به گزارش جام جم، قاسم افشار یکی از خوانندههای با استعداد و خوش صدای همین نسلی است که این روزها جایشان در عرصه موسیقی خیلی خالی است. با او درباره جای خالی او و همنسلانش، تصمیمهای تازه او درباره کارش و... گفتوگویی انجام دادهایم که میتوانید بخشهایی از آن را در ادامه بخوانید.
قطعهای که فراموش نشده
به خاطر دارم سال 75 یا 76 بود که برای خوانندگی در صداوسیما تست صدا دادم و زندهیاد بابک بیات گفت صدایم قابل قبول است و قرار شد همکاریهایی با هم داشته باشیم. مدتی بعد قرار شد قطعه «وقف پرندهها» را اجرا کنم. شعرش برای استاد محمدعلی شیرازی بود، آهنگسازی آن را اکبر آزاد انجام داد و تنظیمش هم بهعهده بهروز صفاریان بود. این اثر یک کار زیستمحیطی بود و در بین کارهایی که آن زمان تولید میشد، زیبا بود. هنوز هم با گذر 20 سال هر جا اجرایی داشته باشم مردم دوست دارند آن را بشنوند و دوستش دارند. خلاصه که «وقف پرنده ها» اولین قطعهای بود که خواندم و با آن به مردم شناسانده شدم.
مجوز هست، سالن نه
سال گذشته از وزارت ارشاد مرا دعوت کردند و پرسیدند چرا کنسرت نمیگذارم. گفتم کجا کنسرت بگذارم؟ گفتند شما هنرمند درجه یک هستی و میتوانی در تالار وحدت کنسرت بگذاری. مجوزهای لازم را هم به من دادند، اما روزهای نامناسبی را برای اجرای کنسرت به من پیشنهاد کردند، من هم نپذیرفتم. وقتی در تهران اصولا همه پنجشنبه و جمعه به کنسرت میروند چرا باید اجرا در روزهایی را که مردم شرایط و امکان حضور در کنسرتها را ندارند، بپذیرم. با خودم گفتم حتما دوباره پیگیری میکنند و مسأله را با هم حل میکنیم؛ اما دیگر تماسی گرفته نشد که بپرسند چه شرایطی را میخواهم.
مگر ما چه میخواهیم؟
راستش گاهی با خودم به این فکر میکنم که از دنیای مجاز موسیقی خداحافظی کنم. آنها که دارند غیرمجاز کار میکنند و نماآهنگهایشان در شبکههای ماهوارهای پخش میشود شرایط بهتری برای کار دارند! ما که همیشه کاملا قانونی عمل میکنیم نه حمایت داریم و نه همراهی. نماآهنگها باعث میشود مردم با هنرمند ارتباط بهتری بگیرند، اما ما فضایی برای پخش آنها نداریم. مردم دیگر هیچ نماآهنگی را با تصویر گل و پرنده نمیپذیرند، این کارها 20 سال پیش جواب میداد.
درگیر و دار مجوز
در ابتدای کارم یک سال به من مجوز فعالیت در عرصه موسیقی را نمیدادند و میگفتند صدایم شبیه یک خواننده لسآنجلسی است. رویشان نمیشود بگویند ادا درمیآوری و... . تا اینکه رفته رفته به دوستان ثابت شد اگر شباهتی هم هست یک چیز طبیعی است و دست خود من نیست. خیلیها میگویند من و خوانندههای همنسلم کمرنگ شدهایم، اما ماجرا این است که ما این شرایط را بهوجود نیاوردهایم. شرایط تغییر کرده و اوضاع بهگونهای پیش رفته که اگر کار را در فضای مجازی منتشر کنیم، نتیجه بهتری میگیریم. نمیگویم ما مقصر نیستیم، اما سیاستهای کلی موسیقی کشور آنقدر تغییر کرد که خوانندگان نسل ما کمرنگ شدند. اغلب هم از این شرایط ناراحت هستند.
