
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
آشنایی شما با استاد ظریف از کی آغاز شد؟
خیلی خوشحالم که چند کلامی میتوانم در مورد استاد عزیزم هوشنگ ظریف بگویم. از وقتی گوشم را به موسیقی باز کردم و به دنیای موسیقی وارد شدم، میتوانم بگویم که با اسم ظریف آشنا شدم. در دوران کودکی به دبستان حافظ در بازار تهران میرفتم. استاد ظریف در آنجا معلم سرود ما بود! قدیم در مدارس درسی وجود داشت به اسم سرود که در آن ساعت بچههای کلاس، آوازهای دستهجمعی میخواندند که معمولا یک موسیقیدان معلمشان بود. استاد ظریف آن موقع معلم سرود ما بود. بعد از اینکه دوران دبستان طی شد و به هنرستان آمدم، روز اول دیدم که در باز شد و همان ظریفی که در دبستان شاگردش بودم وارد شد. قبل آن لحظه هیجان داشتم که آیا واقعا همان هست یا نه که خوشبختانه همان بود. میدانم که نهتنها من بلکه بسیاری از کسانی که در موسیقی فعالند؛ نسلهای ما و نسلهای بعدی شاگرد ایشان بودهاند. معلمی دلسوز و دقیق. تا امروز که این همه سال گذشته همچنان ایشان تدریس میکند و البته به موازات تدریس در فعالیتهای موسیقی نیز شرکت داشته است. سالها عضو ارکستر پایور بود. استاد پایور همکاری بسیار نزدیکی با ایشان داشت و سالیان زیادی در این ارکستر و گروههای متفاوت دیگری بود. در خصوص نقشی که هوشنگ ظریف در آموزش موسیقی خصوصا آموزش تار -که میشود گفت از بدو شروع هنرستانهای موسیقی تا امروز داشته- باید کتابهای زیادی نوشته و قدردانی زیادی از ایشان شود چراکه همانطور که گفتم چند نسل موسیقی را تربیت کرده است.
نقطه قوت و بارز در آموزش استاد ظریف چیست که توانستهاند چنین نسلهایی را تربیت کنند؟
نکته بسیار مهم این است که همیشه استاد ساز، الگو است. یعنی همانطور که استاد در مقابل شاگرد نشسته است، شاگرد تمام حرکات و تکنیکهای معلم را حتی به صورت ناخودآگاه ضبط میکند. اگر این الگو درست باشد شاگردان هم خوب بار میآیند. مساله مهم این است که تکنیک هوشنگ ظریف در آن زمان همیشه از نظر انگشتگذاری و مضراب زبانزد بود و میتوان گفت سمبل بود و هیچ وقت نوازنده خمودهای نبود بلکه نوازندهای بود سوار بر ساز، ما در جوانی از این تیپ خوشمان میآمد. همه بچههای هنرستان که سازی غیرتار مینواختند علاقه داشتند که بیایند سرکلاس ما بنشینند و نواختن آقای ظریف را تماشا کنند. ایشان نهتنها زیبا مینواخت، بلکه حتی پشت تار زیبا مینشست و وقتی ساز به دست میگرفت زیبایی خاصی به همراه حس خوب داشت. ایشان به دلیل اینکه تکنیکها را خوب وارد بود، بسیار سخت میگرفت در صورتی که بسیار معلم مهربانی بود. اما اصلا نمیشد از دست ایشان در رفت زیرا هیچ چیز را آسان نمیگرفت و خیلی بر شاگردان سختگیر بود و وقتی شاگردی کار میکرد با علاقه تمام وقتش را میگذاشت و با شاگرد کار میکرد و آنها را تشویق میکرد.
تشویق چگونه بود؟
یادم هست یک روز در حیاط هنرستان با بچهها داشتم بازی میکردم (سن کمی داشتم) دیدم که آقای ظریف از کلاسی که در طبقه بالا بود به من اشاره کرد که بروم بالا. بدوبدو و سراسیمه پلهها را بالا رفتم. ایشان سازشان را به من داد و گفت الان شاگردانم زیادند و در عین حال در استودیو منتظر من هستند شما برو استودیو به جای من ساز بزن. این اتفاق عجیبی بود برای من که دو، سه سال بیشتر نبود ساز میزدم؛ اینکه آقای ظریف اینگونه به من اعتماد کرد و کار مهمی را به من سپرد. یادم نیست با چه سرعت و شوقی خود را به استودیو رساندم و دیدم که آنجا هم اساتید دیگری منتظر استاد ظریف بودند تا ضبط را شروع کنند. وقتی رسیدم همه مرا تشویق کردند و بالاخره موفق شدم آن روز با دیگر اساتید، قطعات را به جای استاد ظریف ضبط کنم و همان باعث شد که کار را خیلی جدی بگیرم! وقتی دیدم استاد ظریف اینگونه با من برخورد میکند هر کاری کردم نتوانستم غفلت کنم یعنی هر طور بود میخواستم در سطحی باشم که هر وقت استاد ظریف بخواهد من را جای خود بگذارد یا در جایی از من استفاده کند بتوانم همیشه حاضر باشم.
در چه سنی بودید و با کدام اساتید حین ضبط ساز زدید؟
14 سالم بود و در آن ضبط پروین صالح همسر استاد ظریف، یاوری استاد کلارینت، ارفع اطرایی و رحمانیپور حضور داشتند که همگی اساتید هنرستان در سازهای مختلف بودند و همه منتظر استاد ظریف بودند اما ایشان با اعضای گروه در استودیو تماس گرفته بود که علیزاده به جای من میآید. آنها باور نمیکردند که بچهای میخواهد جای استاد بنشیند؛ اما وقتی رفتم آنقدر ذوق و شوق داشتم و پرانرژی بودم که خوشبختانه روسفید شدم و بسیار تشویقم کردند. فکر میکنم تشویق آن روز برای زندگی هنریام بسیار سازنده بود. از اینکه در کاری موفق شده و تشویق شدم بسیار خشنود بودم. تشویق باعث شد مدام خود را آماده برای کارهای سختتر کنم. در واقع این جایزه بزرگی بود که ظریف به من داد. همینطور این رابطه معلم و شاگردی ادامه داشت تا زمانی که من از هنرستان فارغالتحصیل شدم و به دانشگاه رفتم. صحبت از سال 1346 تاکنون است که با وجود گذر سالهای زیاد عشق و علاقه و رابطهام با استاد ظریف همان رابطه است و همچنان هر بار، برای دیدن ایشان شوق دارم و همان شوق کودکی به سراغم میآید. امیدوارم همیشه در کنار ایشان باشم و از وجودشان بهره ببرم.
قطعه ضبطشده چه بود؟ آیا آن ضبط به آلبوم منتهی شد؟
آن سالها آلبوم رواج زیادی نداشت و قطعات ضبطشده از برنامه رادیو پخش میشد. آن گروه متعلق به وزارت فرهنگ و هنر بود که برنامه مخصوصی در رادیو داشت و در ساعت خاصی پخش میشد.
با توجه به اینکه این ضبط در سن نوجوانی شما صورت گرفته آیا میتوان شما را کشف استاد ظریف نامید؟
ضبط در 14 سالگیام بود و آن زمان سه سال میشد که به هنرستان پا نهاده بودم اما فکر نمیکنم در آن دوره نبوغ خاصی داشتم. ولی عشق زیادی داشتم بهخصوص به استاد ظریف. خاطرم هست مواقعی بود مثل ایام نوروز یا تابستان که هنرستان تعطیل میشد. نمیتوانستم این مدت دوری استاد ظریف را تحمل کنم و ندیدن او مرا اذیت میکرد. اغلب اوقات با آقای طلایی میرفتیم در مسیری که استاد ظریف از آنجا رد میشدند میایستادیم که مگر ایشان را ببینیم. عشق عجیبی داشتم و برایم یکی از زیباترین نکاتی است که هر بار به موسیقی فکر میکنم یادآوری میشود. من اندازهای نبودم که ایشان بخواهد مرا کشف کند اما فکر میکنم آن موقع عشق مرا متوجه شد؛ نه بهعنوان کسی که چاپلوس باشم بلکه بهعنوان کسی که ظریف و موسیقی برایم یکی بود. وقتی نگاهشان میکردم برایم با نگاه به اثر هنری برابر بود. عشق به استاد در سالهای گذشته رواج داشت و این مساله به شاگرد و استاد انرژی میداد و هیچکدام احساس تنهایی نمیکردند و همیشه یک پناه دوطرفه برای هم بودند. در آن سالها که ما سن کمی داشتیم استاد ظریف کسی بود که آثار استاد وزیری را به بهترین نحو از نظر تکنیکی اجرا میکرد و برای ما جوانها خیلی جذاب بود که فقط قطعات سنتی را ایشان اجرا نمیکند بلکه قطعات وزیری را به خوبی اجرا میکند و ما همیشه آرزو داشتیم آنقدر خوب ساز بزنیم که قطعات را مثل استاد ظریف اجرا کنیم. هر وقت به دوران هنرستان فکر میکنم که چه دوران و ایام خوبی بود و چه استادان بزرگ و خوبی داشتیم؛ همیشه ظریف در صدر همه است. هر جا که شده این را گفتهام و در صدر جملاتم نام ظریف همیشه بوده و خواهد بود. توصیه دارم جوانها قدر معلمانشان را بدانند. معلم خوب از پدر هم بهتر است. آینده زندگی را معلم خوب تعیین میکند. از همان روزی که سر کلاس ظریف رفتم میدانستم تا آخر عمرم چه خواهم کرد. اکنون اگر پای صحبت استاد ظریف بنشینید خیلی خسته است و ممکن است از شرایط و چیزهایی که بر ایشان گذشته دلگیر باشد اما همه کسانی که ظریف را میشناسند قدرش را میدانند. خدا نکند ایشان روزی خسته و دلگیر باشد. وظیفه ماست که همگی طراوت ایشان را حفظ کرده و همیشه یادشان کنیم.
چرا دیگر اساتیدی مثل ایشان در هنرستان تکرار نشد؟ چرا رکود دامنگیر هنرستان موسیقی هم شد؟
البته شاگردانی مثل ما هم دیگر پیدا نشدند! (صدای خنده...). علتش همان عشق بود. آن زمان با موسیقی معنویتی توام بود که البته الان هم هست اما متاسفانه کمرنگتر است.
تغییرات ساختار آموزشی، تاثیرات دنیای سرعت و اطلاعات، تهیشدن واژهها از معنی و... آیا علت این مسائل است؟
هر چه به دوران گذشته هنرستان برگردیم آنرا پربارتر مییابیم. برای اینکه به هنرستان اهمیت داده میشد و هنرستان امکانات خوب و لازم را داشت. هر استادی افتخارش این بود که در بیوگرافی و زندگینامهاش بنویسد که در هنرستان تدریس میکرده است. شما وقتی تاریخ هنرستان را نگاه میکنید میبینید چه چهرههایی از هنرستان فارغالتحصیل شدهاند. استاد ظریف هم جزو اولین فارغالتحصیلان هنرستان موسیقی هستند. هنرستان جایی بود که معنویت در آن موج میزد آن هم معلمانی که برای تدریس در آنجا حقوق آنچنانی نمیگرفتند. آنچنان شهریهای نداشت اما به گونهای بود که ما از صبح تا شب در آنجا بودیم تا به زور بیرونمان میکردند چراکه به آن محیط وابسته بودیم. در دوران مختلف فارغالتحصیلانی که از هنرستان بیرون میآمدند اعتبار هنرستان بودند. اما رفتهرفته و متاسفانه خصوصا بعد از انقلاب تمام این شرایط قطع شد و هنرستان، مدرسه بسیار فقیری شد که امکانات اقتصادی بسیار ضعیفی داشت که چهرههای خوب را جذب نمیکرد یا شاگردانی که از همه مدارس وامیماندند یا درسخوان نبودند و در هیچ مدرسهای جایشان نبود را در هنرستان ثبتنام میکردند و میگفتند حداقل در اینجا موسیقی یاسازی را یاد بگیرند. درصورتی که قبلا اینگونه نبود. هر کسی که معدلش از حدی کمتر بود هنرستان برای ثبتنام، او را قبول نمیکرد. بهطور مثال روزی که ما در هنرستان ثبتنام کردیم 46 نفر بودیم اما روزی که فارغالتحصیل شدیم تنها 14 نفر بودیم. یعنی مسوول هنرستان که در دوره ما بعد از خالقی، استاد دهلوی بود، با کسی تعارف نداشت و هر کسی که استعداد از خودش نشان نمیداد، کار و تلاشی نمیکرد، اگر نمراتش پایین میآمد فوری از هنرستان اخراج میشد. یعنی هنرستان یک جای بسیار دستنیافتنی بود که تنها کسی که واقعا تلاش میکرد میتوانست به آنجا وارد شود. همینطور هم به اساتید خیلی سخت گرفته میشد. استادی اگر میخواست غفلت کند یا خوب درس ندهد اصلا جایش در هنرستان نبود. الان نهتنها هنرستان بلکه دانشگاه هم مشکل دارد و اگر کسی را برای درس دادن ندارند، دانشجویی را که هنوز مدرکش را نگرفته و بدون تجربه است، همانجا میگذارند شروع به تدریس کند. به خاطر اینکه حقوقش کم است! به خاطر اینکه سالی یکبار حقوق میدهند! الان اگر از خود استاد ظریف هم بپرسید متوجه میشوید که شش ماه است که حقوق معلمی هنرستان ایشان را پرداخت نکردهاند. فکر کنید استادی که بیش از نیم قرن؛ شش دهه است که در این مملکت تدریس میکند حقوقش را هنوز نگرفته است! اینگونه میشود که هنرستان مدام افت میکند و در واقع ارزشها مدام پایین میآید و بازدهی هم کمتر میشود. به هر حال میشود این چیزها را در جامعه ایجاد کرد. مهمترین آنها ایجاد انگیزه و فراهم کردن شرایط و احترام گذاشتن به این رشته است. داشتن این دید که محیط هنرستان از نظر فرهنگی و علمی همیشه ارتقا پیدا کند میتواند آن را به دوران اوج خود بازگرداند. اما میبینیم در این دو، سه دهه واقعا توجهی به هنرستانهای موسیقی نشده است. کافی است یکبار میکروفن خبرنگاری را در هنرستانها بچرخانید و گزارشی تهیه کنید تا بدانید چه به آنها گذشته. در دوران قدیم کسی که استاد بود و ساز دستش میگرفت از مرتبت خاصی برخوردار بود و به همه، مثل حالا، استاد نمیگفتند. در دوره ما علی اکبرخان شهنازی در هنرستان درس میداده، بنان، دهلوی، استاد کریمی و... . اگر تمام تاریخ موسیقی معاصر ایران را نگاه کنید اساتید بزرگش در هنرستان درس دادهاند.
منبع: روزنامه فرهیختگان
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد