جام جم آنلاین - آرشیو

ایستادن

ایستادن

به بالحجه که می‌رسد، توی دماغم بوی چمن و خاک تازه خیس شده می‌پیچد. باد برگ درخت کهنه پرشاخ و برگ دانشگاه را می‌تکاند روی زمین و شاخه‌هاش صدا می‌دهند.این اسم آخر را همه بلندتر می‌خوانندش یک جور که مو به تن آدم سیخ شود، یک جور که فکرکنی صاحب اسم کنار تک تک آدم‌های جمع کوچک‌شان ایستاده‌است. من از دور یکی یکی‌شان را از نظر می‌گذرانم. از خیلی دور…

نقاب پشت نقاب

نقاب پشت نقاب

شاید اگر چندسال پیش این سؤال را از خود می‌پرسیدم که آیا تغییر کردنم به خاطر کسی یا چیزی بوده یا نه...؟ قاطعانه و جانبدارانه، برچسب «نه» بزرگی روی دهان ذهنم می‌چسباندم و ابر ساخته‌ شده‌ بالای سرم را محو و نابود می‌کردم و می‌رفتم.

بیماری بیکاری

بیماری بیکاری

پیچاندن کلاس یا نصفه رها کردن، عامل بازدارنده‌ای به نام اوضاع اقتصادی نابسامان، حالا جوانیم و وقت برای کار و درس هست،همه اینها توصیف یک کلمه است: نیت!

یک تصادف به ظاهر متضاد

یک تصادف به ظاهر متضاد

در فضای ‌مجازی و رسانه که گذر کنیم، یکی‌درمیان بحث پرتکرارِ «افطار که می‌کنیم، به چهارشنبه‌سوری می‌رویم! سپس سحری خورده و برای تحویل سال آماده‌ می‌شویم» را می‌بینیم که به یک طنز پرطرفدار تبدیل شده.

از دامن سوگلی ناصرالدین‌شاه تا کلیپس‌های دهه‌۸۰

از دامن سوگلی ناصرالدین‌شاه تا کلیپس‌های دهه‌۸۰

مد، اصطلاحی در زمینه هنر طراحی پوشاک است که تحت تأثیر اوضاع فرهنگی و اجتماعی جامعه در یک دوره زمانی مشخص انجام می‌پذیرد. موضوعی که در ایران اغلب منفعلانه با آن عمل شده و معمولا محل شوخی و خنده هم بوده است.

یک فرهنگ‌سازی نو

یک فرهنگ‌سازی نو

سؤال «لباس‌های عیدتان چه زمانی می‌رسد؟» همواره احساس نو و تازگی دارد، چراکه منتظر از راه رسیدن پوشاکی خاص و متفاوت هستیم؛ اما اگر مدل لباسی که در سال گذشته به‌اصطلاح مد بوده را با لباس‌های عید امسال مقایسه کنیم، شاید تفاوت آنچنانی احساس نشود. البته روی صحبت من، با صنعت مد و لباس نوجوان است.

چه جوری مامان بابای خودمون باشیم؟

چه جوری مامان بابای خودمون باشیم؟

همه ما روزی با پکیجی که فراتر از زمانه خود بود و هنوز روان‌شناسان هم به آن نرسیدند، تربیت شدیم. درست متوجه شدید! پکیج دمپایی و مگس‌کش و وایسا کارت ندارم. کم کم که بزرگ شدیم و به قول مادرهای‌مان خرس گنده، یاد گرفتیم بدون این‌که نیشگون بگیرن‌مان اتاق‌مان را مرتب کنیم و تکالیف‌مان را بنویسم اما آیا این‌که دیگر از کتک‌های شیرین والدین در امانیم به این معناست که واقعا تربیت شدیم؟ و دیگر نیازی به این‌که کمی سرکوفت یا تشویق بشنویم نیست؟

نیازمندی ها