همهکارههای کمتوان
ترانه همیشه برای مردم ما مهم بوده و به تبع آن ترانهسراها و فعالان موسیقی هم به ترانه بسیار اهمیت میدادهاند. خوشبختانه شاعران خوبی هم داریم چه در نسل جوان و چه قدیمیترها. اما متاسفانه شاهد هستیم که هر روز بار شعری آلبومهای موسیقی کم و کمتر میشود. هر چند هنوز هم شعرهای قوی وجود دارند، اما اگر بخواهیم شرایط کارها را با ده سال پیش مقایسه کنیم میبینیم ترانههای آن سالها نه یک سر و گردن بلکه صد سر و گردن بالاتر از ترانههای امروز بودند.
امروز خواننده خودش ترانه میگوید، آهنگ هم میسازد، تنظیم کار را هم خودش انجام میدهد و به همین دلیل هم شاهد اتفاق خاصی در کارها نیستیم. مگر یک ذهن چقدر توانایی دارد که هم ملودی بسازد، هم شعر بگوید، تنظیم کند و خوب بخواند؟ برای همین در اغلب آلبومهای موسیقی نیمی از قطعات به هم شبیه هستند.
عقبنشینی بزرگترها
هر چه جلوتر میرویم بزرگ ترهای موسیقی بیشتر عقبنشینی میکنند و افراد تازه وارد کار میشوند. ورود آدمهای جدید در عرصههای مختلف اتفاقی است که در همه دنیا رخ میدهد، اما هیچجا با ورود تازهها قدیمیترها حذف نمیشوند یا شرایطی ایجاد نمیشود که خودشان عقبنشینی کنند. فرصت کار برای همه به یک اندازه فراهم است و این مردم هستند که تصمیم میگیرند کجا بروند و چه چیزی را گوش بدهند. در تهران دو تا سالن خوب داریم که آن هم مشخص است متعلق به کدام خوانندههاست. در تیتراژخوانی هم همین اتفاقها رخ میدهد و این امتیاز تنها به بعضی افراد تعلق میگیرد.
آیا امیدی هست؟
من در عرصه موسیقی هیچ آموزشی ندیده ام. از 16 ـ15 سالگی کارم را خودم شروع کردم. از آن سالها که کار میکردم هیچ استادی نداشتم.
موسیقی عشق من است و از بچگی شیفتهاش بودم. من قبلا بازار آهن کار میکردم. در واقع بیزینسهای متعددی را تجربه کردهام. اما چند سالی است که فقط من هستم و موسیقی. همین هم که خدا ته صدایی به من داده و تنم سالم است راضی هستم؛ اما هیچ امیدی به بهتر شدن شرایط ندارم. اگر قرار بود اتفاق خوبی بیفتد تا به حال افتاده بود. وقتی افراد گلچین میشوند و هیچکس حواسش به ما نیست، باید فکر کار خودم باشم و گوشه ذهنم این گزینه را که آیا دوست دارند ما غیرمجاز شویم یا نه را بررسی کنم.
پول در عالم موسیقی چه میکند؟
زمانی که ما کارمان را شروع کردیم از سالن 500 نفری تا 8000 نفری را هم در فضای باز پر میکردیم، اما آن زمان همهچیز یک توجیه منطقی داشت. پول سالن، بلیتها، دستمزدها و... یک چارچوب مشخص داشت، اما اکنون خواننده برای دو شب اجرا 140 میلیون تومان دستمزد میگیرد و این موضوع روی بقیه قیمتها هم تاثیر میگذارد و بلیت و سالن گران میشود و... حالا فکرش را بکنید خواننده جوانی که میبیند میتواند یکی دو ساله میلیاردر شود در این شرایط چقدر تغییر میکند و اخلاقش عوض میشود.
در نتیجه این شرایط عدد و رقمها موسیقی را تحتتاثیر قرار دادهاند و کار به جایی رسیده که خواننده آلبوم میدهد که کنسرت بگذارد و هزینههای آلبوم را برگرداند. با خودش میگوید چند تا اجرا بروم هزینههای آلبوم را برمیگردانم و سود هم میکنم. در واقع کمتر این فکر هست که آلبومی تولید شود تا هواداران خواننده بیایند و لذت ببرند.
زینب مرتضاییفرد - فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد