یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
هی تو پروانه من همچو شمعم که هست رفتن تو بسوزم
رفته ای بی من ای بی وفا تو چه آورده ای به روزم
بی خبر رفته ای و خبر از دل بی قرارم نداری
آتشم میزند این تب عاشقی این غم بی قراری
بی قرارم نگارم تیره شد روزگارم ابریم همچون باران
کجایی ای جان که طاقت ندارم
بی قرارم نگارم بازا تیره شد روزگارم ابریم همچون باران
کجایی ای جان که طاقت ندارم
در قفس مانده ام بی نفس مانده ام ای امان از جدایی
همچو لالایی خواب شیرین تو را خواهم ای دوست کجایی
همچو ماهی که در برکه قلب من عکس رویت نباشد
رفته ای تا دگر شوق دیدار من آرزویت نباشد آرزویت نباشد
ی قرارم نگارم تیره شد روزگارم ابریم همچون باران
کجایی ای جان که طاقت ندارم
بی قرارم نگارم بازا تیره شد روزگارم ابریم همچون باران
کجایی ای جان که طاقت ندارم
بی قرارم نگارم تیره شد روزگارم ابریم همچون باران
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد