موجزتر باشد، به خاطر جزئیاتی که به تصویر میکشد نیست، بلکه به خاطر این است که تعلیق ایجاد کند و مخاطب را از شک به هادی، به سوی اطمینان به خیانتکار بودن او سوق دهد. به همین علت است که در پایان، وقتی متوجه میشویم حبیب همان خبردهنده خائن است، تکههای از هم پاشیده رفتارهایش که از ابتدای فیلم دیدهایم، در کنار اصرارش برای مقصر جلوه دادن هادی قرار میگیرد و اصل داستان را همراه با غافلگیری آن توضیح میدهد.
حضور نصرالله رادش در نقش حبیب هم حضوری متفاوت است. با این که او را در قالب نقشهای کمدی دیده و شناخته ایم، اما وقتی نقش حبیب را به عهده دارد، بازی جدی و دراماتیکی را به نمایش میگذارد که با تعریف جاافتاده از او ارتباطی ندارد. با این که گاه صحنههایی طنازانه در فیلم وجود دارد، رزمندهها با زبان طنز صحبت میکنند و بعضی از آنها هم میتوانند صفت شوخ بودن را بپذیرند، اما رادش هیچکدام از این خصوصیات را ندارد و در بازیش هم هیچکدام از این صفات بروز پیدا نمیکند. این نشانه کنترل و تسلطی است که رادش بر بازیش، میمیک چهرهاش، صدا و لحن گفتارش دارد و بدون شک حضور او در این نقش در کارنامه اش یک نقطه عطف به حساب میآید.
در فیلم آتش زیر خاکستر اثری از تانک یا انفجارهای پی در پی که به تخریب سازه یا وسیلهای منجر شود، وجود ندارد. گرچه صدای شلیک را میشنویم، انفجارهای کوچک و شلوغی و درگیری را در ابعاد کوچک میبینیم، اما ویرانی به وجود آمده بیشتر به صورت قراردادی در ذهن مخاطب مجسم میشود تا این که بهصورت تصویری دیده شود. در بسیاری از تصاویر میبینیم صحبت از تلفات و ویرانیهای بزرگی است که به بار آمده اما از آنها بجز چند تابوت چیزی نمیبینیم.
شاید حذف این تصاویر به خاطر صرفه جویی در هزینهها صورت گرفته باشد که اگر اینطور باشد، چون به چارچوب فیلم آسیبی وارد نکرده و باعث نشده کار به صورت سردستی و سهلانگارانه در بیاید، هوشمندانه و بجاست. یکی دیگر از دلایلی که باعث شده جلوهگری کار حفظ شود و سطح فیلم نزول نکند، خوش سلیقگی و استفاده از ذوق و قریحه در تصویرپردازی است. همانطور که مشخص است فضای خاکی و خاکستری جبهه، فرصت و موقعیتی برای گرفتن تصاویری شیک و خوش آب و رنگ بهوجود نمیآورد. اما این که قابهای تصویر با کمی سلیقه و قریحه چیده شوند، نه هزینهای در بر دارد و نه زحمت چندانی.
در این فیلم میبینیم از بیشتر امکاناتی که تصویر در اختیار فیلمساز قرار میدهد، برای زیباتر شدن تصویر و تنوع در رنگپردازی و نورپردازی و قاببندی استفاده میشود، طوری که اگر بعضی قابها با دوربین عکاسی ثبت میشد، میتوانست پرترههایی زیبا یا عکسهایی خوشرنگ و لعاب از طبیعت باشد.
شروینه شجری کهن / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
.............