به گزارش جام جم آنلاین اعضای پالت (امید نعمتی و روزبه اسفندارمز) درباره اتفاقات، موفقیتها، روند کاری و مسیر هنری این گروه، انتقادات به آنها و فضای آلبوم دومشان با روزنامه شرق گفتگو کرده اند که بخش های از صحبت های آنها را می خوانید.
* اصولا ما «همجریان» بازار نبوده و نمیتوانیم باشیم و همیشه هم منتقد بازار هستیم. به نظر ما بازار موسیقی در ایران بیمار است. البته حق هم میدهیم، در کشوری که یک پاپ بیریشه و بیهویت شکل گرفته که نمیدانیم از کجا آمده و بر چه پایهای استوار است و بودنش را از چه تاریخی وام میگیرد. مثلاً یک سینماگر یا نقاش برای کارهایش میتواند بر تاریخی سوار باشد و به همین علت هم دانشگاه میرود و تاریخ موسیقی یا هنرمیخوانند. ما منتقد این فضا بودیم و سعی کردیم فضای دیگری در موزیک ارائه دهیم و از سازهای آکوستیک استفاده کنیم و در هارمونی و همه فاکتورهای موسیقیمان، فضای جدیدی را ارائه بدهیم که تاحدی موفق بودیم و تا حدی هم نه. به هرحال به خاطر انتقادهایی که از طرف موزیسینها و روشنفکرها به ما شده بود و میگفتند شما وارد موسیقی پاپ میشوید و این عدم توانایی شما است، ما سعی کردیم در آلبوم دوم بگوییم اینطور نیست و این دقیقاً توانایی ما است.
* این چیزی که اسمش را موسیقی تلفیقی گذاشتهاند و معتقدند روزبهروز موفقتر میشود، موسیقی تلفیقی نیست، فقط نوع دیگری از موسیقی است که برای آدمها عجیب بوده و برای همین اسمش را تلفیقی گذاشتهاند. طبیعتاً در بین انتخابها و صداهای محدودی که این مدت در موسیقی تولید میشده، این صدای و فضاهای جدید برای مردم جذاب است. من میگویم اگر این همه خواننده پاپ مثل هم میخوانند و هارمونی و موسیقیهایشان مثل هم است، گروههایی مثل «کامنت» و «چارتار» و «پالت» و «بمرانی» میآیند و میگویند موسیقی ما اینگونه صدا میدهد و در نتیجه مخاطب میتواند انتخابهای بیشتری داشته باشد. من معتقدم از راه موسیقی این گروهها، میتوان مخاطب را با موسیقیهای جدیدتری روبهرو کرد و باز هم میتوان ذائقه موسیقایی آنها را بالاتر برد و از این وضعیت نجات داد.
* چاوشی گاهی اوقات که یک پیوند عجیبی بین شعر و موسیقیاش به وجود میآورد، واقعا استثنا است و نمیتوان آن را انکار کرد. ولی درصدهای دیگر چه؟ آنها یک موج لحظهای و مصرفی هستند. مثلاً وقتی سایت «موسیقی ما» را نگاه میکنیم، آمار دانلود یک قطعه از بچههای پاپ، حداکثر چقدر آن بالا میماند؟ اگر خیلی زیاد باشد ده روز. این نشان میدهد که این موسیقی کاملاً مصرفی است ولی مثلا اگر قطعهای از بچههای ما یا «کامنت» و... شنیده شود، این کار به معنای واقعی هیت میشود. یادم میآید یک قطعه از بچههای ما، چه در بیپ تونز و چه در جاهای دیگر، هفت ماه هیت و شماره یک بود و این نشان میدهد که این موسیقی مصرفی نیست. مثل کتابی است که هر روز یک صفحه از آن را میخوانی و مسیری را پیش روی خود میبینی که هر روز جای جدیدی از آن را کشف میکنی.
* ما از ابتدا هم نمیخواستیم ببینیم بازار موسیقی به کدام سمت است و دقیقا همانها را بزنیم. ما از این بازار کندیم و بیرون آمدیم و هیچ کدام به آن سیستم تن ندادیم. درصورتی که همه ما پیشنهادهای زیادی داشتیم ولی از آن سیستم دوری کردیم چون فضای ما نبود. به محیطی آمدیم که خودمانی و صمیمی بود؛ ما هم دوستش داشتیم و در ساختنش همراه بودیم و نوعی از موسیقی را زدیم که خودمان به آن علاقه داشتیم. درباره آن ضلع دیگر که اکثر آدمها در مورد کارهای ما میگویند و از کلمه نوستالژی درمورد کارهای ما استفاده میکنند باید بگویم که آنها کارهای ما را کامل گوش ندادهاند و صرفاً به یک گوش کردن گذری اکتفا کردهاند.
* یک زمان نوستالژی در کارهای ما بیشتر بود و همیشه هم گفتهام که خیلی نمیتوان به آن سهل انگارانه نگاه کرد چراکه قضیه جامعه شناسانهتر است. آن موقع یکدفعه یک عده افراد دهه شصتی توجهشان به آهنگهای دوران کودکیشان جلب شد که خود ما هم جزو همانها بودیم. حتماً نیاز این موضوع حس میشد که نه تنها ما بلکه خیلیهای دیگر هم آمدند و این کار را انجام دادند. ما «خونه مادربزرگه» را خواندیم و یکی «آقای حکایتی» را خواند. حتی یک دفترچه آمده بود به نام «یادتونه...؟» که یادآوری خاطرات گذشته را میکرد؛ حتی چند روز پیش من داشتم برنامه «خندوانه» را میدیدم که امیرمهدی ژوله هم همین کار را میکرد. این دقیقاً چیزی است که همه آدمها در سینما و استندآپ کمدی و خیلی جاهای دیگر به آن پرداختند و به نظرم یک مسئله اجتماعی است؛ ما هم چون در این اجتماع زندگی میکنیم به آن پرداختیم. در واقع سال 86-87 بود که «خونه مادربزگه» را ساختیم. قطعاً نوستالژی در کار ما وجود دارد، همان اندازهای که در زندگی ما وجود دارد ولی ما هیچ وقت از آن سواستفاده نمیکنیم. درمورد المان خوشحالی و سرزندگی هم باید بگویم که مثلاً اگر کسی از من بپرسد چطوری؟ حتی اگر ناراحت باشم میگویم عالی. به دلیل اینکه در معاشرت با آدمها انرژی که به آنها میدهی خیلی مهم است و میتواند حال آنها را هم خوب کند. من خودم از انسانهایی که اینگونه در سختترین و تلخترین روزها میگویند خوب و عالی هستند، خوشم میآید و خودم هم سعی میکنم همینگونه باشم.
* از هنرمندانی که از قدیم دوستشان داشتم، میتوانم «مهرپویا» را نام ببرم و معتقدم این موسیقی که نامش را تلفیقی گذاشتهایم، از آنجا آمده است. امثال مهرپویا و فرهاد و حتی مرتضی محجوبی سرآغاز موسیقی تلفیقی بودند. اما این موجی که میگویی، فکر میکنم از «اوهام»، «رامین بهنا»، «عماد بنکدار» که آلبوم «ارگ» را منتشر کرد شروع شد.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد