تصور کنید اگر شما کور بودید...
سیاهی مطلق...
نه رنگی، نه منظرهای، نه زیباییای،
از خود بپرسید اگر شما کور بودید چقدر مشتاقانه دوست داشتید بیناییتان را به دست آورید؟
و به نهایت لذت ها برسید.
و چقدر اندیشیدن در مورد هدفهایتان به شما انگیزه میداد.
اگر درمانی وجود داشت، آیا چیز دیگری وجود داشت که اولویت بالاتری برای شما داشته باشد؟
آیا حاضر بودید ریسک کنید تا دوباره بیناییتان را به دست آورید.
آیا واقعا میخواهید موفق شوید؟
آیا تحمل این را داشتید که مورد تمسخر قرار گیرید، انگشت نما شوید، با شما بد صحبت شود و یا نادیده گرفته شوید؟
آیا نگران اهداف غایی خود بودید؟ یا نا امید و سرخورده میشدید؟
اگر یاد بگیرید که تحمل دردها را داشته باشید. به رنجها اعتماد داشته باشید. و روحیه مبارز بودن خود را حفظ کنید.
آیا هنوز موقعیت خود را حاضرید در نظر بگیرید و شانس خود را محاسبه کنید؟
اگر زمان بیشتری را برای تمرین روزانه اختصاص میدادید و زمان کمتری را برای برنامه آخر هفته...
این واقعا تصمیم سختی است.
اگر درمان نابینایی هزینه و سختی بسیار بالایی داشت، آیا حاضر بودید برای آن اقدام کنید؟
اگر درمان نابینایی احمقانه به نظر میرسید، آیا ریسک آن را به جان میخریدید؟
آیا واقعا میخواهید موفق شوید؟
بنابراین انتخاب کنید که کور باشید و بهای دیدن را بپردازید. زیرا که اگر این کار را انجام ندهید شما یک نابینا محسوب میشوید.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد