روند تولید موسیقی و کلام، در اصل روندی گروهی است. یعنی کمتر پیش میآید که یک قطعه موسیقی تکنفره تولید شود. اغلب پروسه تولید موسیقی، نیازمند همکاری ترانهسرا، آهنگساز، تنظیمکننده، صدابردار، خواننده و ... است. از این روست که کار گروهی، فینفسه در عرصه موسیقی معنای سرراستتری دارد. هر چند پس از تولد موسیقی الکترونیک و به اصطلاح سمپِلی شما میتوانید پشت کیبورد کامپیوترتان بنشینید و همه کارها را دست کم از آهنگسازی و نوازندگی تا تنظیم و خوانندگی خودتان به تنهایی انجام دهید.
خوانندگان دهه پنجاهی اغلب با ترانهسرا، آهنگساز و تنظیمکنندگانی یکسان همکاری میکردند که خود نامهایی آشنا بودند و در اکثر قریب به اتفاق آلبومها کنار نام خواننده، نامشان روی کاور آلبوم آمده است. حتی در این سالهاست که تصور عمده مبنی بر اینکه صاحب یک اثر موسیقی، خواننده آن است از بین میرود و نام ترانهسرا و آهنگساز به عنوان خالقان اثر روی جلد میآید؛ فرایندی که امروزه و پس از گذشت بیش از چهار دهه شاهد افول آن هستیم.
گروههای موسیقی در دهههای 40 و 50 مفهوم دیگری از کار مشترک و گروهی را به علاقهمندان و دنبالکنندگانشان نشان میدادند. مفهومی چون ارائه اثری حرفهای در قالب ثابت حرفهایها! چیزی که شاید کمتر در میان خوانندگان امروزی به چشم بخورد. البته این امر در میان آلبومهای پاپ ظهور و بروز بیشتری دارد. از آنجایی که عرصه پاپ در موسیقی عرصه وسیعتر و پر مخاطبتری است، افراد بیشتری نیز در گرایش به موسیقی به این عرصه کشانده میشوند.
پاپخوانانِ این روزها مانند تیمهای فوتبال کشورهای عربی که به محض شکست در یک بازی، مربی خود را تعویض میکنند، با شکست یک ترانه و آلبوم میان شنوندگان و اهالی موسیقی؛ ترانهسرا، تنظیمکننده و نوازندهشان را تغییر میدهند و با این کار یک قدم از عرصه موسیقی حرفهای فاصله میگیرند، زیرا مدام در حال آزمون و خطایند. این در حالی است که در گذشته گروهی که با هم یک آلبوم را به بازار میفرستادند، نامهایشان به قدری آشنا و لاینفک از یکدیگر بود که با پخش تکآهنگی، کار گروه قدیمی در شمایلی نو و با نامهایی تکراری رونمایی میشد و تداعیگر یک امضای تثبیت شده بود. مثلا اعتقاد بر این بود که ترانه فلانی راست کار کوروش یغمایی است یا برای فلان خواننده انگار باید فقط بابک بیات آهنگسازی کند. اینها تبدیل به نوعی امضا شده بود؛ امضایی که پس از ممارست و خلأیابی و آزمون و خطاهای بسیار به دست آمده و تثبیت شده بود. همین امر نیز باعث شده بود بستر کوچکی از نامهای آشنا در کنار هم فعالیت کرده و همگی با هم به شهرت برسند. کسی با نام و برند دیگری معروف نمیشد. اغلب با هم شروع میکردند و شاهد رشد همدیگر بودند. در حالی که امروز دیگر اینگونه نیست. تازهکارها اگر خواننده باشند، دنبال ترانهسراهای معروفند تا آلبومشان با او دیده شود و ترانهسراها هم سراغ خوانندههایی میروند که جزو نامهای معتبرند تا برای خودشان از این طریق اعتباری کسب کنند. از سوی دیگر، اغلب، اسمی که به عنوان ترانهسرا در آلبومی معرفی میشود گاهی با همان آلبوم به خاطرهها پیوسته و گاه فراموش میشود و این مانع از آن است که نامی تا آن اندازه حرفهای شود که به میان آمدنش نوید کار گروهی جدیدی باشد. این شاید به آن معناست که کار گروهی در عرصههای هنری دیگر معنای گذشته خود را از دست داده است. هرچند نباید از سویه سلبی تشکیل "باند" هم غافل بود. این مفهوم منفی از آن روست که ما اولویت را نه بر اساس کیفیتهای اثر و صرفا مبتنی بر نامهایی که دوست داریم با آنها کار کنیم و به اصطلاح در باند ما هستند، تعریف کنیم. البته موسیقی از آن رو که هنوز از "باند" به عنوان اصطلاحی عمومی و نه در معنای منفی آن استفاده میکند، کمتر در معرض اینگونه نقدهاست.
مثلا فرهاد مهراد در طول دوران فعالیت موسیقیاییاش در کل با سه ترانهسرا و دو آهنگساز کار کرد. مثلا "جمعه"، "شبانه"، "گنجشکک اشی مشی"، "کودکانه"، "ریمیکس"، "شبانه۲"، "مردتنها"، "وحدت(محمد)" و ... همه را یکنفر آهنگسازی کرد و ترانه "جمعه"، "مردتنها"، "هفته خاکستری"، "ریمیکس"، "آوار" و "کودکانه" ترانههای یک ترانهسرا بود.
اختلاف است اختلاف است اختلاف
سراغ چند خواننده موسیقی پاپ امروز میشود رفت و بررسی کرد که آنها آیا تاکنون توانستهاند بنابر تعاریف مرسوم گروه یا باند، دست به کار گروهی امضادار بزنند یا نه. در چند خوانندهای که به بررسی آنها پرداختهایم، با اینکه آنها جزو مطرحترینها هستند، نشانی از گروه به آن معنا نیست. البته میشد در این میان به محسن چاووشی اشاره کرد که توانست بعد از ترانههای "سنتوری" چند اثرش را با ترانهسراها و آهنگسازهایی که به تیپ او کاملا میخوردند تولید کند و میتوانست نمونهای از کار گروهی تثبیتشده ارائه کند و یادآور گروههای دهه 50 باشد، اما او هم با اختلافاتی که با برخی همکارانش پیدا کرده، از این راه به درشده چنانکه امیر ارجینی، ترانهسرای تعدادی از آثار او گفته بود که همکاری آنها به خاطر برخی اختلافات قطع شده است.
در خوانندگانی که آثارشان را بررسی کردهایم نامها در آثار تکرار نمیشوند و هر اثری که از آنها بیرون میآید یا بر اساس سلیقه خواننده دنبالکننده ایدههای قبلی است یا یکسره در هر کار با تجربه تازه اما جانیفتادهای طرف هستیم:
دیگه باهات کار نمیکنم
بنیامین بهادری تاکنون سه آلبوم به نامهای بنیامین ۸۵ و بنیامین ۸۸ و بنیامین 93 و چندین تکآهنگ عرضه کرده است. اولین اثر رسمی بنیامین آلبوم ۸۵ بود که تراکهایش به صورت اتفاقی توسط تنظیمکننده آلبوم لو رفت. ترانهسرای این آلبوم سید فرید احمدی و تنظیم، اثر نیما وارسته بود. دومین اثر بنیامین، ۸۸ بود و تنظیم را اینبار به پیام شمس سپرد. محسن رجبپور، مدیر برنامههای بنیامین که در دو آلبوم گذشته وی را همراهی میکرد در آلبوم سوم دیگر همراه وی نیست. رجبپور دیگر مدیر برنامه و تهیهکننده آلبوم سوم بنیامین هم نیست.
هر اثر به مثابه یک شوک
فرزاد فرزین موسیقی حرفهای را در سال ۱۳۷۷ با "گروه کروز" شروع کرد. امّا به دلایل شخصی گروه را به قصد کار کردن روی آلبوم نخست خود "شراره" ترک کرد. آهنگسازی قطعههای شراره بر عهده یاشار صباحی و علی ثابت بود و ارژنگ حقانی آن را تنظیم کرده بود. آلبوم دوم فرزین، که "تعقیب" نام داشت، با تنظیم دوباره آهنگهای غیررسمی او توسط اشخاصی که هویت آنها ناشناس است، غیر رسمی منتشر شد. پس از این او به دنبال تیم جدیدی از آهنگساز و تنظیمکننده رفت تا روی آلبوم دیگری که "شوک" نام گرفت کار کند. شوک در سال ۱۳۸۷ به آهنگسازی فرزاد فتاحی و شهاب اکبری تنظیم شد و ترانههایش را بابک صحرایی، داریوش شهریاری، فوژان برقیان و خود فرزاد فرزین نوشتند. او در این آلبوم با تنظیمکنندگانی چون پدرام کشتکار و کوشان حداد کار کرد. "شانس"، اثر بعدی او بود که اسفندماه ۱۳۸۸ عرضه شد با ترانههایی از یاحا کاشانی، زهرا عاملی، روزبه بمانی و خود فرزاد فرزین. مجید رسایی، انوشیروان تقوی و عباس لطیفی هم آهنگسازان این آلبوم بودند و کوشان حداد، انوشیروان تقوی، مهران خلیلی، نوید سپهر و عباس لطیفی تنظیمکنندگاناند. پس از این هم نامها در آثار او تکرار نمیشوند.
من که عاشقت نبودم
رضا یزدانی در سال 82 با "پرنده بیپرنده" به موسیقی ما معرفی شد. این آلبوم را حمیدرضا صدری تنظیم کرده بود. یزدانی تنظیم آلبوم دومش "هیس" را در سال 86 خود انجام داد. او که در دو آلبوم نخست، یغما گلرویی برایش ترانهسرایی کرده در آلبوم سوم "ساعت 25 شب" غیر از یغما گلرویی با علی کمارجینژاد، آرمین ابراهیمی، پدیده نیشابوری، حمید زاهدزاده، سیاوش میرزایی و مرتضی امیری با تنظیم بهروز پایگان، آرش زمانیان، فرزین قره گزلو، میلاد عدل خاص، بهروز پایگان کار کرد. یزدانی وقتی به آلبوم "ساعت فراموشی" رسید مدتی بود که با یغما گلرویی کارد و پنیر بود تا آنجا که این دو بارها همدیگر را در مصاحبهها و نوشتههایشان نوازش کردند. یزدانی در این اثر از مهدی ایوبی، داوود مردانی، اندیشه فولادوند، حسن علیشیری، امیر جمشیدی، سروش دادخواه و میثم یوسفی، علیرضا باران، پویا بوترابی، گلبرگ شعبانی و ... ترانه خرید و تنظیم کارهایش را آرش زمانیان، عدل خاص و بهروز پایگان به عهده داشتند. یزدانی در "خاطرات مبهم" نیز که سال 91 منتشر شد ترانههایی از علیرضا باران، اندیشه فولادوند، احسان گودرزی و قیصر امینپور را خواند. اما خبری از هیچیک از تنظیمکنندگان گذشته نبوده و کارن همایونفر آن را تنظیم کرد.(هنرآنلاین)
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد